- تاجرنیا تکلیف مدل بازی استقلال در برابر سپاهان را روشن کرد
- اطلاع از جدول خاموشی و قطع برق در تهران + لینک و کد دستوری برق من
- آبله مرغان تا چند روز واگیر دارد؟ + درمان
- پاسخ رد هایده به خواستگاری احمدشاه قاجار + عکس
- روزهای قمر در عقرب سال ۱۴۰۴ : آغاز سال نو با نحسی! (جدول)
- راهنمای استفاده از سپینو بانک صادرات برای کارت رفاهی معلمان و فرهنگیان + مراحل
- خواص بی نظیر کلم بروکلی که نمی دانستید
نسبت ميان گاندي و ماندلا
سعيد آقاعليخاني
سعید آقا علیخانی*
در انگلستان چند مجسمه مهم از گاندي بنا شده است كه مهمترين آن ها مجسمه ميدان تاويستاك در لندن است. اين مجسمه در نزديكي دانشگاه لندن -محل تحصيل گاندي - است. به جز گاندي، مجسمه اي هم از نلسون ماندلادر اين شهر وجود دارد. زماني كه به مناسبت نصب مجسمه ماندلادر لندن از او خواسته شد تا سخني بگويد از خاطره اي گفت كه نزديك به 50 سال از آن گذشته بود:«50 سال پيش به اتفاق دوستان به لندن آمديم. در همين ميدان پارلمان قدم زديم. مجسمه ها را ديديم. به دوستانم گفتم روزي مجسمه يك سياه پوست را در اين ميدان نصب مي كنند»! يك چنين باور محتومي به پيروزي بدون خشونت در گاندي نيز سابقه داشته است و هم او بود كه گفته بود:«وقتي نااميد مي شوم بخاطر مي آورم كه در طول تاريخ راه حق و عشق همواره پيروز بوده است. حكمرانان قاتل در برهه اي شكست ناپذير جلوه مي كنند ولي درنهايت همه آن ها سقوط كرده اند».
تبار توسل به مدارا و تساهل در تاريخ بشري دست كم در مقوله نظري به دوراني پيش از گاندي مي رسد. چنانكه جان لاك، فيلسوف ليبرال در ميانه منازعات كليساي كاتوليك و پروتستان، «نامه اي درباب تساهل» نگاشت و براي كاهش منازعات مذهبي زمانه خويش، بر مدارا و نفي خشونت تاكيد كرد. پس از جان لاك اين ولتر است كه برنفي خشونت تاكيدي دوباره مي كند و تساهل را يگانه نسخه درمان خشونت هاي مذهبي و سياسي عصر خويش مي داند: «تساهل پيامد طبيعي انسانيت ماست. ما همگي محصول ضعف و سستي هستيم... پس بياييم حماقت هاي همديگر را ببخشيم. اين نخستين اصل در قانون طبيعت است، نخستين اصل از حقوق تمامي انسان ها». مدارايي كه جان لاك و ولتر از آن سخن مي گويند البته تساهلي است كه بيش از جنبه هاي معنوي و روحي ريشه در خرد محض دارد و بيش از آن كه نسخه اي شفابخش براي يك جامعه تحت استعمار باشد راهكاري براي كاهش منازعات فكري و مذهبي در دنيايي است كه خود كمترين رواداري را در حوزه هاي تحت استعمار خويش قائل بود. دغدغه ماندلااما از جنس گاندي است مبارزه اي با درونمايه اي روحي معنوي و در برابر حاكميتي با طبع استعماري و مايه هايي شديدتر از آنچه در قالب يك اختلاف فكري بگنجد، پس بي راه نيست كه بگوييم؛ گاندي و روح شرقي او نخ تسبيح مومنان معبد همه آزاديخواهاني است كه در مسير مبارزه به نفي خشونت و ترويج مدارا مي انديشند.
