- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
ماجراى خواندنی "وزير اطلاعات" شدن علوى/روحانى گفت از چه میترسی
محمود علوی وزیر اطلاعات دولت روحانی در یک مصاحبه تلویزیونی درباره ماجرای وزیر شدنش گفت.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، علوی در این گفتگوی تلویزیونی گفت: به دلیل سوابق کاری خود فکر میکردم که آقای روحانی وزارت کشور را به من پیشنهاد دهند، زمانی که دکتر روحانی از من درخواست همکاری کردند، گفتم: آقای دکتر ما اگر تبلیغ شما را کردیم، نیتمان این بود که کار کشور، دست یک آدم عاقل بیافتد که الحمدالله نتیجه هم گرفتیم و هیچ توقعی هم نداریم. بنده استاد دانشگاهم و مشغول درس دادن هستم، اما اگر نیاز به همکاری من دارید، حتی اگر فقط پاسخگویی به تلفنهای شما هم باشد، بنده کوتاهی نخواهم کرد، اما آقای روحانی برخلاف تصورات من گفتند:میخواهم وزارت اطلاعات را به شما بسپارم!
وزیر اطلاعات در ادامه بیان کرد: به آقای روحانی گفتم، شما با توجه به کدام سابقه کاری این مقام به من پیشنهاد میدهید؟ اگر بگویید وزارت کشور، من با این پُست آشنایی دارم، اگر بگویید وزارت ارشاد، بنده ۹ سال سرباز مقام معظم رهبری و نماینده ایشان در ارتش بودم، کارهای فرهنگی از جمله عکاسی در زمان کودکی، نقاشی در دوران نوجوانی، بازیگری تئاتر در روزهای جوانی را انجام داده ام اما ایشان گفت من الان برای وزرات اطلاعات یک نیرویی که مورد اعتماد مقام معظم رهبری باشد و این گزینه الان شما هستید.
بعد آقای روحانی به من گفت از چه می ترسی از خدا بخواه کمک می کند. من گفتم از تو حرکت از خدا برکت اما من با چه آورده ای به این میدان بیایم من آورده ای ندارم. دیدم آقای روحانی با یک حالتی به من نگاه کرد و گفت: علوی تو آورده نداری؟! تو پسر فاطمه زهرا (س) هستی از مادرت کمک بخواهی او تو را رها می کند؟ من بغض کردم و گفتم حالا که اسم مادرم را آوردی چشم قبول می کنم.