- معرفی و نقد فیلم ترون: آرس؛ کاربرد وحشتناک هوش مصنوعی!
- محمد کاسبی که بود؟ / پایان راه بازیگری انقلابی
- شیدا خلیق: من و کیوان 3 بار از هم جدا شدیم ولی…
- استایل جذاب شیوا مکینیان، شری پایتخت (عکس)
- مسعود ردایی درگذشت
- محمد کاسبی درگذشت
- برنامه «زن روز» مهناز افشار چگونه توانست ۱۲۰۰۰ میلیاردتومان درآمد به دست آورد؟
- دایان کیتون درگذشت
- مصطفی زمانی: مردم به خاطر نقش یوسف پیامبر به من دست میکشیدند!
- سجاد بابایی و نورا محقق در اکران یک فیلم (عکس)
معرفی و نقد فیلم ترون: آرس؛ کاربرد وحشتناک هوش مصنوعی!
سومین فیلم از مجموعهی «ترون» با تمرکز بر هوش مصنوعی و جلوههای نئونی، در حالی سرگرمکنندهتر از قسمت دوم است که همچنان بیش از معنا و منطق، به زیبایی بصری و درخشش تکنولوژیک تکیه دارد.
به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز: در نخستین فیلم «ترون» که بیش از ۴۳ سال پیش اکران شد، یکی از شخصیتها با طعنه میگوید: «کامپیوترها هنوز نمیتوانند بهتنهایی فکر کنند، اما بهزودی خواهند توانست. چه اتفاق بزرگی! ماشینها شروع میکنند به فکر کردن و مردم دست از فکر برمیدارند!» اکنون، در جهانی که هوش مصنوعی به بخشی از واقعیت روزمره تبدیل شده است، سومین قسمت این مجموعه نیز بازگشته تا این ایده را دوباره بیازماید.
فیلم جدید با عنوان «ترون: آرس» به کارگردانی یواخیم رونینگ و بر اساس فیلمنامهای از جسی ویگوتو، سومین اثر از این مجموعه است و در حالیکه برخلاف دو قسمت پیشین دیگر نامی از خود «ترون» در آن نمیآید، همچنان به موضوع آشنای هوش مصنوعی میپردازد.
فیلم اصلی «ترون» در سال ۱۹۸۲ روایتگر داستان کوین فلین (با بازی جف بریجز) بود؛ نابغهای در زمینهی هک و طراحی بازیهای رایانهای که ناخواسته وارد دنیای دیجیتالی کامپیوتر خود میشود و در آنجا باید با برنامهای شرور و خودآگاه به نام مستر کنترل پروگرم مبارزه کند تا بتواند از این جهان مجازی بگریزد. فیلم نخست، بهدلیل جلوههای ویژهی چشمگیر و خلق جهانی سایبرپانکی بیسابقه، به اثری کلاسیک و محبوب در میان دوستداران فناوری بدل شد و بعدها الهامبخش مجموعهای از بازیها و محصولات فرهنگی دیگر شد.
دنبالهی این فیلم، «ترون: آرس» (۲۰۱۰) چندان ماندگار نبود و بسیاری از مخاطبان حتی به یاد نمیآورند که آن را دیدهاند؛ از جمله نویسندهی مقاله که در بازبینی اخیرش نیمهراه متوجه شد قبلاً فیلم را دیده است! «ترون: آرس» نیز عملاً این قسمت را نادیده میگیرد، پس تماشاگر هم میتواند چنین کند. تنها نکتهی مرتبط آن است که پسر کوین، سم فلین، برای یافتن پدر گمشدهاش وارد شبکه شد و او را در هیبت یک استاد زِنِ دلزده در گوشهای از جهان دیجیتال یافت؛ سپس سم به دنیای واقعی بازگشت تا ادارهی شرکت پدرش، انکام، را بر عهده گیرد.
در زمان حال، شرکت انکام همچنان بازیهای فلین را تولید میکند، اما سم مدتهاست از مدیریت کناره گرفته است. در آغاز فیلم، یک مونتاژ سریع خبری نشان میدهد که اکنون ریاست انکام به عهدهی ایو کیم (با بازی گرتا لی) است. او در کنار مدیریت شرکت، در جستوجوی چیزی به نام «کُد ماندگاری» است؛ کدی که باور دارد فلین آن را بر جای گذاشته و خواهر فقیدش، تس، نیز پیش از مرگ آن را یافته بود.
در این میان، رقیب اصلی انکام، شرکت دیلینگر سیستمز، با مدیریت جولیان دیلینگر (ایوان پیترز)، نوهی همان اد دیلینگر معروف، دشمن قدیمی خانوادهی فلین، وارد میدان میشود. جولیان بهگونهای ژنتیکی برای نقش منفی ساخته شده است و با وجود هشدارهای مکرر مادر خردمندش (گیلیان اندرسون)، نقشهای خطرناک در سر دارد؛ نقشهای که میتواند هم ثروت عظیمی برای شرکتش به ارمغان آورد و هم شاید سیارهی زمین را نابود کند، بهویژه اگر او موفق شود به آن قطعه از «کُد ماندگاری» دست یابد.
