- زمان واریز مستمری فروردین ماه مددجویان تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی
- هجوم حفاران غیرمجاز به امامزاده ها در تعطیلات نوروز/ گنج یاب ها امامزاده عرب را گودبرداری کردند
- آب شرب انتقالی یزد به مدار برگشت / استاندار: شهروندان از برگزاری تجمع خودداری کنند / مجازات عاملان تعرض به خط انتقال آب در دستور کار است
- وضعیت قرمز صندوقهای بازنشستگی؛ بازنشستگان مخابرات و تامین اجتماعی، فرهنگیان بازنشسته و... 70 تجمع برگزار کردند!
- احکام فطریه: رقم دقیق زکات فطریه ۱۴۰۴ / زمان پرداخت و چه کسانی از آن معاف هستند؟
- مزرعه پرورش کروکودیل در ملایر (عکس)
- دعای وداع با ماه مبارک رمضان صحیفه سجادیه؛ + ترجمه و فضیلت
- محمود نیکویه درگذشت
- صدای جیغ زنی که در آتش میسوزد یا صدای اجنه؟/ «جنگل جیغ»، مکانی اسرارآمیز و وهمآلود در ایران
- اعلام مبلغ فطریه و کفاره در سال ۱۴۰۴
در ازدواج موقت چه بر سر زنان می آید؟
بر سر زنان صیغه ای چه میآید؟ این سئوال اولین انگیزه ما برای نگارش این گزارش است. زنهای صیغه ای را در اطرافمان دیده ایم و میدانیم معمولا از گفتن این که صیغه میشوند ابا دارند.

بر سر زنان صیغه ای چه میآید؟ این سئوال اولین انگیزه ما برای نگارش این گزارش است. زنهای صیغه ای را در اطرافمان دیده ایم و میدانیم معمولا از گفتن این که صیغه میشوند ابا دارند. حالا میدانیم که آنها حدودا با چه معضلاتی مواجه اند. معضلاتی که گاه آنقدر بزرگند که طرف مجبور میشود عطای این امر را به لقایش ببخشد و دست از این نوع امرار معاش بشوید. ساره مطلقه بیست ساله ای که چند بار ازدواج موقت را تجربه کرده، از معضلاتش گفته و فهیمه هم که زنی بیوه و بی سرپرست است و در پنجاه سالگی برای گذران زندگی این راه را انتخاب کرده، از حسن های این نوع زندگی برایمان گفته. حسن هایی که بالأخره به بن بست منتهی میشوند. ادامه گزارش را با صدای بلند بخوانید و بعد کلاهتان را قاضی کنید!
ساره از حالا میگوید. حالا که دیگر هيچ چیز برايش مهم نیست و اصلا يک لحظه هم دوست ندارد فکر کند که کجا هست، چه کار میکند و سرنوشتش به چه لجنزاري منتهي خواهد شد. به قول خودش فساد اخلاقي برايش چيزي باقي نگذاشته که بخواهد نسبت به آن تعصب و حساسيت به خرج دهد. خودش میگوید اما ته دلش پشيمان است و آرزو دارد که اي کاش بتواند توبه کند و زندگیاش را از نو بسازد.
بيست سال بيشتر ندارد ولي تا به حال ۳ بار ازدواج کرده. در سن ۱۳ سالگي مسئوليت سختي بر دوشش گذاشته شده و مجبور بوده که هر روز از دوستان پدرش که براي مصرف مواد مخدر به خانه شان رفت و آمد داشتند پذيرايي کند و آتش قليان آنها را چاق کند. تا اینجای قصه ساره را داشته باشید. حالا برویم سراغ فهیمه. فهیمه در پانزده سالگی با مردی که از خودش پانزده سال بزرگتر بوده، ازدواج کرده و حاصل این ازدواج هم برایش دو پسر است که یکی حالا زن دارد و دیگری هنوز مجرد است. شوهر اولش را دوست نداشته. با او مجبوری ازدواج کرده. شریک پدرش بوده. پدرش نمیتوانسته به او نه بگوید. هرگز از او محبتی ندیده. به قول خودش نقش این زن فقط یک دستگاه بوده در این زندگی برای روابط زناشویی. همین و بس. این باعث شده تا نتواند برای پسرهایش هم به خوبی مادری کند. چهار سال است که شوهرش مرده و میگوید دروغ چرا؟ خبر مرگش را که شنیدم خوشحال هم شدم. ته دلم گفتم بالأخره میتوانم آن طور که دلم میخواهد زندگی کنم. شوهر میمیرد و این مادر سال بعد پسر اولش را زن میدهد. پسر دوم هم بیست و چند ساله است و حالا سرباز. روزها میرود و شبها به خانه میآید.
