- انتخاب سه نفر برای جانشینی رهبری صحت دارد؟
- گوسفند عاشق نوشیدن چای را ببینید! (ویدئو)
- آهنگ ای دریغا - محسن چاوشی (موزیک ویدئو)
- غزاله اکرمی بازیگر نقش سوجان در سریال سوجان کیست!؟
- آنچه باید درباره پدر موشکی ایران بدانید؛ شهید حسن تهرانی مقدم چه کرد!؟
- کلیپ مبتذل و نامتعارف گیلان چرا تولید و پخش شد؟
- ساعت پخش و تکرار سریال «سوجان» از شبکه یک
- تصاویر حضور شاه در خلیجفارس +اظهاراتش درباره نیروی دریایی ایران
فرجام توافق هسته اي
محمود سريع القلم
يکي از نکاتي که باراک اوباما و جان کري در طول رفت و برگشت هاي برجام بارها و بارها تکرار کردند اين بود: «ما طيفي از اختلافات با ايران داريم. فعلابر يک اختلاف و حل آن متمرکز شده ايم. فعلا۸ اختلاف ديگر قابل حل نيستند. تعريف خود را از جمهوري اسلامي تغيير نداده ايم و به او نيز اعتماد نداريم. مبناي برجام، اعتماد نيست بلکه نظارت، حضور، روش هاي ديجيتالي، راستي آزمايي و بازگشت تحريم در صورت تخلف است. » ۱۵۵ نفر در تيم آمريکا فعال بودند که مورخ و روان شناس را نيز شامل مي شد. در يک فرآيند 10 ساله، با اعمال تدريجي تحريم هاي اقتصادي، آمريکا خود را آماده کرد تا بر اساس آنچه فوري تلقي مي کرد به حل وفصل موضوع هسته اي بپردازد.
در آمريکا صرفا دستگاه هاي دولتي و چند مرکز تحقيقاتي در جريان رفت و آمد هاي برجام بودند اما در ايران، موضوع به يک مساله ملي مبدل شد و حتي به صورت دقيقه اي، بسياري آن را دنبال مي کردند. دقت کم تئوريک دستگاه ديپلماسي با رهيافتي که نسبت به ايران طي دهه گذشته در آمريکا انباشته شده بود و سايه انداختن روش سازمان مللي (سخنراني و تنظيم قطعنامه) بر فرآيند برجام، باعث شد انتظارات غيرواقعي و تحليل هاي احساس محور در ذهن بسياري شکل گيرد و نمايش برجام مهم تر از محتواي آن شود. تاريخ روابط بين الملل نشان مي دهد که در فرآيند حل وفصل موضوعات مهم، حداقل تبليغات به کار گرفته مي شود. براي مخاطبان و جامعه مدني ايراني توجيه نشد که برجام، نه تنها حل وفصل مسائل ايران و آمريکا نيست، حتي مقدمه اي بر گشايش مشکلات ايران و غرب و ايران و منطقه نيز نيست. نظام تحريم عليه ايران بسيار وسيع تر از نظام تحريم هسته اي است. اگر مسائل سياست خارجي ايران با غرب، آمريکا و منطقه را صد بدانيم، اختلاف هسته اي 10 از صد است. همان طور که از متن برجام قابل استناد است حل وفصل موضوع هسته اي، فقط بعضي گشايش ها را تسهيل مي کند اما طيفي از اختلافات و تحريم ها باقي مي ماند. دايره اصطکاک هاي سياست خارجي ايران در نظام بين الملل، شعاعي به مراتب وسيع تر از دايره موضوع هسته اي است و چه بسا موضوع هسته اي، انعکاس اختلاف هاي جدي تر است. اصولادر سياست بين الملل، عنصري به نام «اعتماد» وجود ندارد که ما بتوانيم آن را با عقد قرارداد به دست آوريم. سياست منافع است و بس، حتي ميان انگلستان و آمريکا که شبيه ترين دو کشور در نظام بين الملل هستند. اگر بخواهيم سيستم محاسباتي طرف مقابل را بخوانيم، به نظر مي رسد از اين قرار باشد: آمريکا در همسايگي ايران و خاورميانه، دوستان بلکه متحداني دارد که ايران هم عليه آنها سخن مي گويد و هم اقدام مي کند. اين متحدان، سيستم اعصاب آمريکا در خاورميانه هستند. طبق معاهده نامه هايي که آمريکا با متحدان خود دارد، بايد از آنها دفاع کند. اگر ايران توان هسته اي پيدا کند، متحدان آمريکا در خاورميانه، ناامن مي شوند حتي اگر اين توانايي، صرفا يک توان بازدارندگي باشد. چون آمريکا نمي تواند اهداف و افکار ايران را تغيير دهد (اختلافات هشت گانه)، پس بايد علي الحساب در فکر از ميان برداشتن توان هسته اي ايران باشد. چون اختلافات متعدد ديگري وجود دارد، آمريکا فشار خود را بر ايران ادامه مي دهد تا ايران به تدريج از مدار حساسيت هاي آمريکا بيرون برود.