طرح او بهگونهای اغراقآمیز پیچیده است، اما بههرحال ما در جهان «ترون» هستیم. درون شبکهی دیجیتال دیلینگر، جولیان مجموعهای از برنامههای مبتنی بر هوش مصنوعی طراحی کرده که از یکسو نگهبانان امنیت شرکت هستند و از سوی دیگر میتوانند به سربازانی ابرانسانی تبدیل شوند. او که همچون بسیاری از کارآفرینان وسواسگونهی حوزهی فناوری، شیفتهی تمدنهای باستانی است، برای این برنامهها نامهایی اسطورهای برگزیده است:کایوس (کمرون موناگان)، آتنا (جودی ترنر-اسمیت) و البته آرس(جرد لتو).
پس از خلق این موجودات دیجیتالی در درون شبکه، جولیان از طریق رابطی شبیه صفحهی فرمان با آنها ارتباط میگیرد؛ اما در دید آنها، چهرهای عظیم و افسونگر چون جادوگر اُز ظاهر میشود. سپس آنها را با پرتو لیزر به دنیای واقعی «پرتاب» میکند تا در قالبهای مادی بازسازی شوند؛ دنیایی که او و همفکرانش آن را «میت اسپیس» مینامند.
البته در این طرح نقاط ضعف بسیاری وجود دارد. برای مثال، تمام موجودات منتقلشده تنها ۲۹ دقیقه دوام میآورند و پس از آن متلاشی میشوند. هرچند قابل بازسازیاند، که برای سربازان ایدهی بدی نیست، اما به نظر میرسد تعدادشان بسیار محدود است و ارتشی از آنها ساخته نمیشود. از سوی دیگر، این رفتوبرگشت مداوم میان دو جهان، با وجود فناوریهایی چون چاپگرهای سهبعدی یا تراشههای برنامهپذیر، بیش از حد پیچیده به نظر میرسد.
اما در نهایت چه اهمیتی دارد؟ آوردن منطق به فیلمی از مجموعهی «ترون» مانند بردن قاشق چایخوری به میدان تیراندازی است. داستان از همینجا اوج میگیرد و بهنوعی بازتابی از مسئلهی همیشگی هوش مصنوعی و پرسش بنیادین آن است: «چه چیزی انسان را انسانی میکند؟» بیشتر فیلمهایی که به هوش مصنوعی میپردازند سرانجام به همین پرسش میرسند، و پاسخها معمولاً در مفاهیمی چون عشق، فناپذیری، خطاپذیری یا خلاقیت خلاصه میشوند؛ ارزشهایی انسانی که یادآوریشان همواره خوشایند است.
فیلم جدید نیز با همان زیباییشناسی تکنو-صنعتی و آیندهگرایانهی آثار پیشین ساخته شده است. موسیقی متن آن توسط گروه ناین اینچ نیلز (ترنت رزنر و آتیکوس راس، که در میان تهیهکنندگان اجرایی نیز حضور دارند) ساخته شده و صحنههای اکشن در فضایی تاریک با خطوط نئون درخشان به تصویر کشیده میشوند. افزون بر این، اشارههایی دلپذیر به فضای دههی ۱۹۸۰ در آن به چشم میخورد که یادآور فیلم نخست است.
درحالیکه جرد لتو همچنان سطحی از کاریزما نزدیک به صفر را ارائه میدهد،ایوان پیترز با انرژی متعادل و ترکیبی از شر مطلق و غرور جوانی، در نقش خود درخشان ظاهر میشود. در مقایسه با دو فیلم قبلی، این قسمت هرچند جذابیت ساده و نوجوانپسند نسخهی ۱۹۸۲ را ندارد، اما از «لگسی» سرگرمکنندهتر و از همه مهمتر قابلفهمتر است.
نگاهی به مجموعهی «ترون» در طول چهار دههی گذشته، تصویری جالب از تحول نگاه هالیوود به هوش مصنوعی ارائه میدهد. همان جملهی ابتدایی فیلم نخست شاید بهترین خلاصهی این نگرش باشد: افزایش ماشینهای «فکرکننده» سبب میشود انسانها بهتدریج قدرت تفکر انتقادی خود را کنار بگذارند. بااینحال، خود فیلم چندان به این بُعد نپرداخت و دنبالههای بعدی نیز علاقهای به آن نشان ندادند. مانند بسیاری از آثار علمیتخیلی دیگر تهدید اصلی در این آثار، برنامههایی هستند که صرفاً دستور میگیرند و خطرشان در استفادهی نظامی یا خشونتآمیز از آنهاست.
بیتردید چنین کاربردهایی از هوش مصنوعی، چه در جهان واقعی و چه در سینما، ترسناک و نگرانکنندهاند. اما نکتهی جالب این است که هنوز هیچ فیلمی بهدرستی سراغ نوعی از هوش مصنوعی که ما امروز با آن سروکار داریم، نرفته است: مدلهای زبانی بزرگ مانند چت جی پی تی که در واقع نه میاندیشند، نه میخوانند و نه درک میکنند، بلکه صرفاً به نیاز انسان پاسخ میدهند. مرگهای ناشی از استفادهی نادرست از این ابزارها نه از خشونت آنها، بلکه از ماهیت خدمتکارانه و فریبندهشان سرچشمه میگیرد. خطر اصلی هوش مصنوعی در عصر حاضر، در اغواگری آن برای بینیاز کردن ما از «فکر کردن» نهفته است.