- درباره سرلشکر علی شادمانی چه می دانید!؟
- سه بازنده نهادي جنگ 12 روزه
- فرزند رهبر انقلاب در تشییع شهدا حضور داشت؟ + عکس
- تشییع شهدای اقتدار ملی در تهران (گزارش تصویری)
- هشدار حسین طائب به اسرائیل
- حتی سلطنتطلبها هم رضا پهلوی را دوست ندارند!
- سردار نقدی خطاب به ترامپ: خفه شو و سر جایت بنشین بیادب
- برخی از درسهای جنگ دوازده روزه اسراییل و ایران!
لزوم آواربرداری از خرابههای رابطه مردم و حاکمیت

ولیالله شجاعپوریان، مدیرمسئول روزنامه همدلی نوشت: پس از دوازده روز نبرد سهمگین و تبادل آتش میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی، دو طرف به مرحله آتشبس رسیدند، اما آنچه از دل این نبرد برخاسته، فراتر از خاموشی موقت پهبادها و موشکهاست. در باب پیامدها، ضرورتها و درسهای این جنگ، نکاتی شایان تأمل است:
۱. آتشبس، نه صلح؛ دشمنی پابرجاست
آتشبس در این مرحله نه نشانه صلح است و نه پایان خصومت، بلکه صرفاً به معنای توقف موقت در تبادل آتش مستقیم میان طرفین است. با وجود دشمن خبیث، عهدشکن و بیپروایی چون رژیم صهیونیستی، سادهانگاری است اگر تصور کنیم مخاطرات پایان یافتهاند. سوابق این رژیم نشان داده که به هیچگونه قاعده، عرف یا توافقی پایبند نیست و حملات مجدد، آن هم به شیوهای غافلگیرانه، محتمل است. از این رو، تداوم هوشیاری و آمادگی همهجانبه نیروهای مسلح کشور یک ضرورت قطعی و انکارناپذیر است.
۲. حماسه ارتش و سپاه؛ جانفشانی در میدان آتش
نیروهای مسلح ایران، اعم از ارتش و سپاه، در این نبرد نابرابر با رشادتی مثالزدنی ایستادگی کردند. گرچه در روز نخست غافلگیریهایی در سامانههای پدافندی رخ داد که ضرورت بازنگری جدی در ساختارهای دفاعی را گوشزد کرد، اما آنچه برجای ماند، مردانگی و ایثار رزمندگانی بود که در کانون حملات سهمگین و دقیق دشمن، در جایگاه خود ایستادند و از خاک و هویت ایران دفاع کردند. این استواری و مقاومت، شایسته تحسین و تقدیر ملی است.
۳. تحسین همراه با تذکر؛ ضرورت بازنگری امنیتی
تجلیل از نیروهای مسلح، نباید ما را از پرداختن به ضعفهای ساختاری بهویژه در حوزههای اطلاعاتی و امنیتی بازدارد. شهادت دهها فرمانده برجسته نظامی و امنیتی، آنهم علیرغم رعایت تدابیر حفاظتی، نشان داد که پدیده «نفوذ» در میان سطوح ارشد نظامی واقعی، ملموس و بسیار جدی است. در رخدادهای مختلف جنگ ۱۲ روزه، رد پای نفوذ آشکارا دیده میشد و لازم است نهادهای ذیربط با شجاعت و شفافیت به اصلاح ساختارها و پالایش درونی بپردازند.
۴. دانشمندان هستهای؛ مجاهدانی بیسپر
در کنار رزمآوران نظامی، دانشمندان هستهای کشور نیز برگهای زرینی در کتاب مقاومت ملت ایران نگاشتند. این عزیزان که سالها بیهیاهو در خدمت پیشرفت علمی کشور بودند، هدف ترورهای ناجوانمردانه دشمن قرار گرفتند. گرچه دانش هستهای در کشور نهادینه شده و راه این بزرگان تداوم خواهد یافت، اما نباید از وجود کاستیها در حفاظت از جان آنان غافل ماند. نبود پروتکلهای مؤثر حفاظتی یا لااقل عدم رعایت آنها، آسیبهایی جبرانناپذیر بر پیکره علمی کشور وارد کرد؛ از جمله حادثه تلخ شهادت یک دانشمند هستهای و خانوادهاش در آستانه اشرفیه. حفاظت از جان این سرمایههای ملی، رسالتی حیاتی برای نهادهای امنیتی است و باید با نهایت جدیت دنبال شود.
۵. روایتها و واقعیتها؛ میان شادی و تأمل
پس از پایان جنگ، هر طرف روایت خود از پیروزی را عرضه خواهد کرد. طبیعی است که در فضای پساجنگ، طبل پیروزی به صدا درآید، اما در کنار این فریادهای شادی، نباید از واقعیتها و آسیبپذیریهای آشکار ایران در برخی حوزهها غافل شد. دشمن هرچند خسارات جدی دید و از قدرت موشکی ایران هراسناک شد، اما این نبرد آزمونی برای سنجش واقعی آمادگیهای ما نیز بود. اهل فکر و دغدغهمندان امنیت ملی باید فراتر از شعار و حمایهسرایی (که البته در جای خود لازم است)، تحلیلی دقیق، بیطرفانه و هوشمندانه از این نبرد ارائه دهند؛ نه آنگونه که برخی جناحها و محافل متنفذ داخلی با استفاده از رسانه ملی، توهمات و رجزخوانیهای پساجنگ خود را به عنوان واقعیت به مخاطبان حقنه میکنند.
۶. ملتی که ایستاد؛ حاکمیتی که باید فروتن شود
در این جنگ، مردم ایران از هر طیف و تفکر، با وجود تمام گلایهها و نارضایتیها، در کنار وطن ایستادند. این سطح از همبستگی ملی، بلوغ فکری و مسئولیتپذیری مدنی برای بسیاری از مسئولان نیز غافلگیرکننده بود. ملت ایران در برابر توطئههای براندازانه ایستاد و راه دفاع از تمامیت ارضی را برگزید. اکنون وقت آن است که مسئولان کشور در برابر دوربینها، به احترام این مردم فروتنانه سر فرود آورند. حاکمیت باید از تحقیر، نادیدهانگاری و حاشیه راندن مردم دست بردارد. ایرانیان نه در پی قدرتاند، نه در سودای براندازی، بلکه تنها خواهان یک زندگی امن، آبرومند و عادی در خاک وطناند.
اگر در روزهای جنگ همه ایرانیان از جان و دل در کنار ایران بودند، اکنون رسانه ملی، مجلس و سایر نهادهای حکومتی نیز باید از سیاستهای انحصارطلبانه، تکصدایی، سلبی و طردگرایانه فاصله بگیرند. ایران برای همه ایرانیان است. آنچه شکاف حاکمیت و ملت را ترمیم خواهد کرد، نه شعار، که احترام، تدبیر و شنیدن صدای مردمی است که سربلندی این سرزمین را از جان میخواهند.
رفتارهای متعددی از سوی حاکمیت در مواجهه با ملت، و نتایج آنها، مانند آواری بر روابط حاکمیت و مردم فرو ریخته است و شکافهای متعددی ایجاد کردهاست، هربار نیز فرصت ترمیم آن فراهم بود، اما به هر دلیلی از سو ی مسئولان امر نادیده گرفته شد، اکنون فرصت آواربرداری از خرابههای این واقعیت تلخ است. این بار، فرصت را از کف ندهید!