- تذکر 58 نماینده به وزیر آموزش و پرورش درباره بیمه تکمیلی فرهنگیان بازنشسته
- نسل z، لَش و هرزه و فینگلیش و دست و پاچلفتی نیست /یاسر عرب
- رصد نامحسوس کافه و کنسرتها/ برخورد با بیحجابی در برنامههای زنده
- مجتبی شکوری: در کودکی مورد تعرض جنسی قرار گرفتم + ویدئو
- نماینده مجلس: آقای وزیر! معلمان و همکاران شما در اسنپ و آژانس کار می کنند، احوالی از آنها بگیرید!
- مراحل ثبت اینترنتی اعتراض به تخلفات رانندگی در سامانه سخا + اینفوگرافی
- ناگفتههایی از لحظه شهادت خانواده «کیان قاسمیان» کوچکترین مجروح جنگ ۱۲ روزه
- اعتراض آنلاین به تخلفات و بخشودگی دیرکرد جریمههای رانندگی
- پشت پرده کانالهای صیغهیابی در تلگرام
- اطلاعیه سازمان تامین اجتماعی خطاب به مستمریبگیران و بازنشستگان
چرا ۱۶ مهرماه جشن مهرگان است؟ / تنها روزی که پادشاهان هخامنشی مجاز به بادهنوشی بودند

شانزدهمین روز از هر ماه نامش مهر روز است حالا مهر روز اگر در ماه مهر میرسید جشن مهرگان برپا میگشت. در روز مهرگان، شاهان و خسروان ایران باستان تاجی بر سر میگذاشتند که به شکل آفتاب در میان چرخی گردون به آن منقوش بود.
به گزارش خبرآنلاین، علی نیکویی، دکتری پژوهشهنر و کارشناس ارشد تاریخ ایران باستان: اسطوره مهر از کهنترین اساطیر ایران است؛ این باور بر بسیاری از آئینها و ادیانِ بعد از خود تأثیر مستقیم نهاده که تألیفات بسیاری توسط محققان غربی و ایرانی درباره آن نوشته شده؛ تأثیر آن بر ادیان زرتشتی، مسیحیت، یهود و برخی از آئینهای اسلامی و عرفانهای شرقی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته. آئین پر رمز و راز مهر در دوران باستان از خاستگاه خود (ایران) توسط نظامیان و جنگاوران به سوی غرب میرود و مورد پذیرش و اقبال قرار میگیرد و برای ایزد مهر، مهرکدههای بسیاری در سرتاسر امپراطوری روم از ترکیه و سوریه امروزی تا آلمان، لهستان، ایتالیا، فرانسه... ساخته میشود.
در دوران شاهنشاهی ساسانی با رسمی شدن دین زرتشتی آثار و نشانههای دین مهرپرستی در ظاهر از میان میرود و اکثر معابدِ مهری تبدیل به آتشکدههای زرتشتی میشود و جای ستایش مهر، ستایش خداوندگار زرتشت یعنی اهورامزدا فراگیر میگردد؛ اما این به معنی پایان باورهای مهرپرستی در ایران باستان نبود؛ بلکه مهرپرستی با دگردیسی در آیین زرتشتی به حیات خویش ادامه داد و رسوم آداب آن در دین جدید زرتشتی رسوخ نمود و این بار ایزدِ مهر یاور اهورامزدا شد. پس از شکست ساسانیان از اعراب مسلمان و ورود اسلام به ایران و درآمدن ایرانیان به دین اسلام بسیاری از آتشکدهها مبدل به مساجد شدند و این بار نیز رسوم مهری با دگردیسی در آیینهای اسلامی تداوم یافت! امروزه ما ایرانیان و تمام ساکنان فلات ایران بسیاری از آئینهای مهری را که رنگ دینی یا عرفی گرفته انجام میدهیم بدون آنکه بدانیم ریشه آن این کهنالگوی ایرانشهری است که هزارههاست زنده و پویا مانده. این یادداشت میکوشد تا شما را تا اندازهای بسیار کم با این آئین کهن آشنا نماید.
