- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
معرفى مقالات آكادميك/٨
سیاست خارجی دولت السیسی در مصر از منظر واقع گرایی نوکلاسیک و تأثیر آن بر جایگاه منطقهای ایران
دكتر سيد رضى عمادى / دكتر مهدى عليخانى
نگارندگان این مقاله، در صدد هستند با بهرهگیری از نظریه واقعگرایی نوکلاسیک و روش تحقیق توصیفی- تحلیلی به این سوال پاسخ دهند که راهبردهای سیاست خارجی مصر در دولت السیسی چه تأثیری بر جایگاه جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه خواهد داشت؟
مقدمه
یکی از مهمترین ویژگیهای سیاست خارجی مصر، تغییرناپذیری و پایداری راهبردها است. جهتگیری و راهبردهای دولت عبدالفتاح السیسی نیز به گونهای است که با وجود تغییرات محدود، تحلیلگران سیاست خارجی آنرا تداوم «مبارکیسم» در سیاست خارجی دولت مصر مینامند. علت اصلی پایداری سیاست خارجی مصر تأثیرپذیری آن از سطوح سهگانه تحلیل (فردی، ملی و بینالمللی) است که مورد توجه نظریه واقعگرایی نوکلاسیک قرار دارد. نگارندگان این مقاله، در صدد هستند با بهرهگیری از نظریه واقعگرایی نوکلاسیک و روش تحقیق توصیفی- تحلیلی به این سوال پاسخ دهند که راهبردهای سیاست خارجی مصر در دولت السیسی چه تأثیری بر جایگاه جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه خواهد داشت؟
جمهوری مصر با کودتای سال 1952 گروه ملیگرایان اصلاحطلب «افسران آزاد» به رهبری جمال عبدالناصر متولد شد. از انقلاب سال 1952 تاکنون مصر هفت رئیس جمهور داشته است: «ژنرال محمد نجیب» از 1952 تا 1954، «جمال عبدالناصر» از 1954 تا 1970، «انور سادات» از 1970 تا 1981، «حسنی مبارک» از 1981 تا 2011، «محمد مرسی» از 2012 تا 2013، «عدلی منصور» از 2013 تا 2014 و «عبدالفتاح السیسی» از 2014 به بعد بر مسند قدرت در مصر بودهاند. پس از انقلاب سال 1952، حسنی مبارک با سه دهه ریاست جمهوری، طولانیترین مدت قدرت در مصر را در اختیار داشته است. در حالی که مصر از سال 1952 تا 2011 یعنی برای مدت شش دهه تنها چهار رئیس جمهوری داشته است، این کشور از سال 2012 به بعد شاهد به قدرت رسیدن سه رئیس جمهور بوده که بیش از هر چیز بیانگر بیثباتی سیاسی در این کشور است.
سیاست خارجی مصر از انقلاب سال 1952 تاکنون از سطوح فردی، ملی و بینالمللی که مورد توجه واقعگرایی نوکلاسیک است، تأثیر پذیرفته است. بررسی سیاست خارجی مصر از سال 1954 که عبدالناصر در این کشور به قدرت رسید تاکنون، گویای این است که دولتهای مصر از سیاست خارجی برای حمایت از سیاست و امنیت داخلی و تقویت مشروعیت خود استفاده میکنند. (Barnet, 2015: 93) به استثنا دوران 16 ساله عبدالناصر که سیاست خارجی مصر در تناسب با ملیگرایی و استقلال مصر تنظیم شد، در دوران انور سادات و حسنی مبارک، در تنظیم سیاست خارجی مصر ایدهآلهایی نظیر رهبری جهان عرب جایگاهی نداشته است. تنها تفاوت مهم سیاست خارجی مصر در دوران انور سادات با دوران حسنی مبارک این بود که این کشور در دوران انور سادات به دلیل امضای پیمان صلح با اسرائیل از جامعه عرب اخراج و در جهان عرب منزوی شد. راهبردهای اصلی سیاست خارجی مصر در دوره سه دههای حسنی مبارک شامل تعامل با کشورهای عربی بهخصوص عربستان سعودی، حفظ صلح با اسرائیل و همسویی با سیاستهای آمریکا بود. با گذشت دو سال از به قدرت رسیدن عبدالفتاح السیسی آشکار شد که «تداوم و پایداری» بیش از «تغییر» ویژگی سیاست خارجی مصر پس از کودتای سال 2013 و در دولت السیسی را تشکیل میدهد.
مقاله حاضر به این پرسش پاسخ خواهد داد که پایداری راهبردهای سیاست خارجی مصر در دولت السیسی چه تأثیری بر جایگاه جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه خواهد داشت؟ ادعای مقاله این است که تداوم راهبردهای سیاست خارجی دولت حسنی مبارک در دولت السیسی با کاهش تهدیدهای سیاسی علیه عربستان سعودی و اسرائیل و تقویت وزن منطقهای ریاض و تلآویو در منطقه خارومیانه در تناقض با منافع ملی و سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران که عربستان را مهمترین رقیب منطقهای و اسرائیل را دشمن اصلی خود میداند، قرار دارد.
1- چارچوب نظری: واقعگرایی نوکلاسیک
واقعگرایی نوکلاسیک تلفیقی از واقعگرایی کلاسیک و نوواقعگرایی است. اهمیت واقعگرایی نوکلاسیک به خاطر توانمندی آن بر سطوح مختلف تحلیل و اجتناب آن از تقلیلگرایی که واقعگرایی کلاسیک و نواقعگرایی از آن رنج میبرند، است. واقعگرایی کلاسیک سطح واحد تحلیل (دولت) و نوواقعگرایی نیز سطح سیستمیک (نظام بینالملل) را در نظر میگیرد اما واقعگرایی نوکلاسیک سه سطح تحلیل فردی، ملی و سیستمیک را مورد توجه قرار داد. واقعگرایی نوکلاسیک بر این باور است که انتخابهای سیاست خارجی توسط رهبران و نخبههای سیاسی (سطح فردی) انجام میشود. اما رهبران و نخبههای سیاسی همیشه آزادی کامل برای استخراج و هدایت منابع ملی را آنگونه که میخواهند، ندارند. کشورها توانمندیهای متفاوتی (سطح ملی) در رابطه با دولتهای دیگر دارند. نفوذ فاکتورهای سیستمیک (سطح نظام بینالملل) بر رفتار دولتها نیز ارتباط مستقیمی با منابع داخلی کشورها دارد. (Rose, 1998: 146-147)
برخلاف نوواقعگرایان که معتقدند تأثیر ساختار بر کارگزار بدون هیچ فاکتور میانجی اتفاق میافتد، واقعگرایان نوکلاسیک معتقد هستند که تأثیر ساختار بر کارگزار از طریق فاکتورهای میانجی رخ میدهد. واقعگرایی نوکلاسیک این ایده نوواقعگرایی که فشار نظام بینالملل فوراً بر رفتار دولتها اثر میگذارد را رد کرده و معتقد است که تأثیر فشارهای نظام بینالملل بر رفتار دولتها به قدرت نسبی و فاکتورهای داخلی دولتها بستگی دارد. (Dehghani Firoozabadi and Zare Ashkezari, 2016: 96-97)
محور دیگر این است که واقعگرایی نوکلاسیک مانند نوواقعگرایی، امنیت را دلیل اصلی پیگیری قدرت توسط دولتها در نظام بینالملل آنارشیک و خودیار میداند. بنابراین قدرت هدف نیست بلکه ابزاری برای دستیابی به امنیت است. (دهقانی فیروزآبادی، 1390: 278-277)
با توجه به اینکه در تصمیمسازی سیاست خارجی مصر نیز تلفیقی از سه سطح فردی، ملی و بینالمللی تأثیرگذار است، امکان کاربست نظریه واقعگرایی نوکلاسیک برای تجزیه و تحلیل راهبردهای سیاست خارجی دولت کنونی مصر وجود دارد.
