- چگونه در سامانه املاک و اسکان برای کدپستی و بیمه ثبت نام کنیم؟ + آموزش و لینک
 - آیات شفاء ؛ دعاها و آیه های قرآن برای شفای بیماران
 - قرص اورژانسی چیست؟ نحوه مصرف، زمان مناسب و عوارض جانبی
 - هپاتیت ب (B) چیست و چقدر می تواند خطرناک باشد؟ + علائم و تشخیص و درمان
 - قرص کلسیتریول چیست؟ / داروی تنظیم کلسیم و غدد پاراتیروئید و سلامت استخوان
 - چرا زیر چشم سیاه میشود؟ / علت گودی زیر چشم و درمان آن
 - برای سرفه چی خوبه !؟ / ۲۵ درمان ساده
 - دعای آمرزش و شادی روح اموات: اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ + ترجمه
 - قرص سوپراکل چیست؟
 
نامه یک کودک محروم روستایی
به نام خدا
ما روستای خود را دوست داریم،
ما در روستای محروم زندگی میکنیم، یعنی چیزهایی که همه جا دارند، ما نداریم.
خانههای ما از سنگ و گل ساخته شده که در آنها به سختی زندگی میکنیم.
اگر زلزله بیاید خانههای ما محکم نیست.
در این جا اگر کسی مریض شود نمیدانیم چه کار کنیم، چون راه روستایمان خیلی خراب است و نمیتوانیم او را به شهر برسانیم تا دکتر او را مداوا کند.
روستای ما روحانی ندارد و مسجد روستا هم خیلی خراب است.
ما در اینجا با بچهها به سختی درس میخوانیم چون کلاسهای ما خراب است و ما بچهها فکر میکنیم کسی به فکر ما نیست یا ما را دوست ندارد.
بعضی از پدر و مادرهای ما مریض هستند و پول ندارند که به شهر بروند تا خوب شوند.
ما بچه ها دوست داریم جایی برای ورزش داشته باشیم.
ما بچهها دوست داریم که روستای ما جاده داشته باشد.
پدرم میگوید از سال 42 میخواهند جاده درست کنند نمیدانم چرا درست نمیشود!
چند سال قبل صادق علینژاد که جوان بود توی همین جادهی خراب از بین رفت و همه روستا خیلی ناراحت هستند.
معلم ما میگفت: امام خمینی فرموده تار موی ما را به کاخ نشینان عوض نمیکند؛
مادرم میگفت:
خدا کند این مهمانان که آمدهاند بتوانند برای ما کاری کنند!