عجله اي هم نيست. اين ذهن طرف مقابل است. بنابراين، ما بايد دقيق باشيم و فهم رياضي گونه محاسبات خارجي را جايگزين پايکوبي کنيم. درست قالب بندي کردن (Framing) مسائل کشور و درست درصدگذاري آنها بسيار تعيين کننده است. وقتي موضوع هسته اي يک نهم است، قاعدتا نبايد آن را هشت نهم جلوه داد. تقابل موجود، گسترده و دامنه دار است. اين يک غفلت تبليغاتي دستگاه ديپلماسي بود که مسائل سياست خارجي با غرب را به موضوع هسته اي تقليل داد. شاقول انتظارات اشتباه تنظيم شد و انتظارات غيرواقعي در ذهن خاص و عام جا افتاد. در سياست بين الملل، کشورها عموما و دائما اهرم مي سازند تا امتياز بگيرند. روسيه را ببينيد که پس از 30 سال ناگهان وارد خاورميانه شد. هدف اصلي امتياز گرفتن از آمريکا (و تا اندازه اي از اروپا) است. ورود روسيه در سوريه زمينه هايي براي موضوع اوکراين، کريمه، کنترل تسليحات دوجانبه با آمريکا، حضور غرب در شرق اروپا و تحريم هاي اقتصادي آمريکا عليه روسيه فراهم مي آورد. اهرم ايران نسبت به آمريکا، منطقه است. قبلاهسته اي هم بود. اهرم آمريکا نسبت به ايران دو مورد است: تحريم و حصار. هدف غرب بسيار وسيع تر از تحريم اقتصادي است: محصور کردن ايران. مي گويد اگر به سراغ متحدان من بروي، من تحريم و حصار را فعال مي کنم. اين حصار از همه نوع است: علمي، فناوري، سرمايه اي، بانکي، تصويري، ارتباطي و سياسي. اين حصار باعث مي شود اثرگذاري ايران محدود شود. به انتقال سرمايه و فناوري دسترسي محدود داشته باشد. در مدارهاي کهنه بماند. آنچنان حامي فعال در نظام بين الملل نداشته باشد و شايد يک مورد ديگر: تخريب ايران براي کشور هاي ديگر هزينه اي نداشته باشد. بنابراين راي ۹۹ از ۹۹ در سناي آمريکا. در سياست بين الملل، نه عدالت وجود دارد و نه انصاف و اعتماد حتي وقتي که ۱۴۷ هيات اقتصادي بفرستند.
بهترين اهرم ايران در مقابل نظام بين الملل، غرب، شرق و همسايگان، «راضي بودن و اميدوار بودن مردم ايران از زندگي است». مهم ترين پايه امنيت ملي ايران، راضي بودن مردم است. مهم ترين اصل در حکمراني، نگاه حل المسائلي به گره هاي داخلي است. اگر نرخ مهاجرت صفر شود، ايران در بالاترين رده ها، امنيت ملي تضمين شده خواهد داشت. دستگاه ديپلماسي وظيفه دارد جهان را در داخل معرفي کند و ذهن ها را دقيق کند. اپراتور بودن حداقل کار است. در نظر داشته باشيم که صنعت IT در جهان حدود ۴ تريليون دلار، ارزش بازار دارد. امروز مهم ترين نهاد اقتصادي کشورها، ديپلماسي اقتصادي است که فرصت ها را از خارج به داخل منتقل مي کند. کشور ما در برابر يک چالش تاريخي-فکري قرار گرفته است.