مجله تايمز در پايان سال 1999 گاندي را دوشادوش انيشتين به عنوان شخصيت هاي برگزيده جهان معرفي كرد و شخصيت هايي چون دالايي لاما، لخ والسا، مارتين لوتركينگ، سزار چاوز، آنگ سان سوچي، بنينگو آكينو، دزموند توتو و نلسون ماندلارا فرزندان گاندي و پيروان مكتب فكري عدم خشونت او ناميد. دغدغه اصلي گاندي «اهيسما» يا «عدم خشونت» است. او معتقد است: «انسان ها آزادند اما بدان معنا نيست كه مي توانند به يكديگر آزار برسانند.يكي از عظيم ترين نيروهاي در اختيار بشر، عدم خشونت است.» ماندلابي ترديد نگاه موشكافانه اي به بنيان هاي فكري و شيوه عمل گاندي داشته است.چنانكه در مقاله اي كه 3 ژانويه 2000 براي مجله تايمز نوشته به صراحت او را «جنگجوي مقدس» ناميده است تا ضمن تاكيد بر خصلت مبارزه جويانه گاندي، عنصر معنويت پنهان در اين روش توام با تساهل را از ديدگاه هاي خردگرايانه محض متمايز كند. ماندلادر آن مقاله بر وجه مشترك ميان خود و گاندي در «شهروندي آفريقاي جنوبي» تاكيد كرده و بار ديگر پيوندهاي تاريخي و جغرافيايي خود با او را يادآور شده است: «من و گاندي رنج ظلم و استعمار را تجربه كرده ايم و در برابر دولتي كه آزادي هاي ما را نقض كرد، ايستاديم».
ماندلادر اين مقاله اصرار دارد تا سه اصل مبارزه سياسي به شيوه گاندي را برجسته كند: 1- نفي خشونت و تاكيد بر مدارا 2- اصرار بر هدف و اجتناب از عقب نشيني از اصول اخلاقي و آزاديخواهانه 3- بردباري و حركت تدريجي. هرچند آموزه هاي اخلاقي كه گاندي و ماندلاارائه داده اند بي شمار است اما درحوزه رفتار سياسي، الگوي «مذاكره براي مذاكره» واجد تمام عناصر توام با مدارا و مبتني بر اخلاقي بود كه اين دو تن برآن تاكيد داشتند و حالادر چارچوبه اي فراتر از مباحث انتزاعي كارآمدي خود را نشان مي داد. الگوي« مذاكره براي مذاكره» خود عيني ترين پيامد نگرش مبارزه بدون خشونت در حوزه رفتار سياسي است.
مهاتما گاندي خود اين روش را به عنوان يك وكيل مدافع هندي طي مدت 19 سال در آفريقاي جنوبي به كار گرفت تا هندي تبارهاي آفريقاي جنوبي بدون نياز به اجازه دولت آپارتايد قادر به انتخاب آزادانه محل اقامت خود باشند و با استفاده از تجربه همين شيوه مذاكرات تدريجي و حداقلي بود كه موفق به كسب استقلال هند شد. ماندلانيز درست زماني كه درگيري مسلحانه دولت آپارتايد و اعضا و طرفداران جنبش ضد آپارتايد بالاگرفته بود و كنگره ملي آفريقاي جنوبي آن ها را به خشونت ورزي بر ضد دولت تشويق مي كرد از داخل زندان ايده مذاكره براي مذاكره را مطرح كرد. موضوعاتي كه او براي مذاكره ارائه مي داد عبارت بود از: توقف مبارزه مسلحانه، آزادي زندانيان سياسي، به رسميت شناختن كنگره ملي آفريقاي جنوبي، تشكيل مجمع ملي براي تدوين قانون اساسي جديد و دولت وحدت ملي و اين در حالي بود كه طرف مقابل، كنگره ملي آفريقا را يك سازمان تروريستي مي دانست و همين امر بود كه بسياري را در كارآمد بودن روش پيشنهادي ماندلادچار ترديد مي كرد غافل از آن كه تحريم اقتصادي آفريقاي جنوبي از سوي جامعه جهاني، خود مقدمه اي شد كه دولت آپارتايد به مذاكراتي تن دهد كه بي ترديد به جز ماندلا، نه دولت و نه كنگره ملي آفريقا تصور نمي كردند به چنان نتايجي بينجامد.