2- عناصر تاثیرگذار بر تصمیمسازی در سیاست خارجی مصر
مهمترین دستهبندی درباره عناصر تأثیرگذار بر سیاست خارجی مصر این است که این عناصر را به دو دسته پایدار (شامل جغرافیا و هویت عربی- اسلامی) و متغیر (شامل منافع قدرتهای بزرگ و مشکلات اقتصادی) تقسیم میکنند. اما نگارندگان این نوشتار بر این باور هستند که با توجه به اینکه نقش روسای جمهور در تصمیمسازی سیاست خارجی مصر برجسته است، این دستهبندی نقش افراد و رهبران مصری را در تصمیمسازی سیاست خارجی این کشور نادیده میگیرد و از سوی دیگر فاکتورهای متغیر نیز با گذشت چهار دهه (از زمان انور سادات تاکنون) به عوامل ثابت و پایدار در سیاست خارجی مصر تبدیل شدند زیرا نقش قدرتهای بزرگ و مسایل اقتصادی از زمان انور سادات تاکنون در سیاست خارجی مصر برجسته بوده است. بنابراین در این نوشتار با کاربست سطوح سهگانه واقعگرایی نوکلاسیک، عناصر تأثیرگذار بر سیاست خارجی مصر در این سه سطح مورد بررسی قرار میگیرد.
1-2: سطح فردی: ویژگیهای رهبران سیاسی مصر
خصوصیات رهبران سیاسی یکی از فاکتورهایی موثری است که بهخصوص در کشورهای جهان سوم بر تصمیمسازی سیاست خارجی تأثیر میگذارد. در مصر نیز مانند اغلب کشورهای جهان سوم به خصوص کشورهای عربی افراد و رهبران سیاسی جایگاه اصلی را در تعیین سیاست خارجی این کشور ایفا میکنند زیرا عملکرد سیاست خارجی در مصر سبب تقویت مشروعیت یا افول رهبران این کشور میشود. رهبری کاریزماتیک «جمال عبدالناصر» و موفقیتهای مردمی انقلاب سال 1952 به خصوص اصلاحات اراضی، برنامههای رفاه اجتماعی و اشتغال پایههای حمایت مردمی دولت ناصر را بنا کرد اما آنچه حاکمیت شخصی عبدالناصر را شکستناپذیر ساخت، موفقیتهای او در سیاست خارجی از جمله پیروزی بر امپریالیسم و ملی کردن کانال سوئز بود که عبدالناصر را به یک قهرمان ملی در مصر تبدیل کرد. با توجه به سلطه امپریالیسم غرب بر مصر و کمرنگ شدن هویت عربی-اسلامی این کشور به واسطه یک قرن نفوذ غرب، جمال عبدالناصر با مبنا قرار دادن سه محور عرب، اسلام و آفریقا از سیاست خارجی برای تقویت مشروعیت خود در داخل مصر بهره گرفت. همچنین در سایه رهبری عبدالناصر، مصر به سمت رقابت با عربستان سعودی برای رهبری اعراب کشیده شد.
پس از جمال عبدالناصر و تا قبل از انقلاب سال 2011، مصر برای مدت چهار دهه تنها دو رئیس جمهور داشته است که برخلاف عبدالناصر، ملیگرایی در راهبردهای سیاست خارجی «انور سادات» و «حسنی مبارک» وجود نداشت. در حالی که جمال عبدالناصر از سیاست خارجی برای تقویت مشروعیت خود بهره گرفت، انور سادات طی یک دهه ریاست جمهوری از سیاست خارجی برای «امنیت» و «بقای در قدرت» بهره گرفت. فشارهای غرب علیه دولت سادات بهخصوص افزایش مشکلات اقتصادی که در نتیجه جنگ سال 1973 با اسرائیل و فشارهای غرب ایجاد شده بود، سبب تغییر در جهتگیری سیاست خارجی مصر شد. دولت انور سادات ضمن «ناصرزدایی»، سیاست «انفتاح» یعنی باز شدن درهای اقتصادی و دیپلماتیک به سوی غرب را در پیش گرفت. در عین حال، در حالی که مصر در دهههای 1950 و 1960 تحت رهبری جمال عبدالناصر تنها کشور عربی بود که توانایی سیاسی و نظامی برای دفاع در مقابل اسرائیل را داشت، (هینهبوش، 1390: 178-177) تحت رهبری انور سادات، دولت مصر در سال 1979 با حمایت آمریکا پیمان صلح «کمپ دیوید» را با اسرائیل امضا کرد. نتایج سیاست خارجی انور سادات سرازیر شدن کمکهای ایالات متحده به مصر، اخراج و انزوای مصر از اتحادیه عرب و از دست دادن رهبری جهان عرب به دلیل انعقاد پیمان صلح با اسرائیل و مقاومت شدید در داخل این کشور علیه انور سادات بود که در نهایت نیز منجر به ترور وی توسط مخالفین اسلامگرا شد. (Darwisheh, 2015: 47-48)
با به قدرت رسیدن حسنی مبارک که معاون انور سادات بود، دولت مصر برای کاهش مشکلات اقتصادی و بهرهگیری از کمکهای مالی کشورهای عربی در جهت بازگرداندن مصر به جامعه عرب اقدام کرد. در این راستا، دولت مبارک امتیاز پشتیبانی از مقاومت فلسطین را به دست آورد و کشورهای عربی نیز به مصر به عنوان وزنهای در مقابل انقلاب اسلامی ایران نگریستند. در حالی که مصر در زمان عبدالناصر با عربستان برای رهبری جهان عرب «رقابت» و در زمان انور سادات با مدیریت عربستان از اتحادیه عرب به دلیل امضای صلح با اسرائیل «اخراج» شد، حسنی مبارک، مصر را نه به عنوان قهرمان عربی بلکه به عنوان «متعادلکننده و تثبیتکننده» جهان عرب معرفی کرد. بنابراین مصر در سال 1989 مجدداً در اتحادیه عرب پذیرفته و به دریافت کمکهای مالی کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی وابسته شد. به عبارت دیگر، مصر به رهبری حسنی مبارک به نوعی به کشور «تابع» عربستان سعودی تبدیل شد. همچنین در این دوره، وابستگی به آمریکا ادامه یافت و پیمان صلح مصر با اسرائیل نیز حفظ شد و همچنین مصر به عنوان میانجی میان اسرائیل و فلسطین عمل کرد.
2-2: سطح داخلی
واقعگرایی نوکلاسیک بر اهمیت توانمندیها و فاکتورهای داخلی در تعیین سیاست خارجی کشورها تأکید دارد. این اهمیت در سیاست خارجی مصر مشهود و شامل فاکتورهای داخلی جغرافیا، هویت عربی- اسلامی و مشکلات اقتصادی است.
1-2-2: جغرافیا
جغرافیا مهمترین عنصر در تعیین امنیت ملی و برداشتهای تهدیدی مصر است. (Fahmy, 2012: 4) اهمیت جغرافیای مصر در تعیین راهبردهای سیاست خارجی این کشور شامل دره نیل، کانال سوئز و همجواری آن با اسرائیل است.
