- هشدار درباره شیوع شدید آنفلوانزای H1N1
- شایع ترین ویروس تنفسی در کشور چیست!؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- همه چیز درباره کمر درد؛ چرایی و نحوه درمان
- چرا گاهیاوقات تار میبینیم؟/ ۴ علت تاری دید
- آمپول مانجارو چیست؟ / برای لاغری یا دیابت؟
- شناسایی بیش از ۲۴۰۰۰ بیمار HIV در ایران / روابط جنسی علت عمده ابتلا به ایدز
- خواص شگفتانگیز پرتقال؛ از تقویت سیستم ایمنی تا پیشگیری از سرطان
- معرفی ۸ ماده غذایی برای تجربه پوست سالم
- فواید خرما برای کاهش وزن و چربیسوزی
درمان «تراجنسی»ها فقط جراحی نیست؛ نگاه جامعه به آنها باید تغییر کند
«بهرام میرجلالی» جراح و متخصص تغییر جنسیت، در گفت و گوی تفصیلی با ایرنا، تاکید کرد که راه درمان کسانی که مبتلا به اختلال هویت جنسی هستند، تنها جراحی نیست بلکه آنها برای زندگی عادی نیاز به روان درمانی و تغییر نگاه جامعه دارند.
«تراجنسیتی» یا «ترنسکشوالیسم»، به نوعی اختلال جنسیتی اطلاق می شود که در آن فرد تضاد و واژگونی شدیدی را میان جنس ظاهری خود با جنسیت روحی و روانی واقعی اش احساس می کند.
در این اختلال که بخش کوچکی از زنجیره ی گرفتاری های جنسیتی را به خود اختصاص می دهد، فرد ساختار بدنی خود را به مثابه قفسی می پندارد که هیچ نوع سازگاری با آنچه در مورد جنسیت خود فکر می کند ندارد. در افراد تراجنس تمامی عناصر تشکیل دهنده ی جنسیت یعنی «نقش»، «جاذبه» و «هویت جنسی» برخلاف جنس ظاهری فرد عمل می کنند.
فرد تراجنس نه تنها از سنین کودکی نقشی متضاد با جسم خود را ایفا می کند و در سنین بلوغ و بزرگسالی به جای کشش به جنس مخالف به همجنسان خود جذب می شود، بلکه از پذیرش جنسیت ظاهری خود هم به شدت سر باز می زند و خواهان ایجاد تغییر در آن است.
برای بررسی بیشتر این موضوع و رسیدن به ریشه ها و چگونگی ایجاد این اختلال جنسیتی، گروه پژوهش های خبری ایرنا به گفت و گو با پروفسور بهرام میرجلالی جراح و متخصص تغییر جنسیت، پرداخت.
به گفته ی میر جلالی، اگر چه افراد تراجنس با جنس ظاهری سالم و بدون ایراد متولد می شوند، اما در دوران جنینی این افراد، بخشی از هیپوتالاموس مغز به نام (b.n.t.s) که مربوط به جنسیت انسان است، مُهر وارونه می خورد. به عنوان مثال جنینی که به لحاظ کروموزومی پسر است در آن قسمت از هیپوتالاموس مهر دخترانه می خورد و این مهر دیگر پاک بشو نیست.
در ادامه متن کامل گفت و گو با پروفسور بهرام میرجلالی آمده است؛
***ایرنا: تراجنسی یا ترنسکشوال چیست و این واژه به چه کسانی اطلاق می شود؟
**میرجلالی: بسیار خوب است که در مورد این افراد نام اصلی آنها را به کار ببریم. یعنی بگوییم ترنسکشوال یا تراجنسی؛ نه «دو جنسی» یا «همجنس گرا». تراجنسی ها یک گروه خیلی خیلی کوچک از اشخاصی هستند که دچار اختلال شدید در هویت جنسی هستند. این افراد واژگونی کامل در شناخت از جنس خود دارند. جنس انسان در ثانیه ی نخست از بسته شدن نطفه مشخص می شود. در نطفه ی مرد دو نوع کروموزوم وجود دارد که یکی از آنها می تواند به ایجاد جنس مونث منجر شود و دیگری می تواند ایجاد جنس مذکر کند. دقیقه یی که اسپرم (سلول جنسی مرد) وارد تخمک (سلول جنسی زن) یا نطفه ی زن شود، جنسیت مشخص می شود. اگر کروموزوم «y» وارد تخمک شود، جنینی که در شکم مادر ایجاد خواهد شد دارای جنس مذکر و اگر کروموزوم «x» از اسپرم وارد تخمک شود جنس مونث خواهد شد.
