- کعبی، عضو مجلس خبرگان: دستگاههای امنیتی، انتظامی و قضائی وظیفه دارند در مقابل ترویج فرهنگ برهنگی وارد عمل شوند
- توصیه شمخانی: کشتی ما را شهدا به آب انداختند، با اختلافات سوراخش نکنیم
- امروز پوشش مهسا امینی برای طرفداران گشت ارشاد تبدیل به یک آرزوی پنبهدانه شده است
- منظور رهبر انقلاب از جمله «به همین خیال باشید» یعنی چه؟!
- اولین واکنش دولت به فیلم عروسی دختر شمخانی
- چمران در آستانهی ۸۵ سالگی: من برای خودم نیستم؛ اگر دوستان تشخیص دهند که [کاندیدا شوم]، اگر سخت هم باشد، اشکالی ندارد، تحمل میکنم
- فرمانده کل سپاه: به ایران تعدی شود جهنم برپا میکنیم
- سازمان ملل خواستار احیای مذاکرات هستهای ایران شد
- رئیس قوه قضائیه: ممکن است کسی بگوید «کرسنت» قرارداد بدی بود و [عوامل آن] باید مجازات و محاکمه شوند؛ یک نظر دیگر میگوید قراردادی که به آن نحو به هم زدند، این خسارات را به بار آورد
درباره انیس الدوله ، زنی که جای جیران را نزد ناصرالدین شاه گرفت
پس از مرگ جیران، خانه [و] اثاثیه او را به این دختر داده و به جای او خیلی محترم و مطبوع بود. به قدری این زن عاقله [و] با اخلاق بود که با وجود نداشتن صورت خوبی، برای سیرت خوب اول زن و اول محترم بود.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «خاطرات تاجالسلطنه» در شمار مهمترین زندگینامهنوشتهای باقیمانده از دوران قاجار است. زهرا ملقب به تاجالسلطنه نویسنده این خاطرات یکی از دختران معروف ناصرالدینشاه و از زنان پیشرو در دوران مشروطه است. او در ربیعالثانی ۱۳۰۱ ق برابر با بهمنماه ۱۲۶۲ خورشیدی و در سیوپنجمین سال سلطنت پدرش چشم به جهان گشود و بعدها (ظاهرا پس از جدایی از همسرش که به تحصیل ادبیات، تاریخ، فلسفه و... پرداخت) این خاطرات را خطاب به «سلیمان» نوه عمه و معلمش و البته به توصیه او نوشت. خاطرات او که در سال ۱۳۶۱ به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) تاریخنگار و استاد پیشین دانشگاه تهران و سیروس سعدوندیان پژوهشگر تاریخ توسط نشر تاریخ ایران منتشر شد، تاریخ زندگی تاجالسلطنه از تولد تا جدایی از همسرش را در بر میگیرد. یکی از نکات جالب توجه در این کتاب، روایت تاجالسلطنه از حرمسرای پدرش ناصرالدینشاه است. او در بخشی از خاطرات خود انیسالدوله محترمترین همسر ناصرالدینشاه را اینطور توصیف کرده است:
حال لازم است من شرحی در باب این خانم محترم به شما بنویسم. این خانم دهقانزاده و از بلوکات عمامه بود. در یک سالی که پدر من به آن طرفها مسافرت مینماید این دختر را در صحرا دیده از او بعضی سوالات مینماید. و آن دختر تمام را جوابهای دلکش مطبوع میدهد و طرف مهر پدرم واقع، او را به حرم میآورد و به دست همان جیرانی که در پیش مذاکرهاش را کردم میسپارد. پس از مرگ جیران، خانه [و] اثاثیه او را به این دختر داده و به جای او خیلی محترم و مطبوع بود. به قدری این زن عاقله [و] با اخلاق بود که با وجود نداشتن صورت خوبی، برای سیرت خوب اول زن و اول محترم بود. در این تاریخ که من مذاکره میکنم او تقریبا سیساله، قدی متوسط، خیلی ساده، آرام، باوقار، سبزه، با صورت معمولی بلکه یک قدری هم زشت؛ لیکن خیلی با اقتدار. تمام زنهای سفرای خارجه به منزل او پذیرفته شده، در اعیاد و مواقع رسمی به حضور میرفتند. و این خانم بزرگ محترم اولاد نداشت و مرا برای خود اولاد خطاب کرده مهر مخصوصی نسبت به من داشت. و همین قسم، جمیع خانوادههای محترم و نجیب و زنهای وزرا [و] امرا به منزل او پذیرفته میشدند و تمام عرایض اغلب به توسط او انجام گرفته در حضور سلطان عرض و قبول میشد. (ص ۲۵)