یهدیوارهِ، یه دیوارهِ یه دیوار
«مهر» از واژه «میتره» یا «میثره» از ریشه «هندوایرانی» است. در اوستا «میثره»، پهلوی (میتر)، میترا یکی از ایزدان ایران باستان شناخته میشود و امروزه در پارسی به نام مهر و میترا از آن نام برده میشود. دهخدا برای واژه مهر، معانی زیر را در کتابش آورده است: عشق، محبت، حب، دوستی، داد، عهد، پیمان؛ در فارسی پسین واژه مهر شکل متأخر واژه میترا است که به معنی خورشید است. یک نکته ظریف در مورد خورشید و مهر شایان توجه است که نزد ایرانیان باستان خورشید مقام والایی داشته؛ اما ایزد آن هور، مقام چندان مهمی نداشته است؛ بنابراین ستایش آفتاب درحقیقت ستایش مهر یا میثره بوده است؛ آن چیز که در میان ایرانیان باستان به خورشید درجه بالای تقدس میداد صرفا خورشید بودنش نبود؛ بلکه انوار خورشید بود و مهر ایزد نور است. بهترین تفسیر از ارتباط خورشید و میترا میتواند این باشد که: میترا خودِ خورشید نیست، بلکه نور و روشنایی است که تاریکی را زائل میکند تا زندگی و شادمانی را به زمین هدیه دهد و با گرما و انوارش طبیعت را بارور سازد، دیوهایی که در تاریکی به سر میبرند و سبب انتشار گناه و نافرمانی و ناپاکی و خشکی و بیبرکتی زمین میشوند را دور مینماید. در ادبیات دینی ایرانیان، جایگاه قرارگیری خورشید و میترا کاملا مشخص است، اهورامزدا در قلمروی بیپایان، با فاصله از خورشید که به اندازه فاصله خورشید از زمین است فرمانروایی میکند، اهریمن در قلمروی تاریکی مطلق است و میترا در حدفاصل میان این دو قرار دارد. در سرود میترای اوستا، چهار اسب سفید، ارابه زرین چرخ او را میکشند، و این بدان معنی است که خدا تا هنگامی که در بامدادان تن خود را درخشان و نورانی میکند، رویدادهای بسیاری را پدید میآورد.
زایش مهر
نیرویی باطنی و سحرآمیز، مهر را از درون صخرهای به جهان خارج، بیرون افکنده است. میترا در این حالت کاملا عریان است و کلاه فریجی به سر دارد، دستش را بلند کرده و خنجری و مشعلی به آن گرفته است، او زائیده روشنایی است و از دل سنگی زاده شده است؛ صخرهای آبستن شد و میترا را زایید. لازم به یادآوری است که تاکنون هیچ مجسمه یا نقشبرجستهای از تولد میترا با مشخصات ذکرشده در ایران پیدا نشده و علت آنکه در ایرانزمین هیچ معبد مهری که به مهرابههای رومی شبیه باشد یافت نشده است آن است که: در ایران پیوند مهر و مکان بسیار پیچیدهتر از روم است. در سرزمین زادگاه مهر، این دین از سویی با زردشتیگری گره خورده و به این دلیل ماهیتی یکسره اخلاقی به دست آورده است و از سوی دیگر در زمینههای پیچیدهتر دینی به مکانهایی با کارکرد تخصصی یافته پیوند خورده است. در واقع آن آمیزه موفق و فراگیری که در دوران اردشیر دوم هخامنشی از همافزایی آیین مهر و دین زردشتی پدید آمد، بَعدتر چهار مکان آیینی متمایز را به وجود آورد:
- یکی هیربدستان بود که بهویژه در دوران ساسانی رواج و اهمیت یافت و دبستانهایی برای آموزش عمومی دانش و دین محسوب میشد و در دوران اسلامی جای خود را به مکتب و مدرسه داد.
- دومی آتشکده بود که کارکردی آیینی داشت و مراسم و مناسک دینی در آن انجام میگرفت و این همان بود که در عصر اسلامی به مسجد تبدیل شد.
- سومی محفل جرگههای جنگاوران و مراکز آموزش هنرهای رزمی بود (زورخانهها) که به خاطر ماهیت کارکردش بیشتر با مهرپرستی کهن درآمیخته بود. این مراکز در گذار از دوران پیشا اسلامی به عصر اسلامی، نسبت به هیربدستان و آتشکده کمتر دستخوش تغییر شدند و همچنان خصلت مردمی و دور از دسترس قدرت سیاسی را حفظ کرد؛ اما همزمان با افول قدرت نظامی ایران و تباهی آیینهای جنگاوران ایرانی، با ترک و عرب شدن این طبقه رسوم آیینیاش منسوخ و فروکاسته شد.
