- اولین واکنش دولت به فیلم عروسی دختر شمخانی
- چمران در آستانهی ۸۵ سالگی: من برای خودم نیستم؛ اگر دوستان تشخیص دهند که [کاندیدا شوم]، اگر سخت هم باشد، اشکالی ندارد، تحمل میکنم
- فرمانده کل سپاه: به ایران تعدی شود جهنم برپا میکنیم
- سازمان ملل خواستار احیای مذاکرات هستهای ایران شد
- رئیس قوه قضائیه: ممکن است کسی بگوید «کرسنت» قرارداد بدی بود و [عوامل آن] باید مجازات و محاکمه شوند؛ یک نظر دیگر میگوید قراردادی که به آن نحو به هم زدند، این خسارات را به بار آورد
- چرا ستاد امر به معروف به دنبال بازگشت «گشت ارشاد» است؟
- تقویم آبان ماه 1404 + مناسبت ها و تعطیلات
- نطق تازه سخنگوی دولت درباره بازگشت گشت ارشاد
ماجراى خواندنی "وزير اطلاعات" شدن علوى/روحانى گفت از چه میترسی
محمود علوی وزیر اطلاعات دولت روحانی در یک مصاحبه تلویزیونی درباره ماجرای وزیر شدنش گفت.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، علوی در این گفتگوی تلویزیونی گفت: به دلیل سوابق کاری خود فکر میکردم که آقای روحانی وزارت کشور را به من پیشنهاد دهند، زمانی که دکتر روحانی از من درخواست همکاری کردند، گفتم: آقای دکتر ما اگر تبلیغ شما را کردیم، نیتمان این بود که کار کشور، دست یک آدم عاقل بیافتد که الحمدالله نتیجه هم گرفتیم و هیچ توقعی هم نداریم. بنده استاد دانشگاهم و مشغول درس دادن هستم، اما اگر نیاز به همکاری من دارید، حتی اگر فقط پاسخگویی به تلفنهای شما هم باشد، بنده کوتاهی نخواهم کرد، اما آقای روحانی برخلاف تصورات من گفتند:میخواهم وزارت اطلاعات را به شما بسپارم!
وزیر اطلاعات در ادامه بیان کرد: به آقای روحانی گفتم، شما با توجه به کدام سابقه کاری این مقام به من پیشنهاد میدهید؟ اگر بگویید وزارت کشور، من با این پُست آشنایی دارم، اگر بگویید وزارت ارشاد، بنده ۹ سال سرباز مقام معظم رهبری و نماینده ایشان در ارتش بودم، کارهای فرهنگی از جمله عکاسی در زمان کودکی، نقاشی در دوران نوجوانی، بازیگری تئاتر در روزهای جوانی را انجام داده ام اما ایشان گفت من الان برای وزرات اطلاعات یک نیرویی که مورد اعتماد مقام معظم رهبری باشد و این گزینه الان شما هستید.
بعد آقای روحانی به من گفت از چه می ترسی از خدا بخواه کمک می کند. من گفتم از تو حرکت از خدا برکت اما من با چه آورده ای به این میدان بیایم من آورده ای ندارم. دیدم آقای روحانی با یک حالتی به من نگاه کرد و گفت: علوی تو آورده نداری؟! تو پسر فاطمه زهرا (س) هستی از مادرت کمک بخواهی او تو را رها می کند؟ من بغض کردم و گفتم حالا که اسم مادرم را آوردی چشم قبول می کنم.