ماهيت بنيادي اين چالش، فکر و تئوري است. کدام تئوري امنيت ايران را تضمين مي کند و او را به يک کشور قدرتمند اقتصادي براي نيم قرن آينده تبديل مي کند؟ اينکه ايران يک قدرت اقتصادي منطقه اي شود، بسيار به نفع اقتصاد، امنيت و مردم ايران است. آينده برجام در گرو فرمولي است که نيرو هاي سياسي داخلي پيرامون توانمندي اقتصاد ملي و جهت گيري هاي سياست خارجي با محوريت يک منطق مشترک به اجماع برسند. اگر خود اين ابتکار عمل را به خرج ندهيم، با شرايط جديدي که در آمريکا، اروپا و خاورميانه در حال شکل گيري است، عوامل بيروني، تئوري حصار را تشديد خواهند کرد.
در آمريکا صرفا دستگاه هاي دولتي و چند مرکز تحقيقاتي در جريان رفت و آمد هاي برجام بودند اما در ايران، موضوع به يک مساله ملي مبدل شد و حتي به صورت دقيقه اي، بسياري آن را دنبال مي کردند. دقت کم تئوريک دستگاه ديپلماسي با رهيافتي که نسبت به ايران طي دهه گذشته در آمريکا انباشته شده بود و سايه انداختن روش سازمان مللي (سخنراني و تنظيم قطعنامه) بر فرآيند برجام، باعث شد انتظارات غيرواقعي و تحليل هاي احساس محور در ذهن بسياري شکل گيرد و نمايش برجام مهم تر از محتواي آن شود. تاريخ روابط بين الملل نشان مي دهد که در فرآيند حل وفصل موضوعات مهم، حداقل تبليغات به کار گرفته مي شود. براي مخاطبان و جامعه مدني ايراني توجيه نشد که برجام، نه تنها حل وفصل مسائل ايران و آمريکا نيست، حتي مقدمه اي بر گشايش مشکلات ايران و غرب و ايران و منطقه نيز نيست. نظام تحريم عليه ايران بسيار وسيع تر از نظام تحريم هسته اي است. اگر مسائل سياست خارجي ايران با غرب، آمريکا و منطقه را صد بدانيم، اختلاف هسته اي 10 از صد است. همان طور که از متن برجام قابل استناد است حل وفصل موضوع هسته اي، فقط بعضي گشايش ها را تسهيل مي کند اما طيفي از اختلافات و تحريم ها باقي مي ماند. دايره اصطکاک هاي سياست خارجي ايران در نظام بين الملل، شعاعي به مراتب وسيع تر از دايره موضوع هسته اي است و چه بسا موضوع هسته اي، انعکاس اختلاف هاي جدي تر است. اصولادر سياست بين الملل، عنصري به نام «اعتماد» وجود ندارد که ما بتوانيم آن را با عقد قرارداد به دست آوريم. سياست منافع است و بس، حتي ميان انگلستان و آمريکا که شبيه ترين دو کشور در نظام بين الملل هستند. اگر بخواهيم سيستم محاسباتي طرف مقابل را بخوانيم، به نظر مي رسد از اين قرار باشد: آمريکا در همسايگي ايران و خاورميانه، دوستان بلکه متحداني دارد که ايران هم عليه آنها سخن مي گويد و هم اقدام مي کند. اين متحدان، سيستم اعصاب آمريکا در خاورميانه هستند. طبق معاهده نامه هايي که آمريکا با متحدان خود دارد، بايد از آنها دفاع کند. اگر ايران توان هسته اي پيدا کند، متحدان آمريکا در خاورميانه، ناامن مي شوند حتي اگر اين توانايي، صرفا يک توان بازدارندگي باشد. چون آمريکا نمي تواند اهداف و افکار ايران را تغيير دهد (اختلافات هشت گانه)، پس بايد علي الحساب در فکر از ميان برداشتن توان هسته اي ايران باشد. چون اختلافات متعدد ديگري وجود دارد، آمريکا فشار خود را بر ايران ادامه مي دهد تا ايران به تدريج از مدار حساسيت هاي آمريکا بيرون برود.