اما جنس با جنسیت متفاوت است و فرایندهای ایجاد این دو کاملا با هم فرق دارند. نه فقط جنس بدنی افراد بلکه این شناخت از جنسیت خود است که برای یک فرد زن بودن یا مرد بودنش را مشخص می کند. در افراد تراجنس در شناختی که از جنسیت خود دارند با جنس ظاهری و بدنی شان تضاد کامل وجود دارد. به گونه یی که یک فرد با ظاهری کاملا مردانه باور دارد که زن است و جسم او با خود واقعی او منطبق نیست. بنابراین آنچه در این میان مهم است جنس ظاهری افراد نیست بلکه شناختی است که یک فرد از جنسیت واقعی خود دارد.
***ایرنا: جنسیت چیست؟
**میرجلالی: جنس و جنسیت از هم جدا هستند. عوامل جنسیت عبارتند از «نقش»، «جاذبه» و «هویت جنسی» که آخرین عامل یکی از مهم ترین عوامل ایجاد کننده ی جنسیت است. شناخت «هویت جنسی» به معنای آگاهی و قبول مداومی است که یک شخص از جنس خود دارد. به عنوان مثال مدام با خود می گوید که من مرد هستم و مرد به دنیا آمده ام یا زنم و زن به دنیا آمده ام؛ این یعنی هویت جنسی.
همانطور که گفتیم در ترنسکشوال ها جنس هیچ ایراد ندارد و در همان لحظه ی نخست ایجاد یک انسان جنس مشخص شده است. در این افراد جدای از جنس اختلال در جنسیت وجود دارد. در تراجنسی ها سه عامل تشکیل دهنده ی جنسیت به طور کلی بر عکس عمل می کنند. یعنی نقش، جاذبه و هویت جنسی این افراد به طور کامل برعکس جنس شان است. به عنوان مثال جنس مرد است، اما جنسیت زن؛ چراکه آگاهی که اینگونه افراد از هویت جنسی خود دارند به طور مداوم بر عکس جنس شان است.
ترنسکشوال ها موجوداتی هستند که نمی شود گفت اختلال در هویت جنسی دارند. اینها یک واژگونی در سه عنصر تشکیل دهنده ی جنسیت خود یعنی هویت جنسی، نقش و جاذبه دارند. اینها به کلی همه چیزشان برعکس جنس ظاهری شان است.
این گروه از دیگر گروه های دیگر اختلال های هویت جنسی بسیار متفاوتند. به عنوان مثال افراد «همجنسگرا» یا «هموسکشوال» تنها در یک مورد از عناصر تشکیل دهنده ی جنسیت خود دچار اختلال هستند. آنها فقط واژگونی در جاذبه دارند؛ اما هویت جنسی خودشان را همان جنس بدنی خود می داند. فرق تراجنسی ها با دیگر گروه های اختلال جنسیتی در اینجاست و این فرق بسیار مهم است.
گره یی که در این افراد وجود دارد همان واژگونی است که در جنسیت خود احساس می کنند. این افراد از سن 3 یا 4 سالگی نقشی را انتخاب و بازی می کنند که کاملا بر عکس جنس شان است. در اینجا باید تاکید کرد که محیط و آموزش هم در شکل گیری این نقش بی تاثیر نیست و می تواند آن را تقویت کند. در سن 10 تا 12 سالگی یعنی آغاز سنین بلوغ آنها جاذبه و کشش جنسی را تجربه می کنند که درست برعکس جسم شان است. آنها به همجنس خود جذب می شوند و با رد صد در صد هویت جنسی خود، اعتقاد عمیقی دارند که خدا آنها را اشتباه خلق کرده است. این باور با بزرگتر شدن این افراد قوی تر می شود و آنها در نهایت به این جمع بندی می رسند که به طور کامل وارونه خلق شده اند.