آن همه تساهل كه در گاندي مي توان سراغ گرفت به هدف اصلي مبارزه كه مي رسيد به سرسختي و قاطعيت تنه مي زد. گاندي بارها گفته بود كه «من بنا به دلايل زيادي آماده مردن شده ام و نه براي كشتن» مرگ او نيز بر اين ادعا صحه گذاشت و بر همين اساس در عين آن كه منادي تساهل و حركت تدريجي بدون خشونت بود به هنگام، نيز سرسختي خاص خود را داشت چنانكه هنگام صدور فرمان نافرماني مدني عملاً خود را براي مرگ آماده كرد و پس از پايان نخستين دوره حبس صراحتاً تاكيد كرد كه از عقيده و هدف خود باز نگشته است. او حتي زماني گفته بود: «قوياً معتقدم هرجا بين خشونت وترس گرفتار شديم بايد خشونت را بپذيريم....درهر جلسه اي تاكيد مي كنم تا راه بدون خشونت سبب تسليم افراد صاحب قدرت درمقابل قدرتمند تر از خود نشود، بايد اين راه را برگزيد اما اگر با خشونت بتوانند مقابل اين وضعيت بايستند وتنها راه احقاق حق خشونت باشد بي هيچ تاملي بايد سلاح برداشت. من هرگز نمي پسندم كه افراد شجاع به خاطر رعايت اصل عدم خشونت دربرابر نفوذ نيروهاي ترسوي بد شاه فان تسليم شوند و از آن ها بترسند كه مبادا خشونت ايجاد گردد». ماندلاهم برخلاف تصور عموم در برهه هايي از دوران مبارزاتي خود بر استفاده از خشونت تاكيد كرده بود اما اين استثناء در زندگي او و گاندي چنان در حاشيه قرار گرفت كه تنها اسبابي براي تبرئه آنان از مطلق انديشي در ساحت متغير سياست تلقي شد. با اين حال او نيز چون گاندي در عين تساهل در روش، براي رسيدن به هدف اندكي كوتاه نمي آمد چنان كه پس از پايان حبس 27 ساله طي بيانيه اي تاكيد كرد: «هنوز مبارزه پايان نگرفته است.» او اين اصرار را آنقدر ادامه داد تا پس از برگزاري نخستين انتخابات آزاد و بدون تبعيض، اعلام كند اگرچه كسي را توصيه به فراموش كردن نمي كند اما اكنون زمان بخشيدن است.
جواهر لعل نهرو در خاطرات خود بارها اذعان كرده بردباري و رواداري گاندي حتي او را كه فرد معتدل و خردگرا بوده تا مرز جنون پيش برده است. از نظر بسياري از نزديكان گاندي تواضع او گاهي عذاب آور مي نمود و ميل سيري ناپذيرش در همراه كردن ديگران و فراموش كردن اختلافات، خود دستمايه انتقاداتي شد كه درنهايت به مرگ وي انجاميد. ماندلانيز هيچ گاه نخواست عنوان برنده را داشته باشد، او به راحتي ديگران - حتي دشمنان و رقباي سياسي اش - را در موضوعات سهيم مي ساخت. او مي گفت: «اين منطقي است كه مردم را ترغيب كنيد، كارهايي انجام دهند و كاري كنيد فكر كنند اين ايده خودشان بوده است». واكنش او به انتقاد همراهاني كه از او رويكرد افراطي تري را مي خواستند نيز چندان تفاوتي با گاندي نداشت. ماندلاپس از پيروزي بر آپارتايد، زندانبان خود را به رياست شهرباني كشور منصوب و دكلرك رئيس جمهور حكومت آپارتايد را معاون خود كرد. خود ماندلادر كتاب «راه طولاني آزادي» در اين باره مي گويد:
«وقتي از زندان بيرون آمدم، ماموريتم اين بود كه هم انسان هاي دربند و ستمديده را آزاد كنم و هم ستمگران را، برخي مي گفتند چنين هدفي تحقق پيدا نمي كند. من معتقد بودم كه ما در آغاز نخستين گام آزادي هستيم. بدون احترام به ديگران و آزادي ديگري به هدف مان نمي رسيم. ستمگر هم بايد از ستم آزاد شود. در همان روز هاي سخت زندان كه نوميدي مي خواست ما را ويران كند، درخششي از انسانيت را در چشمان يكي از زندان بان ها ديدم. شايد براي يك ثانيه! همان براي من كافي بود تا بدانم و مطمئن شوم كه بايد راهمان را ادامه دهيم. شعله انسانيت در نهاد انسان ممكن است پوشيده بماند، اما روزي برافروخته خواهد شد.»