ساره اما میگوید که در بين دوستان بي سر و پاي پدرش، مرد ۴۷ ساله اي مدام با نگاه شيطاني اش دنبالش ميکرد و چند بار هم وقتي در خانه تنها بوده قصد مزاحمت و تعرض داشته، اما می ترسیده که در اين باره چيزي هم به پدر و مادرش بگويد، چون او براي والدينش مواد مخدر تهيه ميکرد.
يک روز دوست کذایی پدرش دفترچه يادداشت خود را از جيبش درآورده و گفته: چوب خط شما پر شده و حسابتان خيلي سنگين شده، بهتر است زودتر تسويه حساب کنيد.
پدرش هم با اظهار عجز از او وقت خواسته تا بتواند اين پول را فراهم کند اما آن روز، هاشم پيشنهادي را مطرح کرد که باعث بدبختي و سياه روزي ساره شده. او با وجود اين که زن و بچه داشته و ساره هم همسن دخترش بوده گفت: اگر ۳ ماه دخترتان با من ازدواج موقت کند هم حساب گذشته تان تسويه مي شود و هم يک ميليون تومان پول به شما ميدهم تا کمي از قر ضهاي ديگرتان را پرداخت کنيد!
پدر با ترس و لرز بالأخره دخترش را به این مبلغ میفروشد و هاشم، ۴ ماه ساره را همراه خود به خانهاي در يکي از روستاهاي نزديک برده و پس از آن که به خواسته هاي پليد خود رسيده، گفته که ساره ميتواند با يکي از دوستانش که آدم ثروتمندي است نيز رابطه داشته باشد و از این راه پول خوبي به جيب بزند.
ساره دیگر نتوانسته طاقت بياورد و از آن خانه فرار کرده و به کمک مردي جوان به منزل پدرش برگشته.
ازدواج دوم ساره با مردي ۵۰ ساله بود که پول باد آورده اش از پارو بالا ميرفت. اين مرد نيز فقط به دنبال عياشي و خوشگذراني بود و ساره را به عنوان زني مطلقه به عقد خود درآورد.
متأسفانه با اين که اين مرد را هفته اي دو روز بيشتر نمي ديده اما رفت و آمد با او باعث شد که ساره هم به دام مواد مخدر بيفتد. هنوز چند ماه از ازدواجشان نگذشته بود که پليس شوهرش را به اتهام حمل مواد مخدر دستگير کرده و او به حبس ابد محکوم شد. در اين شرايط هم ساره با راهنمايي يکي از دوستان پدرش که از نظر فکري در سطح بالايي قرار داشته ولي اعتياد وجودش را از بين برده، تقاضاي طلاق دادم و به خانه پدرم برگشتم. يک سال از اين ماجرا گذشت و خانواده اش هم با مبلغ ۳ ميليون و ۵۰۰ هزار تومان وجه نقد که از بابت مهريه ساره گرفته بودند مخارج بساط دود و دم خود را مهيا کردند. پدرش با توسل به زور و تهديد یک روز ساره را به عقد پيرمردي درآورد که بيمار و از کار افتاده بود. در واقع به خاطر کلفتي و مراقبت از پيرمرد با او محرم شده بود و پا به خانه اي گذاشته بود که نيمي از موهاي سرش را در جواني سپيد کرد. پيرمرد اخلاق بسيار تندي داشته و با کوچکترين بهانه اي ساره را به باد ناسزا و فحش هاي رکيک ميگرفته. یک روز هم با یکی از در و همسایه ها آشنا میشود و خانم مسن که از تيپ و قيافه اش خيلي تعريف و تمجيد ميکرده پس از مدتي تشويقش کرده که از خانه فرار کند و ساره هم با مبلغی پول این خانه را ترک میکند. اما خانه بعدی کجاست؟
ساره بعد از آن با اتوبوس خودش را به مشهد رسانده و به نشاني منزل يکي از آشنايان زن همسايه رفته ولي آنها خانه خود را عوض کرده بودند. با نا اميدي به ترمينال برگشته و تصميم داشته به شهر خودشان برگردد که به طور اتفاقي در ترمینال با زني ميان سال آشنا میشود. او باب گفت وگو را باز کرده و زماني که فهميده او فراري است و از درد اعتياد رنج مي برد، او را همراه خودش به خانه اي برده که ظاهرا خانه عفاف اما در باطن لانه فساد بود. روزهاي اول قرار گذاشته بوده که فقط براي اين زن و ميهمانانش آشپزي کند اما در مدت کوتاهي اسير وسوسه هاي شيطاني میشود و تن به ازدواجهای موقت با هر کس و ناکسی میدهد. ساره بعدها گفت که حتی دوست ندارد خودش را در آينه ببيند چون از خودش متنفر است. او از این که تن به بودن با هرکسی داده و بعد هم معتاد شده منزجر است و حالا راه تازه ای را طلب میکند. باز هم یادآوری میکنم او تنها بیست سال دارد.