رودخانه نیل شریان اصلی زندگی در مصر است. اهمیت دره نیل در مصر به حدی است که یک هویت سرزمینی قوی بر مبنای دره نیل در این کشور وجود دارد. از مساحت 1.001.450 کیلومتر مربعی مصر بیش از 326 هزار کیلومتر آن یعنی 33 درصد در حوزه رودخانه نیل قرار دارد و بیش از 85 درصد مردم آن در حوزه نیل زندگی میکنند. با توجه به اینکه به همراه مصر 9 کشور آفریقایی بروندی، جمهوری دموکراتیک کنگو، اریتره، اتیوپی، کنیا، روآندا، سودان، تانزانیا و اوگاندا نیز در سواحل رودخانه نیل هستند، این رودخانه در سیاست خارجی آفریقایی مصر حایز اهمیت زیادی است. (Hamdy and Alrasheedy, 2007: 26-28)
اهمیت کانال سوئز نیز برای مصر به حدی است که «نبیل فهمی» ، وزیر امور خارجه مصر در دولت موقت «عدلی منصور» بر این باور است همانطور که «جمال عبدالناصر» در سال 1956 کانال سوئز را ملی اعلام کرد، «عبدالفتاح السیسی» هم تلاش کرد با گسترش این کانال بر میزان مشروعیت خود بیفزاید (Fahmy, 2012: 6) زیرا کانال سوئز ضمن اینکه از نمادهای مصر و یک پروژه میهنپرستانه است، در اقتصاد مصر نقش قابل ملاحظهای دارد و پس از گردشگری، دومین منبع درآمد دولت مصر به حساب میآید. دولت مصر بابت عوارضی که از کشتیهای عبوری از کانال سوئز دریافت میکند تاکنون میلیاردها دلار درآمد کسب کرده است. تنها در ماه می سال 2015 دولت مصر از کانال سوئز 508 میلیون دلار درآمد داشته که بالاترین رقم به دست آمده در یک ماه از زمان احداث این کانال تاکنون بوده است. درآمد این کشور از کانال سوئز تا پیش از ساخت کانال دوم اندکی بیش از 5 میلیارد دلار در سال بود. دولت السیسی امیدوار است که با افتتاح کانال دوم سوئز، این درآمد تا سال 2023 به رقم 13.5 میلیارد دلار افزایش یابد. (Kalin, 18 October 2014: 3) «ژنرال مهاب ممیش» ، رئیس بنیاد کانال سوئز، ساخت کانال دوم را «تولدی دوباره» برای مصر و آغاز عصر جدید برای این کشور خوانده و گفت: «با ساخت کانال دوم سوئز داریم مصری جدید میسازیم. پدران ما کانال سوئز را کندند و ما کانال سوئز جدید را نه برای خودمان که برای آیندگان میکنیم، برای بچهها و نوه هایمان، برای همه دنیا.» (عمادی، 2 شهریور 1394) علاوه بر این، کانال سوئز اهمیت منطقهای و بینالمللی زیادی نیز دارد. اهمیت کانال سوئز برای کشورهای عربی خلیج فارس بهخصوص از بابت انتقال انرژی سبب میشود که این کشورها کمک مالی و سرمایهگذاری مستقیم خارجی برای مصر فراهم کنند. همچنین این کانال دریای مدیترانه را به دریای سرخ وصل میکند و سریعترین مسیر کشتیرانی بین اروپا و آسیاست. حدود 8 درصد کل تجارت دریایی دنیا از این کانال انجام میشود. (Sharp, 2016: 10)
همجوار بودن مصر با اسرائیل نیز دلیل دیگر اهمیت جغرافیای این کشور است. یکی از مهمترین دلایل این موضوع که مصر نخستین کشور عربی بود که با اسرائیل پیمان صلح منعقد و روابط رسمی ایجاد کرد، داشتن مرز مشترک جغرافیایی با اسرائیل است. فاکتور اسرائیل نهتنها عاملی برای تأثیرگذاری قدرتهای غربی بر دولت مصر بلکه عاملی نیز برای کسب حمایت و تقویت توان چانهزنی مصر در مقابل قدرتهای غربی به خصوص آمریکا محسوب میشود.
2-2-2: هویت عربی- اسلامی
دومین فاکتور داخلی که بر سیاست خارجی مصر تأثیرگذار است، هویت عربی- اسلامی این کشور است. مصر بزرگترین کشور عربزبان است که دانشگاه الازهر نیز در این کشور قرار دارد. مصر حدود 90 میلیون نفر جمعیت دارد که برآوردها حاکی از این است تا سال 2050 به حدود 140 میلیون نفر افزایش خواهد یافت. (Sharp, 2016: 10) مصر بر خلاف دیگر کشورهای خاورمیانه فاقد شکافهای نژادی حاد و نمونه آشکاری از انشجام فرهنگی و قومی در این منطقه است. «محمد حسنین هیکل» مصر را تنها دولت-ملت جهان عرب میداند (کاروان و پورآخوندی، 1383: 184) و برخلاف اغلب دولتهای عربی در مصر میان هویت و حاکمیت ناسازگاری وجود ندارد و تلاشها برای ساخت و تعریف هویتهای جایگزین برای مصریها نظیر «فرعونی» یا «مدیترانهای» نیز نتیجهای نداشته است. (Hinnebusch, 2002: 29 and 33) با توجه به این اهمیت هویتی، مصر زمانی بهخصوص در دوره جمال عبدالناصر رهبری جهان عرب را در اختیار داشته است.
3-2-2: مشکلات اقتصادی
یکی از فاکتورهای مهم داخلی که محدودیتهای مهمی بر سیاست خارجی مصر ایجاد میکند، مشکلات اقتصادی این کشور است که از زمان انور سادات تاکنون اساس سیاست خارجی مصر را تشکیل داده است. مشکلات اقتصادی به نوعی سبب شد مصر توان اتخاذ سیاست خارجی مستقل را نداشته باشد. این فاکتور در دولت السیسی نیز مهمترین عامل در تعیین جهتگیریهای سیاست خارجی مصر محسوب میشود. از دید دولتهای مصر، سیاست خارجی ابزار مهمی برای به دست آوردن منابع اقتصادی خارجی است. (Meringolo, 2015: 4) عبدالفتاح السیسی وارث دولتی در مصر شد که مشکلات اقتصادی در آن زیاد بود. برای مثال، مطابق آمارها 34.3 درصد جوانان مصری بیکار هستند. (Sharp: 2016: 5) همچنین مطابق آمار «موسسسه بروکینگز» تعداد مردمی که زیر سطح متوسط مصر زندگی میکرده و ممکن است فقیر باشند از 60 میلیون نفر در سال 2000 به 63 میلیون نفر در سال 2010 افزایش یافت. آمار بانک جهانی نیز نشان میدهد درصد مصریهایی که با کمتر از 5 دلار در یک روز زندگی میکردند در دهه اول قرن 21 حدود 85 درصد جمعیت مصر بود و تعداد آنها از 57 میلیون به 66 میلیون نفر افزایش یافت. (Ghanem, 12 June 2014) بیثباتیهای ناشی از انقلاب سال 2011 وضعیت شاخصهای اقتصادی در مصر را وخیمتر کرد. در نظرسنجیای که «مرکز پیو» در سال 2014 انجام داد، مشخص شد که 82 درصد مصریها بر این باور هستند که بهبود اقتصاد برای آینده این کشور بسیار مهم است. (Ghanem, 12 June 2014)
حامیان و منتقدان السیسی درباره این موضوع که وضعیت اقتصادی مصر آینده سیاسی وی را نیز تعیین میکند، همنظر هستند. بهبود اقتصاد مصر حتی به صورت کوتاه مدت نیز میتواند مشروعیت عبدالفتاح السیسی را در این کشور افزایش دهد. (Adly, 20 May 2015: 1) از اینرو، دولت عبدالفتاح السیسی عملگرایی اقتصادی را بهعنوان نخستین اولویت خود تعیین و راهبردهای سیاست خارجی را نیز در راستای کسب اهداف اقتصادی تنظیم کرده است. دولت السیسی در یک طرح بلندپروازانه خواستار رشد اقتصادی میانگین 7 درصدی بین سالهای 2013 تا 2030 شد که این رشد در سال 2030 به 12 درصد نیز افزایش خواهد یافت. جذب سرمایهگذاری خارجی یکی از راههای دولت مصر برای تحقق رشد اقتصادی میانگین 7 درصدی است؛ به نحوی که تا سال 2030 سرمایهگذاری خارجی در مصر به 30 درصد تولید ناخالص داخلی افزایش خواهد یافت. (Ottaway, 2015: 5-7)
3-2: سطح بینالمللی: منافع قدرتهای بزرگ
دیگر فاکتور مهم در تصمیمسازی سیاست خارجی مصر، فشارهایی است که در سطح بینالمللی بر این کشور اعمال میشود. با توجه به هممرز بودن مصر با اسرائیل، وجود کانال راهبردی سوئز و قرار گرفتن در جوار رودخانه نیل و همچنین این موضوع که مصر بزرگترین کشور عربزبان است، قدرتهای بزرگ بر تصمیمسازی در سیاست خارجی این کشور تأثیر بارز داشته و محدودیتهای مهمی اعمال میکنند. برای مثال، استقلال مصر در سیاست خارجی و مبارزه با سلطه امپریالیسم غرب در دهههای 1950 و 1960 سبب مخالفت غرب بهخصوص ایالات متحده آمریکا با دولت جمال عبدالناصر شد. از اینرو، ایالات متحده آمریکا در اواسط دهه 1960 با قطع کمک غذایی به مصر (یکی از آسیبهای مهم مصر واردات مواد غذایی است) و اعمال فشار، موضعگیری ضدامپریالیستی ناصر را تلافی کرد. (هینهبوش، 1390: 193- 186) با توجه به اهمیت امنیت اسرائیل برای غرب بهخصوص آمریکا، قدرتهای بزرگ در انعقاد پیمان صلح کمپ دیوید میان اسرائیل و مصر در سال 1979 و حفظ این پیمان در دوره حسنی مبارک و دولت السیسی نیز نقش اصلی را ایفا کردند.