گاندي و برجسته ترين پيروان اش از ماندلاتا لوتر كينگ و دالايي لاما كه تلفيقي از معنويت و مبارزه روادارانه را رهبري كرده اند، هريك قرائتي كارآمد از ايده مبارزه بردبارانه سياسي بدون خشونت را ارائه داده اند و اكنون الگويي غير قابل خدشه براي همه آناني هستند كه در فضايي به ظاهر بسته و غير قابل انعطاف اميدوارانه به حركت تدريجي توام با تساهل دل بسته اند بي آن كه آن را در تضاد با وفاداري خود به اصول مسلم آزاديخواهي بدانند. مي گويند وقتي در مورد نقش پاپ در جهان معاصر با استالين صحبت كردند، پوزخندي زد و گفت: «به من بگوييد تعداد نفرات ارتش اين آقا روي زمين دقيقاً چه تعداد است؟»
جنس گاندي و ماندلا اما از گونه اي بود كه حالامي توان سخنان استالين را به سخره گرفت، برخي آنان را قهرماناني دانسته اند كه بر مركب تساهل، ارتش كلمات را رهبري كرده اند و در هياهوي خشم و خشونت به گفت و گو، اعتباري دوباره بخشيدند اين تعبير اگرچه زماني چنان مضحك به نظر مي رسيد كه فردي چون چرچيل گاندي را «گداي پابرهنه» مي خواند اما گويي شيوه كارآمد گاندي در ترويج روح تساهل و نفي خشونت كه براي هند استقلال را به ارمغان آورد و بشر را به ستايش واداشت در كشاكش دو واقعه تجزيه هند و ترور گاندي، تا باور قطعي فاصله بسيار داشت (چنانكه فرجام لوتركينگ با آن همه دعوت به گفت و گو و صلح نيز به ترور او انجاميد). اكنون اما فرجام ماندلاكه در سن 95 سالگي و در جدال مرگ و زندگي سرانجام زندگي را با روحيه مسالمت جوي خود با مرگ،آن هم به شكل طبيعي؛آشتي داد، گويي ميراث گاندي بيش از هر زمان ديگري، تداوم خود را به رخ روح پر تلاطم جهان مي كشد.
*پژوهشگر امور بين الملل
منبع: روزنامه ایران
در انگلستان چند مجسمه مهم از گاندي بنا شده است كه مهمترين آن ها مجسمه ميدان تاويستاك در لندن است. اين مجسمه در نزديكي دانشگاه لندن -محل تحصيل گاندي - است. به جز گاندي، مجسمه اي هم از نلسون ماندلادر اين شهر وجود دارد. زماني كه به مناسبت نصب مجسمه ماندلادر لندن از او خواسته شد تا سخني بگويد از خاطره اي گفت كه نزديك به 50 سال از آن گذشته بود:«50 سال پيش به اتفاق دوستان به لندن آمديم. در همين ميدان پارلمان قدم زديم. مجسمه ها را ديديم. به دوستانم گفتم روزي مجسمه يك سياه پوست را در اين ميدان نصب مي كنند»! يك چنين باور محتومي به پيروزي بدون خشونت در گاندي نيز سابقه داشته است و هم او بود كه گفته بود:«وقتي نااميد مي شوم بخاطر مي آورم كه در طول تاريخ راه حق و عشق همواره پيروز بوده است. حكمرانان قاتل در برهه اي شكست ناپذير جلوه مي كنند ولي درنهايت همه آن ها سقوط كرده اند».
