- تذکر پیمان جبلی به یک چهره تندرو پس از توهین به حسن روحانی در صدا و سیما
- پزشکیان: با اسنپبک نمیتوان جلوی ما را گرفت
- تماس مستقیم عراقچی با ویتکاف: تهران برای دستیابی به توافق نهایی با آمریکا نقشه راه ارائه کرد
- کنایه عباس عبدی به حدادعادل؛ مگر فضای مجازی در اختیار شماست که میخواهید آن را صاحبدار کنید؟
- اتهام عجیب کیهان به دولت درباره گرانی ها
- زمزمههای بنبست شکنی در سفر پزشکیان به نیویورک
- ظریف هم فردا قراره محاکمه بشه!
- خوشحالی صداوسیما از فعالشدن مکانیزم ماشه +عکس
کنایه عباس عبدی به حدادعادل؛ مگر فضای مجازی در اختیار شماست که میخواهید آن را صاحبدار کنید؟
اعتماد - عباس عبدی : اکنون جناب آقای دکتر حداد عادل میخواهند این فضا را مهار و دارای صاحب کنند. مگر این فضا دراختیار ماست که آن را صاحبدار کنیم؟ من خودم یک تولیدکننده در این فضا هستم، ولی هنگامی که از این فضا استفاده میکنم، از حجم تولیدات ایرانیها حیرت زده میشوم. تنها کاری که دخالت ساختار رسمی میکند، به ابتذال کشاندن این فضا است.
عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «فضای بیصاحب!» در روزنامه اعتماد نوشت: آقای حداد عادل گفتهاند که: «فضای مجازی بیصاحبه! اصلا معلوم نیست کی به کیه! هر کسی آنجا واسه خودش حرفی میزند، یک سلیقه اعمال میکند، یک کاری میکند. ما مدتها است که در پی نوعی ضابطهمند کردن فضای مجازی هستیم. بدون اینکه بخواهیم تحولی را که قهرا با فضای مجازی ایجاد شده انکار کنیم و بدون اینکه بخواهیم جلویش بایستیم. میخواهیم سعی کنیم آن را هم بیاوریم در چارچوبی.» در این یادداشت میخواهم به فقدان راهبرد واقعی در ایران نسبت به تحولات فناوری در چند دهه اخیر اشاره کنم؛ تحولاتی که تمامی عرصههای حیات جمعی را متأثر کرده است.
یک لحظه تصور کنید که یک جامعه در برابر انقلاب صنعتی مقاومت میکرد و دوست داشت که همچنان در عصر کشاورزی زندگی کند. نتیجه روشن بود. این جامعه نمیتوانست در برابر همسایگان صنعتی شده خود دوام آورد و به سرعت نابود میشد. صنعتی شدن برای جامعه کشاورزی، یک انتخاب نبود، یک الزام و ضرورت بود. ولی هنگامی که در مسیر صنعتی شدن گام میگذاریم، دیگر نمیتوان الزامات آن را نادیده گرفت. آلودگیهای اولیه زیستمحیطی، شهری شدن، توسعه حمل و نقل، تغییرات طبقاتی و... همه از الزامات آن است. یکی از نتایج صنعتی شدن زیر و رو کردن نظام اقتصادی و اجتماعی بود. به جای فئودالیسم، سرمایهداری جایگزین شد. طبقه متوسط قدرتمند گردید، بخشهای مالی و بانکی و تجاری رشد یافتند و... از چند دهه پیش تقریبا معلوم بود که در حال ورود به دوران پساصنعت هستیم.
دهه ۷۰ قرن بیستم اولین موج آن در تغییرات ساختاری اقتصاد و رشد بخش خدمات بود، موج دوم دهه آخر قرن بیستم با انقلاب دیجیتال و اینترنت و شکلگیری اقتصادی اطلاعات و موج سوم از ۲۰۱۰ تاکنون است که اقتصاد داده، هوش مصنوعی، اینترنت اشیا و اتوماسیون گسترده و فزاینده است. منبع اصلی ثروت در این دوران اطلاعات است. نوآوری در فناوری سرعت گرفته است، هوش مصنوعی و اتوماسیون جای بخش مهمی از کارهای یدی و فکری را میگیرد. وابستگی متقابل با جهان گریزناپذیر شده است. برای بقا در این ساختار جدید، تحقیق و توسعه و آموزش و مهارت دیجیتال حرف اول را میزند. باید در حوزههای نهادی و حقوقی نوآوری کرد، زیرساختهای ارتباطی و دیجیتال باید به صورت تصاعدی گسترش یابند. بهطور کلی منبع قدرت از زمین، کارخانه و مواد خام به اطلاعات، دانش و شبکههای الکترونیک منتقل شده است. برای اینکه درک روشنی از ابعاد این تحولات پیدا شود سهم بخشهای گوناگون را در تولید ناخالص ملی در چهار دوره تاریخی مقایسه میکنم. دوره کشاورزی تا پایان قرن ۱۸، سهم کشاورزی در تولید ناخالص داخلی بر حسب کشورها از ۷۰ تا ۹۰ درصد، سهم صنعت یا همان پیشهوری، ۵ تا ۱۵ درصد، سهم خدمات شامل بازرگانی و دین و دولت، ۵ تا ۱۰ درصد و سهم اطلاعات کمتر از یک درصد بود. دوره صنعتی از قرن ۱۹ تا اواسط قرن بیستم، سهم کشاورزی به ۲۰ تا ۴۰ درصد کاهش یافت، صنعت به ۳۰ تا ۵۰ درصد رسید، خدمات نیز ۳۰ تا ۴۰ درصد شد، اطلاعات هنوز محدود به ۲ تا ۳ درصد بود. دوره پسا صنعت، سه دهه آخر قرن بیستم، سهم کشاورزی در کشورهای پیشرفته ۵ درصد، صنعت حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد، خدمات ۵۰ تا ۶۵ درصد و اطلاعات ۵ تا ۱۰ درصد شد. در جهان دیجیتال و اقتصاد دادهمحور از سال ۲۰۰۰ تاکنون سهم کشاورزی کمتر از ۲ درصد (در اقتصادهای پیشرفته) شده است، صنعت ۱۵ تا ۲۵ درصد، خدمات ۶۰ تا ۷۰ درصد، اطلاعات ۱۰ تا ۱۵ درصد و در برخی از کشورها بالای ۲۰ درصد است. و اما آینده چگونه است؟ همه این بخشها اتوماسیون شده و تحت هوش مصنوعی قرار خواهند گرفت..
