- دریاچه الندان در آستانه خشک شدن کامل (تصاویر)
- واکنش وزیر آموزش و پرورش به اعتراضات داوطلبان آزمون استخدامی
- ۶ نکته مهم در انتخاب رشته کنکوریها/شرط شرکت در آزمون ۱۴۰۵
- چرا برگزاری کنسرت خیابانی همایون شجریان مهم است؟
- جزئیات ساعتکاری ادارات و مدارس از ۱۵ شهریور ماه
- غزل بهرامی (روشندل) از کرمانشاه در جمع برترین های کنکور ۱۴۰۴ / عکس
- راهکاری برای ادامه بیمه فرزندان بازنشستگان لشکری
- روایت آترینا فرهمند، رتبه یک کنکور تجربی از پیشنهاد ۳۰۰ میلیونی یک موسسه آموزشی
- اعتراض نماینده مجلس به تاخیر در پرداخت پاداش پایان خدمت فرهنگیان بازنشسته؛ ارزش پول مدام کاهش مییابد
منم آرش/درباره نصب مجسمه آرش کمانگیر در میدان ونک+ عکس
همدلی -امیر جدیدی: برادر جان ایران است اینجا. اینجا همان جایی است که از پشت و پسلههای هر بومش یک نفر بلند میشود و جانش را در کمان میکند و چشم و دل یک ایران را به جوش میآورد. یک نفر که صدایش را صاف میکند و بلند فریاد میزند «منم آرش».
به عکس مجسمه آرش وسط میدان ونک نگاه میکنم. پیش خودم میگویم چه شد که شهرداری تهران تصمیم گرفت تا مجسمه آرش کمانگیر را وسط یکی از مهمترین و سیاسیترین میدانهای تهران نصب کند.
حال بیحالی این روزهای ونک را نگاه نکنید. روزگاری هر کس که عقل و فهم داشت و سبیل و سالکی به هم زده بود و توانسته بود در ونک یک باغ داشته باشد را بالا بالای مجلس مینشاندند و سوال و جوابش میکردند.
حال بیحال این روزهای ونک را نگاه نکنید. روزگاری همین که تیم ملی صعود میکرد؛ همین که پرسپولیس دربی را برنده میشد؛ همین که استقلال جام حذفی میبرد؛ مغناطیس غریبی آهن وجود مردم را به آهنربای ونک میرساند.
حال بیحال این روزهای ونک را نگاه نکنید. روزگاری مردم هر چه مطالبه از عالم و آدم داشتند را روی دایره این میدان میریختند. شاید به یک اعتبار حقیقتاً میدان ونک بهترین جا برای جاگذاری مجسمه آرش باشد.
اما واقعیت این است که از یک جایی به بعد مدیران شهری هر چه در چنته داشتند گذاشتند تا این میدان را از چشم مردم بیاندازند. اول از همه ولیعصرش را یکطرفه کردند. بعد یک طرفش را بیآرتی کشیدند و...
با این همه ونک همچنان هرچند وقت یکبار ققنوسوار سر از خاکستر بلند میکرد و بالش را به روی مردم شهرش باز میکرد. بعد از آن کار به جایی رسید که دور حوض میدان را پوشاندند و یک طرفش کانکس زدند و ضلع دیگرش چشمه ساختند.
خلاصه آنکه انگار کن که یکی شخصاً با این میدان پدرکشتگی داشته باشد روزبهروز توی سرش زدند و از محبوبیتاش کم کردند.
حالا انگار یک شیر پاکخوردهای پیدا شده و درست زمانی که *چشمها با وحشتی در چشم خانه/ هر طرف را جستوجو میکرد؛/ وین خبر را هر دهانی زیر گوشی بازگو میکرد/ آخرین فرمان، آخرین تحقیر... / مرز را پرواز تیری میدهد سامان!
یاد مردم این شهر انداخته که برادر جان ایران است اینجا. اینجا همان جایی است که از پشت و پسلههای هر بومش یک نفر بلند میشود و جانش را در کمان میکند و چشم و دل یک ایران را به جوش میآورد. یک نفر که صدایش را صاف میکند و بلند فریاد میزند «منم آرش».