3-سیاست خارجی دولت السیسی در مصر؛ تداوم مبارکیسم
اگرچه تغییرات محدودی در جهتگیریهای سیاست خارجی مصر در دولت السیسی وجود دارد اما ویژگی اصلی آن، تداوم و پایداری و بدون تغییر بودن آن در مقایسه با دوران حسنی مبارک است. برخی بر این باور هستند که کودتای سال 2013 و به قدرت رسیدن عبدالفتاح السیسی در سال 2014، بیش از هر چیز «مبارکیسم» را در سیاست خارجی مصر احیا کرد. (Darwisheh, 2015: 55) سیاست خارجی السیسی نیز مانند دوران انور سادات و به خصوص حسنی مبارک بر اساس «منطق نتیجه» پیش میرود نه منطق تناسب. یعنی این کشور سیاست خارجی را مطابق با ایدهآلهای ایدئولوژیک خود پیش نمیبرد بلکه مطابق با نتیجهای که دنبال آن است از جمله کسب منافع اقتصادی پیش میبرد.
مهمترین مشکل دولت عبدالفتاح السیسی در مصر را میتوان مشکلات شدید اقتصادی و دو قطبی شدن جامعه مصر (اخوانی / ضد اخوانی) معرفی کرد. از اینرو، دولت السیسی در حوزه سیاست داخلی کاهش مشکلات اقتصادی و مقابله با اخوانیها را در اولویت قرار داد. این مشکلات سبب شد محدودیتهای سیاست خارجی مصر در دولت السیسی نیز ادامه داشته باشد و مصر در این دوره نیز به عنوان یک قدرت منطقهای یا یک رهبر عربی ظاهر نشود. راهبردهای سیاست خارجی دولت السیسی را میتوان در محورهای زیر بیان کرد:
1-3: تعامل با اعضای شورای همکاری خلیج فارس به استثناء قطر
مصر در زمان حسنی مبارک پس از یک دهه در سال 1989 بار دیگر به اتحادیه عرب بازگشت و روابط با کشورهای عربی از این سال به بعد تقویت شد. مصر بر خلاف دوران عبدالناصر و انور سادات در زمان حسنی مبارک در زمره کشورهای «حامی وضع موجود» در منطقه خاورمیانه بود. با توجه به حمایت فراگیر و گسترده عربستان سعودی، امارات و کویت از کودتای نظامیان و به قدرت رسیدن السیسی، تعامل با اعضای شورای همکاری خلیج فارس به استثناء قطر و حمایت از وضع موجود در منطقه از ویژگیهای اصلی سیاست خارجی دولت السیسی است. این تعامل به حدی است که با وجود اینکه طی چهار دهه اخیر مخالفت با جنگ و بیثباتی در منطقه خاورمیانه از اولویتهای سیاست خارجی مصر بود اما دولت السیسی در جنگ عربستان علیه یمن مشارکت (اگرچه اندک) کرد. با وجود اینکه عربستان سعودی در دهههای 1950 و 1960 رقیب مصر برای رهبری جهان عرب بود اما نقش برجسته عربستان در اقتصاد مصر سبب تقویت تعامل مصر با سیاستهای منطقهای عربستان شد. یک نظرسنجی از مصری¬ها توسط موسسه «پیو» در سال 2013 نشان میدهد که 78 درصد مردم مصر نیز درباره عربستان سعودی دیدگاه مثبت دارند و تنها 19 درصد نظرشان درباره ریاض منفی است. (Pew Research Global Attitudes, 2013) با مفروض گرفتن این نتیجه و با مقایسه آن با طرفداران اخوان¬ها در مصر می¬توان دریافت که بخشی از هواداران اخوانالمسلمین نیز نظر مثبتی به عربستان سعودی دارند. این در حالی است که عربستان سعودی از مخالفان جدی انقلاب سال 2011 مصر بود.
زمانی که کودتای 2013 در مصر رخ داد، عربستان سعودی نخستین کشوری بود که کودتای نظامیان علیه «محمد مرسی» را به رسمیت شناخت و به قدرت رسیدن دولت جدید در مصر را تبریک گفت. عربستان خشونتهای اوت 2013 نظامیان علیه هوادران محمد مرسی را که به کشته و زخمی شدن هزاران مصری انجامید، «مبارزه علیه تروریسم» در مصر نامید. (McCants, 7 March 2014) به لحاظ اقتصادی؛ عربستان، امارات و کویت، سه عضو سرمایهدار شورای همکاری خلیج فارس، کمتر از یک هفته پس از کودتای سال 2013 قول دادند 12 میلیارد دلار به اقتصاد مصر در قالب وام، سپرده و تولیدات نفتی کمک کنند. از این مبلغ 5 میلیارد توسط عربستان (شامل یک میلیارد کمک مالی، 2 میلیارد سپرده در بانک مرکزی مصر و 2 میلیارد تولیدات نفتی)، 3 میلیارد دلار توسط امارات (شامل یک میلیارد کمک و 2 میلیارد سپرده در بانک مرکزی مصر) و 4 میلیارد دلار نیز توسط کویت (شامل یک میلیارد کمک، 2 میلیارد سپرده در بانک مرکزی مصر و یک میلیارد دلار نیز تولیدات نفتی) تأمین شد. کمکهای مالی عربستان سعودی، امارات و کویت سبب شد ذخیره ارزی بانک مرکزی مصر در اوت 2013 به 18.9 میلیارد دلار افزایش یابد که بالاترین میزان از نوامبر 2011 به بعد بود. مصر در اوت 2013 مبلغ 500 میلیون دلار با نرخ بهره 3 درصدی از عربستان سعودی جهت جبران بخشی از کسری بودجه 200 میلیون پوندی خود وام گرفت. (Egypt Independent, 24/06/2013) امارات نیز در 26 اکتبر 2013 اعلام کرد بسته مالی خود به مصر را به 4.9 میلیارد دلار افزایش میدهد. (Echague, 2014: 15) در نوامبر 2013 رسانهها گزارش دادند که عربستان و امارات هزینه 2 میلیارد دلاری معامله تسلیحاتی مصر با روسیه را تأمین کردند. (Farouk, April 2014: 11-12) سرمایهگذاران این سه کشور در دسامبر 2013 قول دادند 10 میلیارد دلار در مصر سرمایهگذاری کنند که بالاترین میزان از زمان سقوط حسنی مبارک بود. (Farouk, April 2014: 15) عربستان سعودی 5 میلیارد دلار نیز بعد از انتخاب السیسی به عنوان رئیس جمهوری جدید مصر به این کشور پرداخت کرد. (Echague, 2014: 15) اقدام دیگری که عربستان سعودی، امارات و کویت در حمایت از دولت السیسی انجام داد، این بود که در ژانویه 2014 اخوانالمسلمین را در لیست سازمانهای تروریستی خود در کنار القاعده و جبهه النصره قرار داده و آنرا یک سازمان تروریستی اعلام کردند. (Echague, 2014: 18)
با توجه به این اقدامها، عبدالفتاح السیسی پس از به قدرت رسیدن در جولای 2014 نخستین سفر خارجی خود را به الجزایر و دومین سفر را در اوت 2014 به عربستان سعودی انجام داد. السیسی در ژانویه 2015 نیز به امارات و کویت سفر کرد. مقامات عربستانی، اماراتی و کویتی نیز پس از به قدرت رسیدن السیسی بارها به قاهره سفر کردند که سفر مقامات عربستانی برجستهتر بود که از جمله میتوان به سفر «ملک سلمان»، پادشاه سعودی در آوریل 2016 اشاره کرد. اگرچه علت اصلی این سفرهای دیپلماتیک جذب کمکهای اقتصادی عربستان، امارات و کویت است اما این کشورها در مخالفت با اخوانالمسلمین و کاستن از نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه نیز اشتراک نظر دارند. (Darwisheh, 2015: 59) در همین حال، اگرچه دولت مصر در جنگ ائتلاف عربی به رهبری عربستان علیه یمن مشارکت محدودی دارد اما ضمن حمایت از این جنگ، تشکیل ارتش مشترک عربی را مطرح کرد که با استقبال عربستان سعودی، امارات و کویت مواجه شد.
در میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس، رابطه مصر با قطر یک استثنا است زیرا برخلاف روابط این کشور با دیگر کشورهای عربی، روابط قاهره- دوحه، تنشآمیز است. رابطه تنشآمیز میان قاهره و دوحه محدود به دوره ریاست عبدالفتاح السیسی نیست. عامل اصلی تنش در روابط قطر و مصر، حمایت و میزبانی دوحه از رهبران و اعضای اخوانالمسلمین است. پس از برکناری حسنی مبارک از قدرت و به قدرت رسیدن محمد مرسی، قطر امیدوار بود که با روی کار آمدن اخوانالمسلمین در قاهره، روابط دو کشور بهبود یابد و در این راستا حمایت گستردهای از محمد مرسی داشت. به همین دلیل برکناری مرسی توسط ارتش در جولای 2013، با واکنش تند دوحه مواجه شد. مقامات قطری برخلاف همسایگان عربی خود در خلیجفارس از عنوان «کودتا» برای اقدام ارتش علیه دولت محمد مرسی استفاده کردند. شبکه الجزیره قطر که در انقلاب سال 2011 تظاهرات معترضان مصری را بیش از هر شبکه دیگری پوشش داد، در فضای پسا کودتای سال 2013 نیز اعتراض¬های طرفداران اخوانالمسلمین را پوشش ¬داد. پس از تثبیت قدرت عبدالفتاح السیسی، دولت وی علیه سیاستهای دولت قطر واکنش نشان داد. مخالفت دولت جدید مصر با سیاستهای قطر به حدی است که با وجود مشکلات اقتصادی زیاد، دولت جدید این کشور سپرده دو میلیارد دلاری قطر در بانک مرکزی مصر را که با هدف کمک به دولت محمد مرسی انجام شده بود، به قطر بازگرداند. (Echague, 2014: 8) سه کشور عربستان سعودی، امارات متحده عربی و کویت نیز در حمایت از دولت السیسی، و از آنجایی که دولت قطر حمایت از اخوانالمسلمین را متوقف نکرد، سفرای خود را از دوحه فراخواندند.
2-3: حفظ و تقویت روابط صلحآمیز با اسرائیل
یکی از مهمترین راهبردهای دولت السیسی، حفظ و تقویت روابط با اسرائیل است. دولت السیسی ضمن اینکه به اسرائیل درباره امنیت پیمان صلح 1979 و گسترش روابط دوجانبه تضمین داد، در جهت تقویت روابط با اسرائیل نیز حرکت کرد. (Hartwell, 4 June 2015) انتصاب سفیر مصر در اسرائیل در ژوئن 2015 پس از سه سال، بازگشایی سفارت اسرائیل در قاهره در پایان سال 2015 پس از چهار سال و همچنین سفر جولای 2016 سامح شکری، وزیر امور خارجه مصر به اسرائیل نشانههای آشکار عزم دولت السیسی برای تقویت روابط با اسرائیل است. (Sharp, 2016: 8) نکته مهم این است که زمانی که مصر در سال 1979 پیمان صلح با اسرائیل را امضا کرد در جامعه عرب منزوی شد اما در شرایط کنونی تمایل مصر برای گسترش روابط با اسرائیل با مخالفت کشورهای عربی مواجه نخواهد شد زیرا همانگونه که «بنیامین نتانیاهو» ، نخست وزیر اسرائیل در هفتادویکمین اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر 2016 گفت اکنون اغلب کشورهای عربی به رابطه با اسرائیل تمایل دارند.
در روابط مصر و اسرائیل در دولت السیسی، علاوه بر نیازهای متقابل اقتصادی بهخصوص در حوزه انرژی، دو عامل دیگر نیز تأثیر دارد. دولت السیسی نیز مانند دولتهای مبارک و سادات بر این باور است که حفظ صلح با اسرائیل سبب افزایش توان چانهزنی با غرب بهخصوص آمریکا برای دستیابی به منابع مالی خارجی میشود. با توجه به بحران مشروعیت که نظام فعلی قاهره از آن رنج میبرد، السیسی از روابط با اسرائیل برای مورد قبول واقع شدن در میان کشورهای غربی بهخصوص آمریکا و جذب منابع مالی خارجی استفاده می¬کند. همچنین قدرت گرفتن گروه «انصار بیتالمقدس» ، شاخه داعش در صحرای سینا، تهدیدی علیه هر دو طرف است. اشتراک نظر اسرائیل و دولت السیسی درباره حمایت اخوانالمسلمین و جنبش حماس از ناامنیهای صحرای سینا در تقویت روابط اسرائیل و مصر تأثیرگذار است. در همین راستا، ضمن اینکه دولت مصر درخواست مکرر جنبش حماس برای بازگشایی گذرگاه راهبردی رفح را رد کرد، (Naie, 22 September 2014) اسرائیل نیز برای نخستین بار از سال 1967 اجازه داد نظامیان مصری در سینا مستقر شوند. (Said Aly, 2014: 7)
3-3: روابط با آمریکا
رابطه آمریکا و مصر برای هر دو کشور حایز اهمیت است. اهمیت مصر برای آمریکا ناشی از جغرافیا (قرار داشتن کانال سوئز)، جمعیت (بزرگترین کشور عربزبان) و جایگاه سیاسی مصر (پیمان صلح با اسرائیل) است. اهمیت آمریکا برای مصر نیز ناشی از کمکهای مالی آمریکا به این کشور و جایگاه آمریکا بهعنوان هژمون در نظام بینالملل است که سبب شد مصر از رابطه با آمریکا برای تقویت جایگاه خود در نظام بینالملل و همچنین بهرهگیری از منابع مالی بینالمللی استفاده کند. دوره مطلوب در روابط آمریکا و مصر از زمان انور سادات آغاز شد. گرایش مصر به غرب از دوره انور سادات و پس از صلح با اسرائیل در سال 1979، باعث شد که مصر همواره دومین دریافتکننده کمک¬های آمریکا باشد و سالانه 1.3 میلیارد دلار کمکهای نظامی – مالی در اختیار این کشور قرار گیرد. (Sharp, 2016: 12)آمریکا در انعقاد پیمان صلح کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل در سال 1979 و حفظ روابط صلحآمیز طرفین در سالهای بعد نقش اصلی را ایفا کرد.