***ایرنا: فراوانی گروه تراجنسی ها چقدر است؟
**میرجلالی: تراجنسی ها یک گروه خیلی کوچک از زنجیره ی اختلال های هویت جنسی هستند و بخش کوچکی را در کل گرفتاری های جنسیتی تشکیل می دهند. ترانسکشوالیسم یا تراجنسیتی اختلالی است که در همه جای دنیا وجود دارد. در هر صد هزار تولد در جهان 3 یا 4 کودک با اختلال واژگونی هویت جنسی متولد می شوند. این تعداد در مقایسه با گروه های دیگر دارای اختلال جنسیتی بسیار کم است. به عنوان مثال اختلال هموسکشوال یا همجنس گرایی در مقایسه با ترنسکشوالیسم اختلال بسیار شایع تری است به طوری که از هر 100 فرزندی که متولد می شود، 7،8 یا 9 نفر با پتانسیل همجنس گرایی متولد می شوند.
***ایرنا: تراجنسی ها بیشتر از نوع مذکر هستند یا از جنس مونث ؟
**میرجلالی: در این مورد که ترنسکشوال ها بیشتر از بین مردانی که تمایل به زن بودن دارند هستند یا زنانی که به گرایش به مرد بودن دارند، تاکنون آمارهای بسیار متفاوتی ارایه شده است. برخی آمارها از نسبت 1 به 8 زنانی که تمایل به مرد شدن دارند در مقایسه با گروه مقابل یعنی مردانی که گرایش های زنانه دارند حکایت می کنند. اما از نظر من این آمار تقریبا 50-50 است. به نظر من، به طور منطقی همانقدر که ما پسر تراجنس داریم همانقدر هم دختر تراجنس داریم.
در اینجا توجه کردن به این نکته مهم است که دخترهایی که مغزشان پسرانه است و می خواهند مرد باشند، در نهایت شاید توسط دیگران اینگونه قضاوت شوند که کمی اراده و منش های مردانه دارند. به همین دلیل رفتار و منش متفاوت آنها در جامعه کمتر به چشم می آید و ما فکر می کنیم اینها وجود ندارند.
ولی برای گروه مقابل وضعیت کاملا متفاوت است. کسانی که در ظاهر مردند ولی مغز، روح و روان شان دخترانه است، در رفتارشان و حضورشان در جامعه بیشتر به چشم می آیند. این گروه به دلیل حرکت ها، برخوردها و رفتارهای نامتعارفی که دارند، بیشتر با مزاحمت مردان اغلب خیابانی رو به رو می شوند و بیشتر احساس ناراحتی از زندگی اجتماعی شان دارند. همین موضوع باعث می شود که مراجعه ی بیشتری برای عمل و مشخص کردن وضعیت ظاهری خود داشته باشند تا شاید بتوانند راحت تر زندگی کنند. همین مراجعه ی بیشتر آنها به پزشکان شاید یکی از دلایل ایجاد این تفکر باشد که تعداد آنها بیشتر از دسته ی اول، یعنی زنانی که می خواهند مرد باشند است.
*** ایرنا: تازه ترین دلایل یافت شده در ارتباط با چگونگی ایجاد این اختلال چیست؟
**میرجلالی: تمام متخصصان و پزشکانی که به تحقیق در این ارتباط می پردازند، کوشیده اند که عامل اصلی مشکل در ایجاد ترنسکشوالیسم را پیدا کنند. این پزشکان با کند و کاو و جست و جوهای بسیار برای یافتن عامل اصلی این گرفتاری به این نتیجه رسیده اند که این مشکل در دوران زندگی جنینی به وجود می آید؛ یعنی 9 ماهی که بچه در رحم مادر است. این 9 ماه برخلاف آنکه جزو عمر انسان به شمار نمی آید، یکی از مهم ترین و حساس ترین دوران های زندگی انسان است. در جدیدترین تحقیقات شناخته شده است که این گرفتاری در دورانی به وجود می آید که مغز جنین ساخته می شود. یعنی تقریبا در 3 تا 4 ماهگی زندگی جنینی و همان زمان که بچه در شکم مادر تکان می خورد. درگیری اصلی در کف مغز و در قسمتی به نام «هیپوتالاموس» است.
