- آزار دهنده ۲۰۰ زن و دختر فردا در همدان اعدام می شود: محمد علی سلامت کیست!؟
- قتل یکی از مدیران ارشد شهرداری به دست همسرش!
- جزئیات قتل فجیع منصوره قدیری جاوید خبرنگار ایرنا
- توضیحات آموزش و پرورش درباره خودکشی دختر دانشآموز
- آخرین وضعیت مسافران هتل رامتین پس از آتش سوزی: ۲۹ مصدوم راهی بیمارستان شدند
- آتش سوزی در هتل رامتین تهران و وضعیت مسافران + عکس
- ماجرای فرود اضطراری هواپیما در فرودگاه تبریز چیست؟
- آزارجنسی دختر ۱۵ساله توسط کارگردان قلابی
- حکم قصاص آروین قهرمانی اجرا شد
- جزییات دستگیری افغانی مسلح در یافت آباد
داستان زنی که در زلزله جانش را داد تا پسر3ماهه اش زنده بماند
روستای تپانی فاصله زیادی با سرپل ذهاب ندارد. آنجا منطقهای در دامنه یک کوه نهچندان بلند است. درختانش اغلب خشک و بیجان هستند؛ درست مثل حال این روزهای ساکنانش
زلزله قدرتمند شامگاه يكشنبه بيش از 90درصد خانههاي آنجا را ويران كرده است. يكي از اين ويرانهها زماني خانه فرهاد صفري و خانوادهاش بود. آنها 5نفر بودند؛ فرهاد و همسرش و 3فرزندشان. فرهاد و همسرش 3ماهي ميشد كه با به دنيا آمدن آرين، زندگيشان رنگ و بوي ديگري گرفته بود.
فرهاد چه آرزوهايي كه براي خوشبختي خانوادهاش نداشت اما همه آرزوهايش بر باد رفت. حالا 2روز پس از زلزله ويرانگر، او آرين را در آغوش گرفته و در ميان ويرانهاي كه از خانهاش باقيمانده دنبال يادگاريهاي زندگياش ميگردد. او همه هستياش در چند ثانيه به نيستي تبديل شده است. در جريان اين زلزله او همسر و 2فرزندش را از دست داد و حالا فقط آرين 3ماهه تنها اميد زندگياش است.
آرين كه 2روز است طعم شير مادر را نچشيده انگشت شست پدرش را ميمكد و بيتاب است.
پدرش درباره آنچه بر سرش آمده ميگويد:
شب بود و دخترم مبينا كه تازه به سن تكليف رسيده بود، از من خواست نماز خواندن يادش بدهم. من هم برايش توضيح دادم و او آنقدر اشتياق داشت كه شب سجادهاش را زير سرش گذاشت و خوابيد. گفت صبح ميخواهم بلند شوم و نماز بخوانم. پسرم آرين هم در آغوش مادرش بود. چراغ وسط اتاق را خاموش كرديم اما هنوز چند لحظه بيشتر نگذشته بود كه خانه شروع به لرزيدن كرد. من تلاش كردم كه فرار كنم.
همسرم اما آرين را به آغوش گرفت تا او را از خانه بيرون ببرد ولي ساختمان روي سرش آوار شد. همهمان زير آوار زلزله مانده بوديم. چند دقيقه بعد يكي از همسايهها توانست من را از زير تلي از خاك بيرون بكشد. اما عزيزترين كسانم هنوز زير آوار بودند. براي يك مرد خيلي سخت است كه عزيزانش به او نياز داشته باشند اما او كاري از دستش بر نيايد. آن شب سختترين شب زندگيام بود. با كمك همسايهها خاكها را كنار زديم و همسرم را پيدا كردم اما او ديگر جانش را از دست داده بود.
اين مرد ادامه ميدهد: وقتي جسد همسرم را كنار زديم آرين 3ماهه زير او بود. در حقيقت همسرم در لحظات آخر براي نجات جان پسرمان او را در آغوش گرفته و مانع مرگش شده بود. پسرم گريه ميكرد و دست و پا ميزد. روي سرش خاك و سنگ ريخته و زخمي شده بود. او را از زير آوار بيرون كشيدم اما هنوز بخشي از وجودم ميان آوار بود. او ادامه ميدهد: هنوز نميدانستم بر سر دختر و پسر ديگرم چه آمده اما وقتي همسايهها آوار را كنار زدند، فهميدم آنها هم قرباني شدهاند. حالا من ماندهام و آرين 3ماهه. او 2روز است كه شير نخورده و براي مادرش بيتابي ميكند. شما را به خدا كمكم كنيد. من در اين شرايط چه كنم؟
منبع: روزنامه همشهری
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.