دولت عبدالفتاح السیسی نیز به حفظ روابط با آمریکا نیاز دارد اما آمریکا که با شروع اعتراضهای عربی در 2011، از ترویج دموکراسی و آزادیهای مدنی در جهان عرب را مطرح کرد، بعد از کودتای جولای 2013 تحت فشار افکار عمومی برای واکنش در برابر قدرت گرفتن دوباره نظامیان در قاهره قرار گرفت. بنابراین واشنگتن که با قدرتیابی اخوانالمسلمین در مصر به رهبری محمد مرسی از طریق انتخابات دموکراتیک، گسترش همکاری¬ها با قاهره را در دستور کار قرار داده بود، با کودتای ارتش و سقوط اخوان¬ها دچار خلاء راهبردی شد. هرچند واکنش¬های واشنگتن در برابر احکام قضایی علیه اخوانها در مصر خیلی قاطعانه و شدید نبود، اما همین لفاظی¬ها نیز سبب سردی روابط آمریکا و مصر در دوره پس از کودتا شد. با این حال، تمایل مصر برای تقویت روابط با روسیه، ظهور و گسترش افراطگرایی در منطقه و به ویژه در شمال آفریقا و لزوم حفظ منافع باعث عقبگرد آمریکا از پایبندی به ارزشها و در نظر گرفتن منافع راهبردی در روابط دیرینه با مصر شد. آمریکا بار دیگر پذیرفته است که امنیت مصر مهمتر از ترویج ارزش¬های دموکراتیک در این کشور است. با وجود این، السیسی در رابطه با آمریکا چالشهای جدی دارد. رابطه جدید که با روسیه بنا گذاشته شده است، بهراحتی قابل بازگشت نیست. همچنین السیسی نه تنها تصمیمی برای انجام اصلاحات پیشنهادی آمریکا در سیاست داخلی ندارد بلکه درصدد توجیه لزوم بهکارگیری قدرت در برابر مخالفان سیاسی است و همین موضوعات مهمترین چالش کسب مجدد اعتماد آمریکا برای دولت مصر است.
4-3: مخالفت با مداخله خارجی در سوریه و حمایت از حمله به یمن
یکی از مهمترین تناقضهای سیاست خارجی دولت السیسی، مخالفت با مداخله خارجی در سوریه و همزمان حمایت از حمله ائتلاف سعودی به رهبری عربستان علیه یمن است. پس از روی کار آمدن عبدالفتاح السیسی، دولت مصر ضمن تأکید بر اینکه بحران سوریه، موضوعی داخلی است که با مداخله خارجی حل نمیشود، در عمل نیز اقدامی علیه حاکمیت سوریه که براندازی بشار اسد از قدرت یا تجزیه این کشور را تقویت کند، انجام نداد. این سیاست دولت مصر با نگاه جمهوری اسلامی ایران به بحران سوریه یکسان است. (Al monitor,8 June 2015)
مصر با وجود اینکه با مداخله خارجی در سوریه مخالف است، اما به دو دلیل مهم از حمله ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی علیه یمن حمایت کرده و حتی مشارکت محدودی نیز در این جنگ دارد. نخست اینکه؛ دولت مصر با توجه به کمکهای اقتصادی عربستان و همچنین حمایت قاطعی که دولت عربستان از کودتا علیه محمد مرسی داشته است، تمایل ندارد همزمان با مخالفت علیه مداخله خارجی در بحران سوریه که در تضاد با سیاست عربستان سعودی است، در بحران کنونی یمن که دومین بحران مهم منطقه خاورمیانه محسوب میشود نیز سیاستی متناقض با عربستان اتخاذ کند. دوم اینکه؛ مصر استدلال می¬کند که قدرت گرفتن حوثی¬ها در یمن به معنای گسترش نفوذ ایران است که هم با مصر روابط حسنهای ندارد و هم اینکه تنش در روابط آن با عربستان سعودی، امارات و بحرین که از حامیان اصلی دولت السیسی هستند نیز به سطح بیسابقهای رسیده است. از اینرو، دولت مصر طرح تشکیل ارتش مشترک عربی را مطرح کرده که عربستان سعودی نیز از این طرح استقبال کرده است.
5-3: تقویت روابط با روسیه
یکی از راهبردهای مهم دولت السیسی که به نوعی یادآور سیاست خارجی جمال عبدالناصر و از جمله تفاوتها با سیاست خارجی حسنی مبارک نیز است، تلاش برای تقویت روابط با روسیه است. زمانی که جمال عبدالناصر زمام امور مصر را بر عهده داشت، مسکو و قاهره روابطی نزدیک داشتند ولی از زمان روی کار آمدن انور سادات و حسنی مبارک که به غرب گرایش بیشتری داشتند، مناسبات دو کشور به سردی گرائید. عبدالفتاح السیسی از زمانی که روی کار آمده است، تقویت روابط با روسیه را در اولویت قرار داد. سفر السیسی به مسکو در اوت 2014 و سفر ولادیمیر پوتین به مصر در فوریه 2015 یعنی تنها شش ماه پس از سفر السیسی به مسکو از نشانههای تمایل دو دولت برای تقویت روابط است. همکاریهای نظامی عامل اصلی در تقویت روابط دو کشور است. مصر در سال 2014 قرارداد تسلیحاتی به ارزش 3.5 میلیارد دلار با روسیه منعقد کرد که هزینههای آنرا عربستان متحمل شد. (Barnet, 2015: 91)
دولت السیسی در تقویت روابط مصر با روسیه سه هدف دیگر نیز مد نظر دارد. نخست اینکه، السیسی از طریق تقویت روابط با مسکو، آمریکا را برای نزدیکی بیشتر به مصر ترغیب میکند. دوم اینکه دولت السیسی تلاش میکند به افکار عمومی مصر نشان دهد که سیاست خارجی متفاوتی از دوران حسنی مبارک را که سیاست خارجی مستقل از غرب و جهان عرب است، پیگیری میکند. تعقیب سیاست خارجی مستقل همواره یکی از علل تقویت مشروعیت دولتها در مصر بود که السیسی نیز تلاش میکند از این فاکتور بهره گیرد. سوم اینکه؛ هر دو کشور از تقویت روابط دوجانبه، دستیابی به منافع اقتصادی را مد نظر دارند. آمارها نیز بیانگر این است که روابط اقتصادی دو کشور شتاب یافته و تبادل تجاری آنها در سال 2014 به حدود 3 میلیارد دلار رسیده است. (Al monitor, 10 February, 2015) در سال 2014 حدود بیش از 3 میلیون روسی به مصر سفر کردهاند. در عین حال، مصر که واردکننده مواد غذایی است و وابستگی زیادی نیز در این زمینه به غرب دارد، با به قدرت رسیدن السیسی، به خریدار عمده محصولات کشاورزی روسیه تبدیل شده است؛ به نحوی که روسیه حدود 40 درصد از گندم مصر را تأمین می¬کند. (Namkin, 2015: 2)
4- روابط دولت السیسی با جمهوری اسلامی ایران: تداوم روابط سرد
روابط مصر و ایران در زمان ریاست جمهوری عبدالناصر تنشآمیز و در زمان انور سادات نیز تنها در برهه کوتاهی مثبت بود اما پیمان صلح با اسرائیل در سال 1979 سبب قطع رابطه دو کشور تا سال 1991 شد. از سال 1991 به بعد نیز روابط دو کشور در سطح دفتر حافظ منافع باقی ماند. با این حال، یک نظرسنجی در سال 2012 نشان داد که حدود 65 درصد شهروندان مصری از احیای روابط مصر- ایران و 61 درصد نیز از توسعه هسته¬ای ایران حمایت میکنند. این در حالی است که در نظرسنجیای که اوت 2009 برگزار شد 41 درصد مردم مصر از توسعه هستهای ایران حمایت کردند. (Rogin, 2012: 1)