هیپوتالاموس قسمت های متعدد با کارکردهای متفاوتی دارد. یکی از این قسمت ها مربوط به جنسیت و تمام مسایل جنسیتی انسان آتیه می شود. این بخش از هیپوتالاموس که ب. ان. ت. اس( B.N.T.S) نام دارد، مربوط به جنس و جنسیت می شود. بر اساس تحقیقات انجام شده در تراجنسی ها این بخش از هیپوتالاموس در همان زمان تشکیل مغز یعنی دوران جنینی مُهر وارونه می خورد. به عنوان مثال جنینی که به لحاظ کروموزومی پسر است در آن قسمت از هیپوتالاموس مهر دخترانه می خورد و این مهر هم دیگر پاک بشو نیست.
چنین کودکی به دنیا می آید با شکل و شمایل دخترانه یا پسرانه؛ ولی در سن 4-3 سالگی یعنی سن شروع شناخت از هویت جنسی و زمانی که انسان هویت جنسی خودش را به عنوان زن یا مرد قبول می کند، آن مهر وارونه خودش را نشان می دهد؛ به صورتی که بچه ی 3 یا 4 ساله تمایل هایش به طرف چیزی می رود که بر عکس جسمش است. دختر به دنیا می آیند، نام دخترانه دارند ولی کشش و تمایل های پسرانه دارند و می خواهند مثل پدرشان رفتار کنند یا برعکس.
***ایرنا: این اختلال در چه زمانی بیشتر قابل تشخیص می شود؟
**میرجلالی: رفتار اینگونه افراد معمولا در سنین کودکی هم برای اطرافیان مخصوصا پدر و مادر متفاوت است؛ البته به طور معمول این ماجرا تا سن بلوغ ادامه پیدا می کند. در این سن است که تناقض ها وحشتناک می شوند. در سن بلوغ بدن انسان تازه از لحاظ جنسی تکمیل می شود و علایم بدنی برای فرد ایجاد می شود. اگر دختر باشد عادت ماهیانه برایش به وجود می آید و اگر پسر باشد علایم دیگر بلوغ را در خود می بیند. این علایم جسمی که پیدا می شود برای فرد تراجنسی غیر قابل قبول است و او را به آدمی وحشت زده و نگران تبدیل می کند. رفتار این افراد در سنین بلوغ به ناسازگاری و نافرمانی می زند و به طور معمول در همین سنین است که اولین مراجعه به روانپزشک صورت می گیرد. اگر پدر و مادر آگاه باشند در نخستین ملاقات برای آنها مشخص می شود که ناهنجاری عجیبی بین روان و جسم در فرزندشان وجود دارد.
***ایرنا: نقش روانپزشک در این میان چیست؟
**میرجلالی: اولین گام این است که روانپزشک خود معتقد باشد که ترنسکشوال یا تراجنس وجود دارد و گام بعدی آنکه بداند چگونه باید با این مساله برخورد کرد. اینکه روانشناس یا روانپزشک بتواند چنین فردی را از دیگر انواع اختلال های جنسیتی تشخیص دهد، بسیار مهم است. مهمترین این اختلال ها که در تشخیص ممکن است با تراجنسی ها اشتباه گرفته شود هموسکشوال ها یا همجنسگراها هستند. تراجنسی ها در 0واقع تمام رفتار و کردار همجنسگراها را دارند با این تفاوت که جنس بدنی خود را نیز قبول ندارند و عمیقا فکر می کنند که از نظر جنس ظاهری اشتباه آفریده شده اند. بنابر این تشخیص این افراد و جدا کردن آنها از سایر افراد درگیر اختلال های دیگر جنسیتی مرحله یی مهم است که بر دوش روانشناس است. زیرا این تشخیص برای تصمیم جراحی تراجنسی ها بسیار اهمیت دارد.
