- سحر دولتشاهی با این تصویر در حال ورزش در باشگاه وایرال شد (عکس)
- مجری معروف به خاطر پیروزی ترامپ از آمریکا رفت
- آهنگ نگرانتم ، میثم ابراهیمی (موزیک ویدئو) + متن شعر ترانه
- چهره جدید فرحناز منافی ظاهر بازیگر پدرسالار (عکس)
- تشییع باشکوه ابراهیم قادری در مهاباد + عکس
- نقد فیلم گلادیاتور ۲ ( Gladiator II ) و نمرات آن
- تغییر شگفت انگیز چهره بازیگر سریال تلویزیونی «لحظه گرگ و میش» در فرانسه (عکس)
- رخنمایی بهنوش طباطبایی با تمی متفاوت (عکس)
- چکامه چمن ماه در ایران؛ بازیگر معروف جم تی به ایران برگشت
- مهراوه شریفی نیا و الناز ملک در پشت صحنه زخم کاری در استانبول / عکس
سهراب، کسی که سپهر در آغوش دارد چه نیازش به یک خیابان!
برخی نام ها حتی وقتی بر روی كوچه و خیابان هم قرار می گیرند، فراموش می شوند و برخي دیگر نیازی به سر درها و خیابان ها ندارند و همیشه جاویدان هستند. هرچند اگر کج سلیقگی صورت نگیرد، هستند بزرگانی که نامشان هم زندگی پر بارشان را يادآور می شود و هم زینت بخش خیابان های کشورمان هستند.
نوانديش -سام سکوتی بداغ: هنرمندان، نویسندگان و شعرا جهان-وطن هستند و فرق چندانی ندارند که تیغه ی زنجان بر تن کسی بخلد یا داغ دل منزویان بر گردن کسی بیوفتد، نَسَبَت به سفالينه ای از خاک سیلک برسد یا به زنانی که نمی توان نامی از آنان در این وجیزه آورد، فروغ جذامیان باشي یا هنرپیشه ای در فیلم کارگردانان ایتالیایی، هرجا که باشند دریا را با یک کبریت به آتش مي كشند و خورشید را با یک کاسه آب خاموش!
پانزدهم مهر ماه زادروز تولد ستاره ای است که خودش آسماني بود؛ هم آسمان را در نام خود داشت و هم اندیشه اش پروازی فراتر از چشمه ی خورشید ها و يا حتی بالاتر از عرش خدا؛و شاید همین اندیشه ها بوده است که توسط دوستان شورای شهر کاشان نارسا تشخیص داده شده و هنوز هم سهراب که کاشان را برای خلوت خودش انتخاب می کرد،همچنان خیابانی به نامش انتخاب نکرده است!
مردی که یکی از تکراری ترین وجوه زندگی اش از زبان هم نسلانش، صمیمیتی بود که ما در اشعار و لا به لاي دفتر های شعرش می توانیم جستجو کنیم، مردی که پس از هشت ماه کار کردن در شرکت نفت استعفا می دهد و شاید از نفتی شدن شعرهایش بیم داشت و یا سفره ی مردم آن روزها هیچ بهره ای از نفت نمی برد و براي شاعر رقیق القلب ما چندان قابل تحمل نبود.
سهراب سپهری پله های مختلفی را بالا رفت اما یکی از مهم ترين آن پله ها، به بیان خودش پله ی مذهب بود که در آن زمان بالا رفتن از آن شاید به سادگی امروز نبود و شايد دنیادیدگی اش کمک کرد تا این پله ي سخت در آن دوران را با آساني بالا برود و سرمشقی برای بسیاری دیگر از اخلاف خود شود.
باغ محل نشو و نماي سهراب در طرف سایه ی دانايي بود و در وجود خودش ذوق و هنر همچون روي زيباي يار در آيينه دو برابر شده بود که هم کلمات را با ضرب آهنگ خاصی ردیف و هم بوم نقاشی را تشنه ي نوازش های قلم موی شاعری كرده بود که با یک شعر قرنی را فتح مي كرد و با يك سلام دلها را فتح.
نقاشی با کلمات در کنار قلم زنی هایش بر روی بوم که علاوه بر طولانی ترین شعر نوي فارسی، گران ترین تابلوی نقاشی کشورمان را نقاشی کرده است، سهراب سپهری را چنان جاودانه کرده است که اگر نامش بر روی خیابان و یا هرچیز دیگري قرار گیرد، بسیار بیش از آنكه از آن قِبَل کسب نام کند به آن اعتبار خواهد بخشید و اگر سهراب و امثال وي را برای لحظاتي از قطار مرگ پیاده کنیم،شايد هرگز راضی به نامگذاری خیابان ها به نام خود نشوند.
برخی نام ها حتی وقتی بر روی كوچه و خیابان هم قرار می گیرند، فراموش می شوند و برخي دیگر نیازی به سر درها و خیابان ها ندارند و همیشه جاویدان هستند. هرچند اگر کج سلیقگی صورت نگیرد، هستند بزرگانی که نامشان هم زندگی پر بارشان را يادآور می شود و هم زینت بخش خیابان های کشورمان هستند.
همانطور که سهراب دو صنوبر را هرگز در دشمنی باهم ندید و بیدهای شعرش همچون بیدهای طبیعت سایه هایشان را به زمین نمی فروشند، ما هم بهتر است بیاموزیم كه بزرگ شويم و از اهالي امروز باشيم و اگر وصلتي هم قرار است صورت بگيرد با تمامي افق هاي باز باشد.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.