- چهارمی خورآباد یا خرابات بود که آشکارا ماهیتی ضداسلامی داشت و مرکز تجمع عیاران و جوانمردان و صوفیان بود، یعنی آن طبقه از مردم که شاید اسلام آورده بودند؛ اما زیر بار تابوهای آن (مانند منع بادهنوشی) نمیرفتند و همچنان با تأکید بر ارزشهای دوران پیشا اسلامی (مانند جوانمردی و عهدشناسی و دادگری) همچنان به صورت مراکز برگزاری بزم مغانه عمل میکردند.
در دوران پیش از اسلام احتمالا این شاخهشاخه شدن مکانها وابسته به کارکردهای آموزشی، رزمی، آیینی چنین شدید و روشن نبوده است، احتمالا در آن دوران خود هیربدستانها، آتشکدهها و مراکز سپاهیان کارکردهای یادشده را برآورده میکردهاند؛ از این رو، یافتن مهرابههایی مشابه با مهرابههای رومی در ایران ممکن نیست؛ چرا که چنین انتظاری به معنای نادیدهگرفتن پیوند ژرف میان آیین مهر و دین زردشتی در ایران است. تمامی کارکردهایی که در مهرابههای رومی مشاهده میشود، در ایرانزمین نیز وجود داشته، اما در قالبی گستردهتر و پیچیدهتر، و در مکانهایی که به طور خاص با آیین زردشتی پیوند داشتهاند. با این نگاه، نبود معابد مهری به سبک رومی در ایران نهتنها عجیب نیست، بلکه کاملاً طبیعی و قابلانتظار است؛ زیرا آیین مهر در ایران هرگز بهصورت یک فرقه مستقل در چارچوب چندخدایی ظهور نکرد، بلکه همواره بخشی از ساختار بزرگ و پیچیدهٔ دین زردشتی بهشمار میآمد.
تنها نقش برجایمانده از مهر همان است که در تاق بستان کرمانشاه در صحنه تاجگیری اردشیر از اهورامزدا مشاهده میشود که مهر بر گل نیلوفر ایستاده درحالیکه بَرسَمی[i] در دست دارد و تاجی از شعاعهای نور بر سر گذاشته است. نمادهای مهری پیوند خاصی با آب دارند، همانند بارور شدن دوشیزه در آب، و بارور شدن صدف و پروراندن مروارید در آب باعث شده است که پیروان میترا تصور کنند که میترا چون مروارید از میان صدف زائیده شده است و یا چون تخمه (فر زردشت) در آب نگهداری میشد. به نظر میآید جای نگهداری آن را در گلِ آبی نیلوفر میدانستند و ازاینرو نیلوفر با دین مهر بستگی نزدیک دارد. نیلوفر و صدف دو نماد برجسته آیین میترا است، اما براساس نقشها و تندیسهای موجود در پرستشگاههای مهری بهترین نماد درخور نگهداری و پروراندن تخمه در آب، دُلفین بود؛ دُلفین فرزند خود را مانند پستانداران با دادن شیر در آب بار میآورد، پس میتواند از میترا در آب نگهداری کند. گروهی نیز بر این باور بودند که محل زایش میترا در آب نبوده؛ بلکه در آتش بوده است. این امر با مفاهیمی که ایرانیان از آتش به عنوان شاهد یا گواه میگرفته مطابقت دارد؛ زیرا میترا خدای عدالت و داوری است، پس با آتش ارتباط نزدیکی دارد.
مهرگان و مستی شاهان؛ تنها روزی که پادشاهان هخامنشی باده مینوشیدند
مهر همراه با خدای دیگری «ورونه» به معنی (سخن راست) به صورت ترکیب «میتره ورونه» به یاری خوانده میشد. مهر چنان مقام والایی نزد ایرانیان باستان داشت که نامش با نام هُرمزد، ایزد بزرگ و آناهیتا یکی برده میشد. ایزد مهر در گردونه خویش که چهار اسب سفید نامیرا آن را میکشند و نعل آنها از زر و سیم است، به پیش میراند. میترا در کیش زردشت ایزدی سُتُرگ و هزارچهره است که حتی تا به امروز عمیقترین احترامات نسبت به او ادا میشود. به او سوگند میخوردند، امور حقوقی در ظل حمایت او برگزار میگشت و به هنگام رسیدگی به دعاوی قضایی و مجامع همگانی، او را فراخوانی میکردند - او از نظم و راستی محافظت میکند، به داوری روان پس از مرگ میپردازد، جنگجویی توانا و نیرومند با نیزهای سیمین، زرهی زرین و شانههای ستبری است که شر خدایان شریر را در هم میکوبد.