تبار توسل به مدارا و تساهل در تاريخ بشري دست كم در مقوله نظري به دوراني پيش از گاندي مي رسد. چنانكه جان لاك، فيلسوف ليبرال در ميانه منازعات كليساي كاتوليك و پروتستان، «نامه اي درباب تساهل» نگاشت و براي كاهش منازعات مذهبي زمانه خويش، بر مدارا و نفي خشونت تاكيد كرد. پس از جان لاك اين ولتر است كه برنفي خشونت تاكيدي دوباره مي كند و تساهل را يگانه نسخه درمان خشونت هاي مذهبي و سياسي عصر خويش مي داند: «تساهل پيامد طبيعي انسانيت ماست. ما همگي محصول ضعف و سستي هستيم... پس بياييم حماقت هاي همديگر را ببخشيم. اين نخستين اصل در قانون طبيعت است، نخستين اصل از حقوق تمامي انسان ها». مدارايي كه جان لاك و ولتر از آن سخن مي گويند البته تساهلي است كه بيش از جنبه هاي معنوي و روحي ريشه در خرد محض دارد و بيش از آن كه نسخه اي شفابخش براي يك جامعه تحت استعمار باشد راهكاري براي كاهش منازعات فكري و مذهبي در دنيايي است كه خود كمترين رواداري را در حوزه هاي تحت استعمار خويش قائل بود. دغدغه ماندلااما از جنس گاندي است مبارزه اي با درونمايه اي روحي معنوي و در برابر حاكميتي با طبع استعماري و مايه هايي شديدتر از آنچه در قالب يك اختلاف فكري بگنجد، پس بي راه نيست كه بگوييم؛ گاندي و روح شرقي او نخ تسبيح مومنان معبد همه آزاديخواهاني است كه در مسير مبارزه به نفي خشونت و ترويج مدارا مي انديشند.
مجله تايمز در پايان سال 1999 گاندي را دوشادوش انيشتين به عنوان شخصيت هاي برگزيده جهان معرفي كرد و شخصيت هايي چون دالايي لاما، لخ والسا، مارتين لوتركينگ، سزار چاوز، آنگ سان سوچي، بنينگو آكينو، دزموند توتو و نلسون ماندلارا فرزندان گاندي و پيروان مكتب فكري عدم خشونت او ناميد. دغدغه اصلي گاندي «اهيسما» يا «عدم خشونت» است. او معتقد است: «انسان ها آزادند اما بدان معنا نيست كه مي توانند به يكديگر آزار برسانند.يكي از عظيم ترين نيروهاي در اختيار بشر، عدم خشونت است.» ماندلابي ترديد نگاه موشكافانه اي به بنيان هاي فكري و شيوه عمل گاندي داشته است.چنانكه در مقاله اي كه 3 ژانويه 2000 براي مجله تايمز نوشته به صراحت او را «جنگجوي مقدس» ناميده است تا ضمن تاكيد بر خصلت مبارزه جويانه گاندي، عنصر معنويت پنهان در اين روش توام با تساهل را از ديدگاه هاي خردگرايانه محض متمايز كند. ماندلادر آن مقاله بر وجه مشترك ميان خود و گاندي در «شهروندي آفريقاي جنوبي» تاكيد كرده و بار ديگر پيوندهاي تاريخي و جغرافيايي خود با او را يادآور شده است: «من و گاندي رنج ظلم و استعمار را تجربه كرده ايم و در برابر دولتي كه آزادي هاي ما را نقض كرد، ايستاديم».
ماندلادر اين مقاله اصرار دارد تا سه اصل مبارزه سياسي به شيوه گاندي را برجسته كند: 1- نفي خشونت و تاكيد بر مدارا 2- اصرار بر هدف و اجتناب از عقب نشيني از اصول اخلاقي و آزاديخواهانه 3- بردباري و حركت تدريجي. هرچند آموزه هاي اخلاقي كه گاندي و ماندلاارائه داده اند بي شمار است اما درحوزه رفتار سياسي، الگوي «مذاكره براي مذاكره» واجد تمام عناصر توام با مدارا و مبتني بر اخلاقي بود كه اين دو تن برآن تاكيد داشتند و حالادر چارچوبه اي فراتر از مباحث انتزاعي كارآمدي خود را نشان مي داد. الگوي« مذاكره براي مذاكره» خود عيني ترين پيامد نگرش مبارزه بدون خشونت در حوزه رفتار سياسي است.