اگرچه محمد مرسی زمانی که رئیسجمهور مصر بود در جریان اجلاس سران جنبش عدم تعهد به تهران سفر و با محمود احمدینژاد، رئیسجمهوری وقت ایران در حاشیه اجلاس دیدار کرده بود و در مقابل نیز احمدینژاد به مصر سفر کرد اما رویکرد ایدئولوژیک دولت محمد مرسی، رفتاری که وی در سفر تنها چند ساعته خود به ایران داشت، و همچنین چهار سفر وی به عربستان سعودی طی یک سال، نشان داد که دولت محمد مرسی نیز تقویت روابط با عربستان سعودی را به تغییر سطح روابط با جمهوری اسلامی ایران ارجحیت میدهد. با کودتای سال 2013 و روی کار آمدن دولت موقت عدلی منصور و سپس دولت السیسی مشخص شد که دولت جدید مصر نیز تمایلی برای گسترش روابط با جمهوری اسلامی ایران ندارد. ابراز تمایل محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران در ژوئن 2015 برای روابط بهتر با مصر نیز با سکوت قاهره روبرو شد. (Ragab, 2015: 3)
سوال مهم این است که چرا تغییر حکومت در مصر نیز سبب تغییر سطح روابط آن با جمهوری اسلامی ایران نشده است؟ در پاسخ به این سوال میتوان چهار دلیل مهم مطرح کرد. نخست؛ مصر بخش مهمی از جهان عرب است و روابط آن با جمهوری اسلامی ایران متأثر از روابط تهران با کشورهای عربی بهخصوص کشورهای سرمایهدار حوزه خلیج فارس است. علاوه بر اینکه سه میلیون مصری در کشورهای عربی خلیج فارس حضور دارند، نفت این کشورها از کانال سوئز حمل میشود و همچنین این کشورها از سرمایهگذاران خارجی اصلی در مصر محسوب میشوند. (Said Aly, 2014: 3) عبدالفتاح السیسی ضمن اینکه امنیت خلیج فارس را بخش مهمی از امنیت مصر میداند، اعلام آمادگی کرد که سربازانش را برای دفاع از امنیت کشورهای عربی خلیج فارس اعزام کند. (Darwisheh, 2015: 60) عبدالفتاح السیسی در بیانیهای که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 2014 به شبکه العربیه داد، نوشت: «ایران به خوبی از روابط مصر با کشورهای حوزه خلیج فارس آگاه است. آنها خانواده ما هستند و ما مشتاقیم که آنها در صلح زندگی کنند.» «سامح شکری» ، وزیر امور خارجه مصر نیز در 31 مارس 2016 گفت که «تغییر روابط با ایران به چند فاکتور بستگی دارد. ایران باید رویکرد و سیاستهای خود را درباره اوضاع منطقه تغییر دهد. اساس روابط را بر همکاری و احترام متقابل قرار دهد، به حاکمیت کشورهای عربی احترام بگذارد و از دخالت در امور کشورهای عربی خودداری کند.» (Saied, 26 October 2014: 3)
دوم؛ مصر به حضور قوی در جهان عرب نیاز دارد. گسترش سطح روابط مصر که زمانی رهبری جهان عرب را بر عهده داشت با جمهوری اسلامی ایران میتواند سبب به حاشیه رانده شدن قاهره در جهان عرب شود. سوم؛ گسترش سطح روابط مصر با جمهوری اسلامی ایران نه تنها نیازهای اقتصادی مصر را تأمین نمیکند بلکه روابط حسنه مصر و ایران به معنای تقابل مصر با عربستان سعودی خواهد بود و میتواند موضعگیری عربستان سعودی را در پی داشته باشد و کمکهای مالی این کشور و کشورهای همسو با آن از جمله امارات و کویت را کاهش دهد. چهارم؛ تمایل مصر به گسترش روابط صلحآمیز با اسرائیل در تضاد با امنیت منافع جمهوری اسلامی ایران است. در عین حال، تقویت روابط مصر با جمهوری اسلامی ایران در تضاد امنیت و منافع اسرائیل قرار دارد. بنابراین فاکتور اسرائیل و نقشی که اسرائیل در سیاست خارجی مصر دارد سبب میشود سطح روابط مصر با جمهوری اسلامی ایران ارتقا پیدا نکند.
5-تأثیر سیاست خارجی دولت السیسی بر جایگاه منطقهای جمهوری اسلامی ایران
ارزیابی تأثیر سیاست خارجی دولت السیسی بر جایگاه منطقهای جمهوری اسلامی ایران بیانگر این است که:
نخست؛ اگرچه روابط مثبت و گسترده مصر با سه عضو سرمایهدار شورای همکاری خلیج فارس یعنی عربستان سعودی، امارات و کویت تداوم روابط در دوران حسنی مبارک است اما وضعیت منطقه خاورمیانه قابل مقایسه با قبل از سال 2011 و دوران سه دههای ریاست جمهوری حسنی مبارک نیست. ضمن اینکه تهدیدها در سطح منطقه خارومیانه افزایش قابل ملاحظهای داشته است، روابط جمهوری اسلامی ایران با عربستان سعودی نیز از «رقابت» به «خصومت» انجامیده است. در این شرایط، روابط گسترده مصر با عربستان سعودی همزمان با تداوم روابط سرد گذشته با جمهوری اسلامی ایران، ضمن اینکه وزن منطقهای عربستان را در مقابل ایران افزایش میدهد، کاهش تهدیدهای سیاسی علیه عربستان را نیز به دنبال خواهد داشت. زیرا دولت اخوان محمد مرسی میتوانست یک رقیب ایدئولوژیکی جدیدی برای عربستان باشد اما دولت السیسی فاقد هرگونه مبنای ایدئولوژیک است.
دوم؛ در حالی که پس از انقلاب سال 2011 مصر روابط این کشور با اسرائیل قطع شد و تهدیدهای سیاسی و امنیتی علیه اسرائیل افزایش یافت، احیا و گسترش روابط دیپلماتیک مصر با اسرائیل در دولت السیسی و همچنین اشتراک نظر طرفین درباره اخوانالمسلمین و حماس سبب از بین رفتن و یا کاهش تهدیدها علیه اسرائیل و افزایش وزن منطقهای آن شد. با توجه به اینکه اسرائیل مهمترین دشمن جمهوری اسلامی ایران است، کیفیت بالای روابط قاهره و تلآویو در تضاد با امنیت و منافع جمهوری اسلامی ایران است.
سوم؛ اگرچه دولت السیسی درصدد تقویت روابط با دولت روسیه که روابط نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران دارد، بر آمد اما با توجه به اینکه این روابط بیش از همه ماهیت و اهداف اقتصادی دارد، نمیتواند سبب نزدیکی مصر و جمهوری اسلامی ایران شود. با این حال، تقویت روابط مصر با روسیه برای جمهوری اسلامی ایران بهتر از تقویت روابط مصر با آمریکا است.
چهارم؛ با وجود اینکه سیاست دولت السیسی در بحران سوریه با سیاست جمهوری اسلامی ایران تطابق دارد و هر دو کشور مخالف مداخله خارجی برای تغییر حکومت سوریه هستند اما مصر بحران سوریه را بحران در یک کشور عربی میداند و با سیاست جمهوری اسلامی ایران درباره این بحران مخالف است و آنرا «مداخله در امور داخلی یک کشور عربی» قلمداد میکند. با این حال، دولت مصر با سیاست عربستان سعودی به عنوان مهمترین رقیب جمهوری اسلامی ایران در بحران سوریه نیز مخالف است. «سامح شکری»، وزیر امور خارجه مصر در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر 2016 تأکید کرد که «سعودی بر ضرورت تغییر نظام و یا رهبری سوریه متمرکز است اما مصر این شیوه و مشی را انتخاب نکرده است.» (خبرگزاری جمهوری اسلامی- ایرنا، 3/7/1395)
پنجم؛ تنشهایی که بر روابط دولت مصر با دولتهای ترکیه و قطر حاکم است، برای جمهوری اسلامی ایران یک فرصت محسوب میشود. جمهوری اسلامی ایران میتواند با تمرکز بر تقویت روابط با ترکیه و قطر از وزن ائتلاف مصر با عربستان، امارات، کویت و اسرائیل بکاهد.
ششم؛ اگرچه سیاست خارجی دولت السیسی، مطلوب جمهوری اسلامی ایران نیست اما عدم رویکرد ایدئولوژیک در سیاست خارجی دولت السیسی سبب میشود که مصر یک رقیب ایدئولوژیک برای جمهوری اسلامی ایران نباشد. این در حالی است که دولت محمد مرسی رویکرد ایدئولوژیک داشته و میتوانست یک رقیب ایدئولوژیک جدیدی در قالب اخوانالمسلمین برای جمهوری اسلامی ایران در کنار وهابیت عربستان سعودی ایجاد شود.