براساس یشت دهم که به میترا اختصاصداده شده، او پروردگار چراگاههای وسیع، ایزد پیمانها، ایزد جنگآوران و ایزد طلوع است که از فراز کوه البرز (هرا) سر بر میآورد، سبب بارش باران و نزول وفور نعمت میشود، خبرچینان بسیاری در خدمت دارد، با ارابهای که (ایزد توانگری و بخشایش) آن را هدایت میکند، و در پیشاپیشش (ایزد پیروزی) در شکل گراز میراند. او دادگستری فریبناپذیر است، یاریبخش کسانی است که او را فرامیخوانند و شفادهنده است. او مسلح به آذرخش است که حتی «اهریمن» از آن بیم دارد. گرداگردش را آبها، گیاهان و فرهوشیهای (ارواحِ) درستکاران فراگرفتهاند. با اسبان سپید میجنگد، در همهجا به کسانی که پیمانها را زیر پا میگذارند میرسد. او را باید پس از سه روز و سه شب تزکیه نفس پرستش کرد.
مجموعه اسناد بهجایمانده از مهرپرستی ایرانی نشان میدهد که این آیین، دینی رازورزانه بوده است. مهرپرستی از این نظر با سایر ادیان جهان باستان تفاوت دارد که عضویت در آن ارثی نبوده و همه پیروان آن میبایست پس از رسیدن به سن بلوغ به شکل فعال و خودمدار داوطلبِ ورود به آن شوند. این در تقابل کامل با ادیان سنتی معمولی قرار میگیرد که در آنها زاده شدن کودکی در یک خانواده به معنی شریک شدن خودکار و پیشانگاشتهکودک در دین والدین محسوب میشده است.
رازورز بودن مهرپرستی را از معماری تجمعگاه پیروان این آیین میتوان دریافت؛ در روم پرستشگاههای میترا، زیر زمین ساخته میشد و نور خورشید از راه سوراخی در سقف بر مکانی مقدس در معبد فرومیریخت. مهرپرستان محل اجرای مراسم خود را غار مینامیدند و در شرایطی که دسترسی به غاری طبیعی ممکن نبود، اتاقی معمولا زیرزمینی را با تزییناتی میآراستند تا به غار طبیعی شبیه شود. برخلاف تمام سنن دینی شناختهشده، معبد مهرپرستان از بیرون قابل تشخیص نبود و هیچ معماری چشمگیر و عناصر زیباییشناختی یا باشکوه در آن به کار نرفته بود. این ساده بودن و طبیعتگرا بودن معابد مهری نشانگر آن است که رازورزی در آن بهراستی رعایت میشده و احتمالا بسیاری از مردم همسایه معابد مهری از وجود این مکانها در نزدیکی خود باخبر نبودهاند.
نماز بردن بر مهر کار هر کسی نبود، و رازها و فنونی سری داشت که هرکسی را بر آن آگاهی نبود. مهر تنها ایزدی است در اوستا که از پذیرفته نشدن نیایش او به خاطر درست اجرا نشدن سخن رفته است. بهعبارتدیگر برخلاف سایر ایزدان که سختگیری زیادی در مورد شیوه اجرای مراسم ندارد و عمل قربانی و هویت قربانیگزار را مهم میدانند، انگار مهر به شیوه اجرای مراسم نیایش نیز حساس است و کسانی را که درست او را نپرستند مجازات میکند.
در مهریشت مهر میپرسد: کیست مرا به نیکی میستاید؟ کیست که با ستایش بد میپندارد که مرا میستاید؟ (مهریشت، کرده ۲۷، بند ۱۰۸) در همین سرود گفته شده: بدا به حال مردی ناپخته و شتابان که زوتِ [پیشوای دینی] دانش نیاموخته و نادانی از مردم عامی برایش برسم به دست گیرد و بکوشد تا مراسم مهر را بجا آورد. چنین کسی اهورامزدا و مهر و سایر همراهان ایزدیاش را خوار شمرده است و هیچیک از ایشان را خشنود نخواهد کرد. (مهریشت، کرده ۳۲، بندهای ۱۳۸ و ۱۳۹) گذشته از این سختگیری درباره اجرای دقیق و درستآیینها که نشانگر حضور یکطبقه ممتاز و انحصارجوی کاهنان و پرستاران رازورز است.
چرا ۱۶ مهرماه جشن مهرگان است؟!