عجله اي هم نيست. اين ذهن طرف مقابل است. بنابراين، ما بايد دقيق باشيم و فهم رياضي گونه محاسبات خارجي را جايگزين پايکوبي کنيم. درست قالب بندي کردن (Framing) مسائل کشور و درست درصدگذاري آنها بسيار تعيين کننده است. وقتي موضوع هسته اي يک نهم است، قاعدتا نبايد آن را هشت نهم جلوه داد. تقابل موجود، گسترده و دامنه دار است. اين يک غفلت تبليغاتي دستگاه ديپلماسي بود که مسائل سياست خارجي با غرب را به موضوع هسته اي تقليل داد. شاقول انتظارات اشتباه تنظيم شد و انتظارات غيرواقعي در ذهن خاص و عام جا افتاد. در سياست بين الملل، کشورها عموما و دائما اهرم مي سازند تا امتياز بگيرند. روسيه را ببينيد که پس از 30 سال ناگهان وارد خاورميانه شد. هدف اصلي امتياز گرفتن از آمريکا (و تا اندازه اي از اروپا) است. ورود روسيه در سوريه زمينه هايي براي موضوع اوکراين، کريمه، کنترل تسليحات دوجانبه با آمريکا، حضور غرب در شرق اروپا و تحريم هاي اقتصادي آمريکا عليه روسيه فراهم مي آورد. اهرم ايران نسبت به آمريکا، منطقه است. قبلاهسته اي هم بود. اهرم آمريکا نسبت به ايران دو مورد است: تحريم و حصار. هدف غرب بسيار وسيع تر از تحريم اقتصادي است: محصور کردن ايران. مي گويد اگر به سراغ متحدان من بروي، من تحريم و حصار را فعال مي کنم. اين حصار از همه نوع است: علمي، فناوري، سرمايه اي، بانکي، تصويري، ارتباطي و سياسي. اين حصار باعث مي شود اثرگذاري ايران محدود شود. به انتقال سرمايه و فناوري دسترسي محدود داشته باشد. در مدارهاي کهنه بماند. آنچنان حامي فعال در نظام بين الملل نداشته باشد و شايد يک مورد ديگر: تخريب ايران براي کشور هاي ديگر هزينه اي نداشته باشد. بنابراين راي ۹۹ از ۹۹ در سناي آمريکا. در سياست بين الملل، نه عدالت وجود دارد و نه انصاف و اعتماد حتي وقتي که ۱۴۷ هيات اقتصادي بفرستند.
بهترين اهرم ايران در مقابل نظام بين الملل، غرب، شرق و همسايگان، «راضي بودن و اميدوار بودن مردم ايران از زندگي است». مهم ترين پايه امنيت ملي ايران، راضي بودن مردم است. مهم ترين اصل در حکمراني، نگاه حل المسائلي به گره هاي داخلي است. اگر نرخ مهاجرت صفر شود، ايران در بالاترين رده ها، امنيت ملي تضمين شده خواهد داشت. دستگاه ديپلماسي وظيفه دارد جهان را در داخل معرفي کند و ذهن ها را دقيق کند. اپراتور بودن حداقل کار است. در نظر داشته باشيم که صنعت IT در جهان حدود ۴ تريليون دلار، ارزش بازار دارد. امروز مهم ترين نهاد اقتصادي کشورها، ديپلماسي اقتصادي است که فرصت ها را از خارج به داخل منتقل مي کند. کشور ما در برابر يک چالش تاريخي-فکري قرار گرفته است.
ماهيت بنيادي اين چالش، فکر و تئوري است. کدام تئوري امنيت ايران را تضمين مي کند و او را به يک کشور قدرتمند اقتصادي براي نيم قرن آينده تبديل مي کند؟ اينکه ايران يک قدرت اقتصادي منطقه اي شود، بسيار به نفع اقتصاد، امنيت و مردم ايران است. آينده برجام در گرو فرمولي است که نيرو هاي سياسي داخلي پيرامون توانمندي اقتصاد ملي و جهت گيري هاي سياست خارجي با محوريت يک منطق مشترک به اجماع برسند. اگر خود اين ابتکار عمل را به خرج ندهيم، با شرايط جديدي که در آمريکا، اروپا و خاورميانه در حال شکل گيري است، عوامل بيروني، تئوري حصار را تشديد خواهند کرد.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.