مهاتما گاندي خود اين روش را به عنوان يك وكيل مدافع هندي طي مدت 19 سال در آفريقاي جنوبي به كار گرفت تا هندي تبارهاي آفريقاي جنوبي بدون نياز به اجازه دولت آپارتايد قادر به انتخاب آزادانه محل اقامت خود باشند و با استفاده از تجربه همين شيوه مذاكرات تدريجي و حداقلي بود كه موفق به كسب استقلال هند شد. ماندلانيز درست زماني كه درگيري مسلحانه دولت آپارتايد و اعضا و طرفداران جنبش ضد آپارتايد بالاگرفته بود و كنگره ملي آفريقاي جنوبي آن ها را به خشونت ورزي بر ضد دولت تشويق مي كرد از داخل زندان ايده مذاكره براي مذاكره را مطرح كرد. موضوعاتي كه او براي مذاكره ارائه مي داد عبارت بود از: توقف مبارزه مسلحانه، آزادي زندانيان سياسي، به رسميت شناختن كنگره ملي آفريقاي جنوبي، تشكيل مجمع ملي براي تدوين قانون اساسي جديد و دولت وحدت ملي و اين در حالي بود كه طرف مقابل، كنگره ملي آفريقا را يك سازمان تروريستي مي دانست و همين امر بود كه بسياري را در كارآمد بودن روش پيشنهادي ماندلادچار ترديد مي كرد غافل از آن كه تحريم اقتصادي آفريقاي جنوبي از سوي جامعه جهاني، خود مقدمه اي شد كه دولت آپارتايد به مذاكراتي تن دهد كه بي ترديد به جز ماندلا، نه دولت و نه كنگره ملي آفريقا تصور نمي كردند به چنان نتايجي بينجامد.
آن همه تساهل كه در گاندي مي توان سراغ گرفت به هدف اصلي مبارزه كه مي رسيد به سرسختي و قاطعيت تنه مي زد. گاندي بارها گفته بود كه «من بنا به دلايل زيادي آماده مردن شده ام و نه براي كشتن» مرگ او نيز بر اين ادعا صحه گذاشت و بر همين اساس در عين آن كه منادي تساهل و حركت تدريجي بدون خشونت بود به هنگام، نيز سرسختي خاص خود را داشت چنانكه هنگام صدور فرمان نافرماني مدني عملاً خود را براي مرگ آماده كرد و پس از پايان نخستين دوره حبس صراحتاً تاكيد كرد كه از عقيده و هدف خود باز نگشته است. او حتي زماني گفته بود: «قوياً معتقدم هرجا بين خشونت وترس گرفتار شديم بايد خشونت را بپذيريم....درهر جلسه اي تاكيد مي كنم تا راه بدون خشونت سبب تسليم افراد صاحب قدرت درمقابل قدرتمند تر از خود نشود، بايد اين راه را برگزيد اما اگر با خشونت بتوانند مقابل اين وضعيت بايستند وتنها راه احقاق حق خشونت باشد بي هيچ تاملي بايد سلاح برداشت. من هرگز نمي پسندم كه افراد شجاع به خاطر رعايت اصل عدم خشونت دربرابر نفوذ نيروهاي ترسوي بد شاه فان تسليم شوند و از آن ها بترسند كه مبادا خشونت ايجاد گردد». ماندلاهم برخلاف تصور عموم در برهه هايي از دوران مبارزاتي خود بر استفاده از خشونت تاكيد كرده بود اما اين استثناء در زندگي او و گاندي چنان در حاشيه قرار گرفت كه تنها اسبابي براي تبرئه آنان از مطلق انديشي در ساحت متغير سياست تلقي شد. با اين حال او نيز چون گاندي در عين تساهل در روش، براي رسيدن به هدف اندكي كوتاه نمي آمد چنان كه پس از پايان حبس 27 ساله طي بيانيه اي تاكيد كرد: «هنوز مبارزه پايان نگرفته است.» او اين اصرار را آنقدر ادامه داد تا پس از برگزاري نخستين انتخابات آزاد و بدون تبعيض، اعلام كند اگرچه كسي را توصيه به فراموش كردن نمي كند اما اكنون زمان بخشيدن است.