***ایرنا: کمی درباره ی فرایند جراحی در این افراد توضیح دهید.
**میرجلالی: نخستین سوال که در این ارتباط باید به آن پاسخ داده شود این است که چرا افراد تراجنسی جراحی می شوند؟ و اینکه چرا راه جراحی در این مورد به کار گرفته می شود؟ در پاسخ به آن باید به تاریخچه یی از درمان های دیگر بر روی این افراد اشاره کرد. در کمال تعجب باید گفت که انسان ترنسکشوال حدود 100 سال است که به لحاظ علمی شناسایی شده است. قبل تر از آن، فقط گروه دوجنسی ها یا همان هموسکشوال ها را می شناختند و همانگونه که می دانیم حتی در تاریخ نیز فقط از اینگونه افراد نام برده شده است.
در طول مدت 60 یا 70 سال از زمان شناسایی این افراد به بعد، پزشکان معتقد بودند که آنها نیازی به جراحی ندارند. پزشکان در طول این دوره هر کاری کردند که فرد تراجنس که هیچ چاره یی جز عمل ندارد متقاعد کنند تا بگوید من اشتباه می کردم و جنس من همین جنسی است که خدا به من داده نتوانستند و این اتفاق نیفتاد.
نه هورمون درمانی و نه روان درمانی نمی تواند در این افراد تاثیر بگذارد. مواردی وجود داشته که 10 سال یک تراجنسی زیر درمان روانی و هورمونی توامان بوده و بعد از ده سال به پزشکش گفته آقای دکتر خیلی زحمت کشیدید برای من هم آسان نبود که 10 سال هفته یی 2 بار بیایم پیش شما و بروم ولی من همانی هستم که بودم. این افراد بعد از سال های طولانی هورمون درمانی و روان درمانی های شدید از جمله شک درمانی و از این دست درمان ها باز هم به این نتیجه می رسند که در پله ی اول قرار دارند. به همین خاطر است که گروه پزشکان و متبحران این امر به این نتیجه رسیدند که نمی توانند فکر و مغز اینها را عوض کنند تا بیایند و اعتراف کنند که در مورد خودشان اشتباه فکر می کردند.
اینجا بود که پزشکان به سراغ جراح رفتند و گفتند حالا که نمی توانیم فکر اینها را تغییر دهیم حداقل کار را به دست جراح بسپاریم تا بدن این افراد را تا حدی که امکان دارد شبیه خواسته ی مغزی شان کند. اگرچه انجام این کار برای یک جراح بسیار وحشتناک و از هر لحاظ غیر ممکن به نظر می رسد اما ماموریتی است که خواسته یا ناخواسته به گردن جراح گذاشته شده است. زیرا از نظر روانی، داخلی و هورمونی کاری از دست پزشکان بر نیامده است. کاری که جراح در این زمینه انجام می دهد، یک شبیه سازی مطلق است. یعنی به هیچ وجه تغییری در جنس کروموزومی فرد ایجاد نمی شود. جراح فقط فرد تراجنسی را از مظاهر زنانه یا مردانه خلاص می کند.
در زنانی که تمایل به مرد بودن دارند، سینه ها، رحم و تخمدان ها که به دلیل ترشح هورمون های زنانه تاثیر گذاری زیادی بر جسم و روان فرد دارند، در آورده می شوند. در این مرحله یک جراح آتیه نگر تا حد ممکن کارهای تخصصی دیگر هم بر روی فرد انجام می دهد که بعدها دچار مشکل نشود. اما آنچه مهم است درمان بعد از عمل در این افراد است. در مورد زنانی که تقاضای مرد شدن دارند، بعد از خلاصی از جسم زنانه، این افراد باید نزدیک به دو سال تحت یک درمان هورمونی تخصصی قرار گیرند. به آنها هورمون های مردانه داده می شود. اول به صورت تزریقی و بعد به صورت خوراکی که باید تا آخر عمر استفاده شود.
