- تصمیم رژیم صهیونیستی برای اعزام هیئت رسمی به عربستان
- سلاح هستهای پوتین با موفقیت آزمایش شد/ موشک قارهپیمای «بورِوِستنیک» چیست؟
- صالح بن فوزان بن عبدالله الفوزان، مفتی اعظم عربستان شد
- تقویم آبان ماه 1404 + تعطیلات و مناسبتها
- نوشابه نخور! ؛ ضررهای بیشمار
- ترامپ: انتظار دارم بهزودی «پیمان ابراهیم» گسترش یابد؛ امیدوارم که عربستان نیز به این توافق بپیوندد
- عربستان و آمریکا در مسیر دستیابی به یک توافقنامه اتحاد نظامی
- نتانیاهو: تهدید ترامپ درباره خلع سلاح حماس یعنی جهنم به پا خواهد شد
- حمله افغانستان به خاک پاکستانِ اتمی: طالبان چند پاسگاه مرزی را تصرف کرد!
- قرص سوپراکل چیست؟
در فاشرِ و سودان چه خبر است؟

نواندیش: صابر گل عنبری، در کانال تلگرامیاش نوشت: فاشر مرکز ایالت دارفور شمالی چند روز پیش شاهد تجلی عریان توحش بود. نیروهای چند ملیتی واکنش سریع تحت فرماندهی محمد حمدان دقلو (حمیدتی)، با اشغال شهر فاشر مرتکب جنایات سازمانیافته و هولناکی شدند که جهان را تکان داد. این نیروها پس از محاصرهای طولانی و مرگبار، با ورود به شهر دستکم دو هزار غیرنظامی، از جمله زنان و کودکان آواره را قتلعام کردند و جوی خون به راه انداختند.
حمیدتی پس از این فجایع، تنها به ابراز تأسفی سرد بسنده کرد و با این ادعا که «این جنگ بر ما تحمیل شده است»، کوشید این جنایتها را موجه جلوه دهد!
این بدمستی قدرت، تنها از سرِ تفنن و سرمستیِ اشغال فاشر نبود؛ بلکه پخش تصاویر اعدامهای میدانی و کشتارهای هولناک، کنشی حسابشده برای رعبافکنی و تخلیهی روانی شهرهای بعدی هدف، بهویژه منطقه کردفان است؛ گویی وحشتافکنی به سبک قدیم، مقدمه پیشروی است و مرگ، ابزار فتح.
اینکه در قرن بیستویکم هنوز انسانها در میدانهای جنگ، به روشهای سبعانه سدههای گذشته بازمیگردند، نشانی آزاردهنده از تزلزل خطرناک نظم اخلاقی و حقوقی جهان است که پس از جنگ جهانی دوم با گسترش لیبرالیسم، قرار بود دنیای قدرت را به مدار تعقل و عدالت رهنمون سازد و تا حدودی اخلاقمند کند.
اما این رؤیا، امروز در سایه رشد راست افراطی و پوپولیستی، روند رو به افول لیبرالیسم بینالملل، تزلزل ارزشهای جمعی بشری، رقابتهای اتمی و تسلیحاتی و بنبست بحرانهای جهانی، رنگ باخته و جهان با گامهای آرام اما خطرناک به سمت قهقهرای بینظمی و آنارشی حرکت میکند.
در پانزده سال گذشته، سرنوشت تلخ انقلابهای عربی، تنها ناشی از توسعهنیافتگی سیاسی، استبدادزدگی فرهنگ عمومی یا ستیز نخبگان تشنه قدرت نبود، بلکه در مجموع محصول آمیختگی آن با مداخلات خارجی و کشمکش بلوکهای عربی نیز بود.
بجز سوریه، که پیش از سقوط نظام حاکم در دالان جنگ داخلی و کشت و کشتار فرو رفت، در کشورهای دیگر چون لیبی و سودان پس از زوال دولت مرکزی و سقوط حاکم مستبد، چنان موجِ گسترده خونریزی و هرج و مرج به راه افتاد که مردم اکنون آرزوی بازگشت به روزگار قذافی و دیگر مستبدان را دارند.
در این میان، اما رد پای امارات متحده عربی در بسیاری از بحرانهای عربی، آشکار و دردناک است؛ کشوری که در سایه مدیریت اقتصادی موفق، درون مرزهایش رفاه و آسایش خیرهکنندهای ساخته، اما در سیاست خارجی خویش، رفتاری استعماری و مداخلهگر دارد و به نوعی دچار «سندرم ثروت» شده است؛ مرضی که عقل سیاسی را در شکوه سرمایه به بند میکشد.
بیتوجهی جهان به این خوی استعماری امارات، دو دلیل عمده دارد: نخست آن که سیاست منطقهای و عاملیت ابوظبی در امتداد نظم بینالملل و در چارچوب قواعد متعارف آن حرکت میکند و با منافع واشنگتن و تلآویو در خاورمیانه و شمال آفریقا همپوشانی قابل توجهی دارد؛ تا آنجا که امارات، در میان کشورهای عربی، نزدیکترین پیوند را با اسرائیل برقرار کرده است. این رویکرد امارات در واقع همراستای دکترین امنیتی اسرائیل نیز هست که مبتنی بر تضعیف و فروپاشی کنترل شده قدرتهای پیرامونی است.
سودان، به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک خود در شمال آفریقا، در کانون این اهتمام اسرائیل جای دارد. دومین عامل چشمپوشی جهانی از رفتار ابوظبی، ثروت قدرتساز و شبکهی منافع درهمتنیدهی آن با شرق و غرب است؛ پیوندهایی که سپری بازدارنده در برابر هر انتقاد یا فشار سیاسی ساختهاند. نمونه آشکار این وابستگی منافع، مصر است؛ کشوری با قویترین ارتش عربی که هرچند از دولت رسمی سودان حمایت میکند و با حمیدتی مخالف است، اما فقر و نیاز مالیاش به سرمایه امارات، باعث شده است که از کوچکترین انتقاد اعلامی هم پرهیز کند.