سهم کشاورزی یک تا ۲ درصد، صنعت ۱۰ تا ۱۵درصد، خدمات ۴۰ تا ۵۰ درصد، اطلاعات شامل داده و هوش مصنوعی ۳۰ تا ۴۰ درصد خواهد شد. در واقع در این سیر تحول کشاورزی از بالای ۸۰ درصد به ۲ درصد رسیده، صنعت تا ۴۰ درصد رفته و در آینده به ۱۵ درصد خواهد رسید، خدمات رشد مداوم تا ۶۰ درصد را داشته و اطلاعات از تقریبا صفر آغاز کرده و پیشبینی میشود به ۴۰درصد هم برسد. این یعنی مسیر تحول از «زمین» به عنوان منبع تولید به «ماشین» و سپس به «انسان به علاوه شبکه» تغییر کرده و در آینده اطلاعات و هوش مصنوعی به همان جایگاه زمین در عصر کشاورزی میرسند. حالا پرسش این است که کدام یک از عناصر اصلی این تحول را دراختیار داریم که میخواهیم آن را مهار و نظارت کنیم. سختافزار؟ تقریبا صفر هستیم. نه ما، اغلب کشورها چنین هستند. در بهترین حالت سختافزارهای بسیار عادی را تولید میکنیم. تراشههای پیشرفته را فقط چند شرکت در جهان و اغلب در چین تایپه تولید میکنند. نرمافزار؟ هیچ امکان رقابتی برای داشتن سیستم عامل و سایر برنامههای اصلی وجود ندارد.
در کاربرد و رفع نیازهای مردم نیز فقط میتوانیم در برخی حوزهها موفقیت نسبی پیدا کنیم و در حوزههای دیگر مثل شبکههای اجتماعی نیازمند بازارهای صدها میلیونی و حتی میلیاردی هستیم که دراختیار ما نیست. جنگ اخیر و حمله ۱۲ روزه نشان داد که وارد مرحله جدیدی از جنگها شدهایم. فناوری اطلاعات و دیجیتال، روی دیگر خود را با یک جهش مهم نشان دادند و این تازه اول ماجرا است. اگر سطح سرمایهگذاری خود در هوش مصنوعی را درنظر بگیریم واقعیت روشن خواهد شد. امریکا ۴۷۱ میلیارد دلار، چین ۱۱۹ و بقیه با فاصله زیاد قرار دارند. بعید میدانم در ایران اندکی از این ارقام را هم سرمایهگذاری کنیم. اکنون جناب آقای دکتر حداد عادل میخواهند این فضا را مهار و دارای صاحب کنند. مگر این فضا دراختیار ماست که آن را صاحبدار کنیم؟ من خودم یک تولیدکننده در این فضا هستم، ولی هنگامی که از این فضا استفاده میکنم، از حجم تولیدات ایرانیها حیرت زده میشوم. تنها کاری که دخالت ساختار رسمی میکند، به ابتذال کشاندن این فضا است. آنان با راه انداختن شبکههای داخلی به خیال خود از عوارض تلگرام و اینستاگرام و یوتیوب خواستند رها شوند. با اطمینان میگویم، این شبکهها چنان بلایی بر سر فرهنگ و ساختار رسمی بیاورند که از ایجاد آنها پشیمان شوید و بگویید صد رحمت به سکوهای خارجی.
تصور رسمی از پیامرسان الکترونیک خیلی سادهانگارانه است. آنها را مثل بلندگو میداند. توجه ندارند که رسانه خودش پیام است. شما نمیتوانید محتوای منبر را در پیامرسانها به مخاطب منتقل کنید. همچنان که این کار در صدا و سیما شکست خورد و آخر رو به سوی تولید فیلمها و برنامههای مبتذل آوردند. چه کار باید کرد؟ شاید ساختار سیاسی فرصتی برای اصلاح راهبرد رسانهای و دیجیتال خود نداشته باشد، ولی ایرادی ندارد که از این برج عاج بیرون آیند، چون مقابله با این جریان قوی دیجیتالی و رسانهای، بهطور قطع نابودی و خسران است. بهتر است همراهی با این تحول را آزمون کنید. از روزی که این تحولات جدی شد، با نفی و رد و حتی حرام کردن سعی در مقابله کردند، اگر نگاهی محدود به تاریخ میشد، از ابتدا شکست این مسیر روشن بود. اکنون هم بهترین راه همراهی با آن است. محدودیتها را برداریم. الزامات حضور در این دنیا را که تعامل نزدیک با جهان حتی ناعادلانه است، بپذیریم. به مردم خود اعتماد کنیم. آنها هزار بار بهتر از حکومت میتوانند به بهبود این فضا کمک کنند. دنبال تصاحب فضای مجازی نباشید. مثل این است که کسی بخواهد خود را صاحب آبها و هوای جهان کند و دیگران را از بهرهمندی آنها محروم کند. اگر بتواند، تنها کسی که باقی خواهد ماند همان صاحب آب و هواست که بعدش در تنهایی باید بمیرد.