این درمان هورمونی کم کم شروع به ایجاد تغییر در پوست، مو و اندام های این افراد می کند. فرد تراجنس کم کم ریش و سبیل در می آورد و بدن و ظاهری مردانه پیدا می کند. قسمت هایی از موهای سرش می ریزد. به این ترتیب این افراد جنبه ی اجتماعی و وجنات شان خیلی تغییر می کند. به طوری که دیگر نمی شود آنها را به عنوان یک دختر یا یک زن شناخت. این درمان هورمونی مردانه در ناحیه ی تناسلی آنها هم تغییراتی ایجاد می کند. اگر چه ما در حین عمل هم تلاش می کنیم با استفاده از پروتزها برایشان تا جای ممکن آناتومی و شکل و شمایل مردانه درست کنیم. اما همانطور که گفتم این فقط در حد یک شبیه سازی است. درمان هورمونی در افرادی که زن بوده و مرد می شوند، بخشی از دستگاه تناسلی زنانه ی آنها را در حد کمی رشد می دهد. اگر چه این رشد رشدی در حد طبیعی و مردانه نیست.
بتازگی عملی در این افراد انجام می شود به نام «فلاپروتیشن» که به دنبال آن این افراد می توانند ایستاده ادرار کنند و این موضوع برایشان جذابیت دارد. به طور کلی عمل و درمان های تکمیلی در این افراد تا حدی رضایتمندی ایجاد می کند. دست کم آنکه ظاهر خود را دیگر قبول دارند. بسیاری از این افراد ازدواج هم می کنند و روابط زناشویی خوبی هم دارند البته مسلم است که به هیچ وجه بچه دار نمی شوند. در نهایت تراجنس هایی که دختر هستند و می خواهند پسر بشوند به هیچ وجه به رویای واقعیشان نمی رسند، ولی از انزجاری که از بدن زنانه شان دارند رها می شوند و این می تواند یک گام مثبتی به شمار رود.
برای گروه دوم که پسر به دنیا می آیند و می خواهند دختر شوند، عملشان قابل قبول تر است. ساختن یک نمای جنسی زنانه به مراتب تر آسان تر و کارایی و حس آنها نیز به مراتب قابل قبول تر است. در این افراد نیز اندام های تناسلی مردانه به وسیله ی جراح برداشته می شود و شبیه سازی زنانه صورت می گیرد. در این افراد هم باید هورمون درمانی درست صورت گیرد تا کم کم ظواهر زنانه تری پیدا کنند. هورمون درمانی در جسم این افراد تاثیر می گذارد، به رشد پستان در آنها منجر می شود، موهای زاید آنها را از بین می برد و صدای آنها را نیز به سمت زنانه شدن می برد.
***ایرنا: چند درصد از این افراد بعد از عمل جراحی پشیمان می شوند؟
**میرجلالی: در طول سال هایی که عمل جراحی بر روی افراد تراجنسی صورت گرفته است، حتی یک مورد پشیمان نداشتیم. در صورتی که در مراحل تشخیصی این افراد به درستی تشخیص داده شوند، پشیمانی به وجود نخواهد آمد. فرد تراجنس که در شکم مادر این مهر را خورده باشد و از سنین کودکی این حس اختلال هویتی را داشته باشد و در تشخیص درست شناخته شود، هرگز بعد از جراحی پشیمان نخواهد شد.
ناگفته نماند پیش آمده که گاهی برخی از افرادی که تمایلات شدید همجنس گرایی دارند به اشتباه تراجنس در نظر گرفته شده و عمل شده اند و بعد از جراحی ابراز پشیمانی کرده اند که دیگر نمی توان در این مورد کاری انجام داد. اما این اتفاق نادر است؛ چراکه این احتمال که فرد همجنسگرا تن به عمل جراحی بدهد بسیار ناچیز است.
خود من در طول جراحی هایی که کردم یک نفر را تحت عمل قرار دادم که آن هم با مجوز عمل پیش من آمده بود و بعد از عمل ابراز پشیمانی کرد. وقتی اعتراض ها و اظهارات این فرد را بعد از عمل بررسی کردیم، متوجه شدم که این فرد یک هموسکشوال یا همجنسگرای خیلی پیش رفته بوده و همین امر متاسفانه پزشکان را در تشخیص نوع اختلال دچار اشتباه کرده بود.