جواهر لعل نهرو در خاطرات خود بارها اذعان كرده بردباري و رواداري گاندي حتي او را كه فرد معتدل و خردگرا بوده تا مرز جنون پيش برده است. از نظر بسياري از نزديكان گاندي تواضع او گاهي عذاب آور مي نمود و ميل سيري ناپذيرش در همراه كردن ديگران و فراموش كردن اختلافات، خود دستمايه انتقاداتي شد كه درنهايت به مرگ وي انجاميد. ماندلانيز هيچ گاه نخواست عنوان برنده را داشته باشد، او به راحتي ديگران - حتي دشمنان و رقباي سياسي اش - را در موضوعات سهيم مي ساخت. او مي گفت: «اين منطقي است كه مردم را ترغيب كنيد، كارهايي انجام دهند و كاري كنيد فكر كنند اين ايده خودشان بوده است». واكنش او به انتقاد همراهاني كه از او رويكرد افراطي تري را مي خواستند نيز چندان تفاوتي با گاندي نداشت. ماندلاپس از پيروزي بر آپارتايد، زندانبان خود را به رياست شهرباني كشور منصوب و دكلرك رئيس جمهور حكومت آپارتايد را معاون خود كرد. خود ماندلادر كتاب «راه طولاني آزادي» در اين باره مي گويد:
«وقتي از زندان بيرون آمدم، ماموريتم اين بود كه هم انسان هاي دربند و ستمديده را آزاد كنم و هم ستمگران را، برخي مي گفتند چنين هدفي تحقق پيدا نمي كند. من معتقد بودم كه ما در آغاز نخستين گام آزادي هستيم. بدون احترام به ديگران و آزادي ديگري به هدف مان نمي رسيم. ستمگر هم بايد از ستم آزاد شود. در همان روز هاي سخت زندان كه نوميدي مي خواست ما را ويران كند، درخششي از انسانيت را در چشمان يكي از زندان بان ها ديدم. شايد براي يك ثانيه! همان براي من كافي بود تا بدانم و مطمئن شوم كه بايد راهمان را ادامه دهيم. شعله انسانيت در نهاد انسان ممكن است پوشيده بماند، اما روزي برافروخته خواهد شد.»
گاندي و برجسته ترين پيروان اش از ماندلاتا لوتر كينگ و دالايي لاما كه تلفيقي از معنويت و مبارزه روادارانه را رهبري كرده اند، هريك قرائتي كارآمد از ايده مبارزه بردبارانه سياسي بدون خشونت را ارائه داده اند و اكنون الگويي غير قابل خدشه براي همه آناني هستند كه در فضايي به ظاهر بسته و غير قابل انعطاف اميدوارانه به حركت تدريجي توام با تساهل دل بسته اند بي آن كه آن را در تضاد با وفاداري خود به اصول مسلم آزاديخواهي بدانند. مي گويند وقتي در مورد نقش پاپ در جهان معاصر با استالين صحبت كردند، پوزخندي زد و گفت: «به من بگوييد تعداد نفرات ارتش اين آقا روي زمين دقيقاً چه تعداد است؟»
جنس گاندي و ماندلا اما از گونه اي بود كه حالامي توان سخنان استالين را به سخره گرفت، برخي آنان را قهرماناني دانسته اند كه بر مركب تساهل، ارتش كلمات را رهبري كرده اند و در هياهوي خشم و خشونت به گفت و گو، اعتباري دوباره بخشيدند اين تعبير اگرچه زماني چنان مضحك به نظر مي رسيد كه فردي چون چرچيل گاندي را «گداي پابرهنه» مي خواند اما گويي شيوه كارآمد گاندي در ترويج روح تساهل و نفي خشونت كه براي هند استقلال را به ارمغان آورد و بشر را به ستايش واداشت در كشاكش دو واقعه تجزيه هند و ترور گاندي، تا باور قطعي فاصله بسيار داشت (چنانكه فرجام لوتركينگ با آن همه دعوت به گفت و گو و صلح نيز به ترور او انجاميد). اكنون اما فرجام ماندلاكه در سن 95 سالگي و در جدال مرگ و زندگي سرانجام زندگي را با روحيه مسالمت جوي خود با مرگ،آن هم به شكل طبيعي؛آشتي داد، گويي ميراث گاندي بيش از هر زمان ديگري، تداوم خود را به رخ روح پر تلاطم جهان مي كشد.
*پژوهشگر امور بين الملل
منبع: روزنامه ایران
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.