نتیجهگیری
سیاست خارجی مصر در دولت عبدالفتاح السیسی، با تأثیرپذیری از سطوح سهگانه فردی، ملی و بینالمللی که مورد تأکید نوواقعگرایی کلاسیک است، ادامه سیاست خارجی دولت حسنی مبارک محسوب میشود. تعامل با کشورهای سرمایهدار نفتی عضو شورای همکاری خلیج فارس به استثناء قطر، حفظ و گسترش روابط صلحآمیز با اسرائیل، ادامه روابط با آمریکا و همچنین تداوم روابط سرد با جمهوری اسلامی ایران از جمله راهبردهای سیاست خارجی دولت السیسی است که طی سه دهه قدرت حسنی مبارک نیز پیگیری میشد. افزایش تنش در روابط با قطر و تقویت روابط با روسیه را میتوان دو تغییر مهم در راهبرد سیاست خارجی دولت السیسی در مقایسه با دولت حسنی مبارک عنوان کرد. از آنجایی که محیط منطقهای خاورمیانه در دولت السیسی به لحاظ سطح خشونت، تهدید و رقابتهای منطقهای قابل مقایسه با زمان حسنی مبارک نیست، راهبردهای سیاست خارجی دولت السیسی سبب افزایش وزن منطقهای و کاهش تهدیدهای سیاسی عربستان سعودی، مهمترین رقیب منطقهای جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل، مهمترین دشمن جمهوری اسلامی ایران شده است.
فهرست منابع
الف: منابع فارسی
1- خبرگزاری جمهوری اسلامی-ایرنا، (3/7/1395)، وزیر خارجه مصر: با سعودیها اختلاف نظر داریم.
2- دهقانی فیروزآبادی سید جلال، (1390)، واقعگرایی نوکلاسیک و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، فصلنامه سیاست خارجی، سال 25، شماره 2.
3- عمادی سید رضی، (2 شهریور 1394)، اهمیت کانال دوم سوئز برای سرزمین فراعنه، سایت خبر و تفسیر برون مرزی.
4- کاروان ابراهیم و پورآخوندی نادر، (1383)، هویت و سیاست خارجی مصر، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال یازدهم، شماره 3 و 4.
5- هینهبوش ریموند، (1390)، سیاست خارجی مصر؛ در؛ هینهبوش ریموند و احتشامی انوشیروان، سیاست خارجی کشورهای خاورمیانه، ترجمه قهرمانپور رحمن و مساح مرتضی، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق(ع).
ب: منابع انگلیسی
1- Adley Amr, (20 May 2015), Economic Recovery in Egypt Won't Guarantee Political Stability, Carnegie Middle East Center,http://carnegie-mec.org/2015/05/20/economic-recovery-in-egypt-won-t-guarantee-political-stability/i8sm
2- Al monitor, (June 8, 2015), Cairo's shifting stance on Syrian crisis, http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2015/06/egypt-cairo-meeting-syria-crisis-road-map-saudi-turkey.html
3- Al monitor, (10 February 2015), Russia and Egypt's 'new partnership, http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2015/02/moscow-cairo-relations-sisi-putin-egypt-visit.html
4- Baer Robert, (26 August 2013), Why Saudi Arabia is helping crush the Muslim Brotherhood, New Republic, http://www.newrepublic.com/article/114468/why-saudi-arabia-helping-crush-muslim-brotherhood
5- Barnet Carolyn, (2015), Egypt in the Region; in; Alterman Jon B, Rocky Harbors: Taking Stock of the Middle East in 2015, Center for Strategic International Studies (CSIS).
6- Darwisheh Housam, (2015), Regime Survival Strategies and the conduct of Foreign Policy in Egypt, IDE ME Review, Vol. 2
7- Dehghani Firoozabadi Jalal and Zare Ashkezari Mojtaba, (2016), Neo Classical Realism in International Relations, Asian Social Science, Vol. 12, No. 6
8- Echague Ana, (2014), Emboldened yet vulnerable: the changing foreign policies of Qatar and Saudi Arabia, Norwegian Ministry of Foreign Affairs
9- Egypt Independent, (24/06/2013), Egypt to borrow US$500 million from Saudi Arabia, http://www.egyptindependent.com/news/egypt-borrow-us500-million-saudi-arabia
10- Fahmy Nabil, (2012), Egypt in the World, The Cairo Review of Global Affairs, the Cairo Review of Global Affairs.
11- Farouk Yasmine, (April 2014), More than Money: Post-Mubarak Egypt, Saudi Arabia and the Gulf, Gulf Research Center.
12- Ghanem Hafez, (12 June 2014), El Sisi’s Economic Challenge: expand the Middle Class, Brookings Institution, http://www.brookings.edu/research/opinions/2014/06/12-el-sisi-economic-challenge-ghanem
13- Hamdy A. Hassan and Alrasheedy Ahmed, (2007), the Nile River and Egyptian Foreign Policy Interests; African Sociological Review, Vol. 11, No. 1
14- Hartwell David, (4June 2015), Sisi’s reformed Foreign Policy could restore Egypt as major Regional Power, https://projects21.org/2015/06/04/sisis-reformed-foreign-policy-could-restore-egypt-as-major-regional-power/
15- Hinnebusch Raymond, (2002), the Middle East Regional Systems; in; Hinnebusch Raymond and Ehteshami Anoushiravan, the Foreign Policies of Middle East States, Lynne Rienner Publishers.
16- Kalin Stephen, (18 October 2014), Egypt signs with Six International Firms to dredge new Suez Canal, http://www.reuters.com/article/egypt-suezcanal-idUSL6N0SD0LP20141018
17- Mason Robert, (April 21, 2015), Why the P5+1 - Iran Deal Won't Change Egyptian - Iranian Relations, Iran Review, http://www.iranreview.org/content/Documents/Why-the-P5-1-Iran-Deal-Won-t-Change-Egyptian-Iranian-Relations.htm
18- McCants William, (17 March 2014), Islamist Outlaws: Saudi Arabia takes on the Muslim Brotherhood, Foreign Affairs.
19- Meringolo Azzurra, (2015), from Morsi to Al Sisi: Foreign Policy at the Service of Domestic Policy, Instituto Affari Internazionali (IAI).
20- Naie Ahmad, (22 September 2014), Egypt’s Foreign Policy of Isolation, http://www.atlanticcouncil.org/blogs/menasource/egypt-s-foreign-policy-of-isolation
21- Namkin Vitaly, (10 February, 2015), Russia and Egypt's new partnership, Al monitor, http://www.al-monitor.com/pulse/originals/2015/02/moscow-cairo-relations-sisi-putin-egypt-visit.html
22- Ottaway Marina, (2015), Al Sisi Egypt: The Military Movement on the Economy, Wilson Center.
23- Pew Research Global Attitudes Project, (17 October 2013), Saudi Arabia’s Image Falters among Middle East Neighbors, http://www.pewglobal.org/2013/10/17/saudi-arabias-image-falters-among-middle-east-neighbors
24- Ragab Eman , (13 August, 2015), Egypt’s relations with Iran" The Al-Ahram Centre for Political and Strategic Studies, http://weekly.ahram.org.eg/News/12975/21/Egypt-relations-with-Iran.aspx
25- Rogin Josh, (19 October 2012), New poll: Egyptians turning toward Iran, want nuclear weapons, Foreign Policy, http://foreignpolicy.com/2012/10/19/new-poll-egyptians-turning-toward-iran-want-nuclear-weapons/
26- Rose Gideon, (1998), Neoclassical Realism and Theories of Foreign Policy, World Politics, Vol. 51, No. 1
27- Said Aly Abdel Monem, (2014), Post-Revolution Egyptian Foreign Policy, Crown Center for Middle East Studies.
28- Saied Mohamed, (26 October 2014), Egypt sets conditions for dialogue with Iran, http://www.al-monitor.com/pulse/en/originals/2016/04/egypt-conditions-dialogue-iran-sisi.html
29- Sharp Jeremy M, (2016), Egypt: Background and U.S Relations, Congressional Research Service.
منبع: شمس
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.