به غیر از مواردی که این اشتباه ها صورت می گیرد، پشیمانی بعد از جراحی در تراجنسی ها وجود ندارد؛ زیرا تنها راه نفس کشیدن آنها همین جراحی و راحت شدن از بدنی است که آن را متعلق به خود نمی دانند. من همیشه فرد تراجنس را به عنوان پرنده یی مثال می زنم که در یک قفس حبس شده است. روح و روان یک تراجنس مثل یک پرنده و جسم او یک قفس است. چنین فردی همواره می خواهد پرواز کند ولی نمی تواند زیرا در قفس بسته است. در این مسیر تقریبا سی درصد این افراد یعنی نزدیک به یک سوم آنها از بین می روند یا خودکشی می کنند.
***ایرنا: وضعیت زندگی خانوادگی و اجتماعی این افراد چگونه است؟
**میرجلالی: این افراد موجوداتی هستند که در شکم مادر مهر وارونه خورده و از زمانی که خودشان را می شناسند وارونه و ناراضی زندگی می کنند. تراجنسی ها در طول زندگی، آرام آرام خودشان را منزوی می کنند. اگر این فرایند بدون هیچ نوع درمانی ادامه پیدا کند احتمال خودکشی در این افراد بسیار بالا خواهد بود. آنهایی که درمان می شوند هم وضعیت چندان رضایت بخشی ندارند. هدف از درمان این است که یک موجود زنده بتواند در جامعه بهتر و راحت تر زندگی کند. در راه رسیدن به این هدف جراحی نیز سهمی دارد. سهم جراحی آن است که در قفس را باز می کند که فرد بیرون بپرد. ولی سوال مهم این است که این فرد کجا می پرد؟ در یک جامعه یی که می تواند در آن بهتر از قبل زندگی کند یا بدتر؟ بنابراین برای اینکه این افراد بتوانند بهتر زندگی کند کمک خانواده، دوستان و جامعه را نیاز دارند. مهمتر از همه بعد از جراحی به شدت به کمک های روان درمانی نیاز دارند. درمان یک تراجنسی فقط جراحی نیست. درمان اینها جراحی، هورمونی، روانپزشکی و اجتماعی توام است. این افراد بعد از تغییر جنسیت معمولا به شغل دسترسی پیدا نمی کنند و بعد از عمل دیگر نمی خواهند پیش روانپزشک بروند. در حالی که در این زمان بیش از هر زمان دیگر به درمان های روانی نیاز دارند. زیرا دگرگونی های اساسی جسمی را تجربه می کنند و روانپزشک باید به آنها بفهماند که چطور باید در این جسم تازه زندگی کنند. ولی به قدری برخی روانپزشک ها پیش از عمل این افراد را بیچاره می کنند که بعد از عمل کمتر تن به دیدن روانپزشک می دهند.
در کشور ما یکی از نکات ارزشمند برای تراجنسی ها آن است که مسوولان خیلی زود وجود چنین جمعیتی را به رسمیت شناختند و به آنها توجه کردند و توجه هم می کنند اما این توجه باید بیشتر باشد. در تمام دنیا حتی در کشورهای اروپایی قبولاندن این قشرکوچک به قشر بزرگ جامعه بسیار دشوار بوده و تراجنسی ها همیشه با یک مقاومت خیلی مهم در همه جای دنیا رو به رو بوده اند. در جامعه ی ایران اما طی 15-10 سال اخیر که آگاهی رسانی در این مورد بیشتر شده تراجنسی ها وضعیت به مراتب بهتری را تجربه کرده اند. دست کم اینکه این افراد امروز با پدر و مادرهایشان نزد پزشک می آیند . 15 سال پیش از این این بندگان بی گناه خدا تنها و از گوشه و کنار کشور می آمدند. با این وجود تراجنسی ها هنوز هم به راحتی در جامعه قابل پذیرش نیستند و به خصوص برای دستیابی به شغل به منظور تامین زندگی شان مشکل دارند. امید است با آگاهی رسانی های هرچه بیشتر درهای زندگی راحت تر اجتماعی بیشتر به روی این افراد باز شود. هر چه جامعه آگاه تر باشد و مردم به این شناخت برسند که افراد تراجنسی هم انسانند اما یک تناقض کامل بین روح و روان و جسمشان وجود دارد، این افراد می توانند راحت تر زندگی کنند.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.