حالا اما ببینیم که فهیمه چه راهی را پیش گرفت. او که از استطاعت مالی برخوردار نبود تصمیم گرفت یک سال و چند ماه پس از مرگ شوهرش زن موقت و صیغه ای مردی بشود که همیشه در بازار از خبازی او پارچه میخریده. ازدواج موقت با این مرد برایش این بار آرامش به همراه داشته. هرگز محبت و آرامش را در زندگی زناشویی لمس نکرده بوده و این بار به آن چه که عمری منتظرش بوده رسیده.
فهیمه که خیلی از زندگی زناشویی تازهاش راضی بوده تا این که یک روز در وقتی نامنتظره پسرش با مرخصی از سرتیپ گروه ساعتی را برای استراحت به خانه میآ ید و فهیمه را با همسر صیغه اش در خانه میبیند و کار به دعوا و جنجال و چاقوکشی میرسد. پسر همان روز خانه را ترک میکند و دیگر هم بازنمیگردد. پسر اول هم موضوع را متوجه میشود و مادرش را طرد میکند. حالا فهیمه مانده و مردی که پایش لب گور است و فرزندانی که خانه پدریشان را طلب دارند و دنبال میراث پدر هستند. فهیمه بی خانمان شده است.
فهیمه هم راضی بود اما حالا باید باقی عمر را بیخان مان سپری میکرد. پیرمرد هم حاضر نبود از ترس زن و بچه اش سرپناهی را به نام او کند. او یک حاجی بازاری بود اما برایش سرنوشت این زن که برای آسایش او مخاطره کرده بود اهمیتی نداشت.حالا همگی میتوانیم دقیقا حدس بزنیم که بر سر زنان صیغه ای –راضی یا ناراضی- چه میآید...
*ایسکانیوز
لینک کپی شد
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲

فروش دخترکان و شهوترانی مردان چه ربطی دارد به یکی از انواع حلال خدا؟
بروید و در درونتان جستجو کنید که با چه چیزی مشکل دارید!
از سویی، هنگامی که صحبت از طغیان غرایز در سنین جوانی می شود ، از بی بند وباری و ولنگاری به بهانه آزادی و جوانی دفاع می کنید و از سوی دیگر با مسخره کردن و آسمان را به ریسمان بافتن، سعی در تخریب وجهه حلال خدا دارید.
ازدواج موقت تنها یکی از انواع ازدواج و برای موارد خاص خودش است. اگر داروی یک بیماری برای بیماری دیگری مصرف شود، عیب از داروست؟

خجالت نمي كشيد حلال خدارو حروم جلوه ميديد؟ شما در قبال هر مطلبي كه منتشر مي كنيد مسئوليد.
در ثاني دليل نميشود كه هر حلالي رو به صورت افراطي مصرف كنيد ؟
شما اينقدر آب ميخوريد كه بتركيد؟؟؟؟؟
عقد موقت براي جوونايي است كه امكان ازدواج دائم ندارند و يا زن هايي كه شوهر خود را به هر دليل از دست داده اند.
حالا كه خر ما متاهلين از پل گذشت بايد بگيم گور باباي بقيه ؟؟؟؟؟؟؟؟




نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.