در تقویم ایران باستان هر سال ۱۲ ماه داشت و هر ماه ۳۰ روز اما پنج روز باقی میماند. این پنج روز پس از آخرین روز از ماه اسفند اضافه میشده که پنجه، پنجه دزدیده، خمسه مسترقه یا اندرگاه خوانده میشود. هر ماه در تقویم ایرانیان باستان نامی داشت [همان نامهایی که امروز ما برای ماهها به کار می بیم یعنی فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، امرداد، شهریور، مهر، آبان، آذر، دی، بهمن و اسفند] نکته دیگر آن بود که روزها به عدد آورده نمیشد! یعنی روزها هم نام داشتند به این قرار: «روز ۱: اورمزد؛ روز ۲: بهمن؛ روز ۳: اردیبهشت؛ روز ۴: شهریور؛ روز ۵: سپندارمذ؛ روز ۶: خرداد؛ روز ۷: امرداد؛ روز ۸: دی به آذر؛ روز ۹: آذر؛ روز ۱۰: آبان؛ روز ۱۱: خور؛ روز ۱۲: ماه؛ روز ۱۳: تیر؛ روز ۱۴: گوش؛ روز ۱۵: دی به مهر؛ روز ۱۶: مهر؛ روز ۱۷: سروش؛ روز ۱۸: رشن؛ روز ۱۹: فروردین؛ روز ۲۰: بهرام/ ورهرام؛ روز ۲۱: رام؛ روز ۲۲: باد؛ روز ۲۳:دی به دین؛ روز ۲۴: دین؛ روز ۲۵ ارد؛ روز ۲۶: اشتاد؛ روز ۲۷: آسمان؛ روز ۲۸: زامیاد؛ روز ۲۹: مهراسپند/ مانتره سپند؛ روز ۳۰: انارام» برای مثال اگر قرار بود بگویند ۱۶ شهریورماه میگفتند: روزِ مهر از ماهِ شهریور حالا اگر روزی با ماهی که در آن بود همنام میشد آن روز جشن آن ماه را برپا میداشتند؛ شانزدهمین روز از هر ماه نامش مهر روز است حالا مهر روز اگر در ماه مهر میرسید جشن مهرگان برپا میگشت.
در روز مهرگان، شاهان و خسروان ایران باستان تاجی بر سر میگذاشتند که به شکل آفتاب در میان چرخی گردون به آن منقوش بود. در هنگام طلوع آفتاب یکی از سپاهیان در حیاط قصر سلطنتی میایستاد و فریاد میزد: ای فرشتگان عالم فرود آیید و شیاطین و بدکاران را بزنید و از دنیا ببرید. در روز مهرگان، خوردن انار و استشمام گلاب ضیافت میبود و عامل دوری از بدبختی. این جشن را در قدیم متراکانا مینامیدند و بعدها مهرگان شد و در عربی مهرجان نامیده گردید. این جشن شش روز طول میکشید و از مهر روز یعنی شانزدهمین روز مهر آغاز و به رام روز ختم میگردید و روز آغاز را مهرگان عامه و روز آخر را مهرگان خاصه مینامیدند.
«کتزیاس» پزشک یونانی اردشیر دوم هخامنشی چنین مینگارد: پادشاهان هخامنشی به هیچگونه نباید مست میشدند مگر در روز جشن مهرگان که لباس فاخر و ارغوانی میپوشیدند و در بادهخواری میخوارگان شرکت مینمودند. «دوریس» مورخ چنین میگوید که پادشاهان در این روز پایکوبی و رقص مینمودند؛ مراسم این جشن بسیار شبیه نوروزگان بود و هفتسین نیز در این جشن مرسوم بود. اردشیر بابکان و خسرو انوشیروان در این روز رخت و لباس نو به مردم میبخشیدند. مهر در میان همه طبقات اجتماعی ایرانیانِ باستان مورد ستایش بود، ولی بیشتر در میان مردمان تهیدست ایرانی اهمیت داشت که علت آن داشتن ریشه بخشندگی در این ایزد بود. در تفکر میترائیسم موعظه غالب برابری و برادری بود و اقشار میان حال و تهیدست را به خود میخواند از این رو عظمت و گسترش یافت.
[i] بَرسَم یا بَرِسمَن عبارت از شاخههای بریده درختی که هریک از آنها را در زبان پهلوی تاک و به پارسی تای گویند. گاهی در مراسم برسمهای فلزی از برنج و نقره بهجای گیاه به کار میبرند. (اوشیدری،۱۳۷۱: ذیل برسم)