- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
- یک ایرانی همکار ایلان ماسک شد؛ محمودرضا بانکی کیست!؟
"اندیشکده بگین سادات" بررسی می کند؛ اتحادیه اروپا چگونه باعث نزدیکی بیشتر "ایران و روسیه" می شود؟
در طول چند سال گذشته یعنی از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به این سو روابط روسیه و غرب به پر تنشترین سطح خود رسیده است. پیشبینی میشود که تفاوت سلیقه میان دو طرف بیشتر از این هم بشود، چرا که هیچ یک از طرفین نمیخواهد امتیازات خود در سوریه، کره شمالی، اوکراین، گرجستان و دیگر نقاط جهان را از دست بدهد.
نواندیش: در طول چند سال گذشته یعنی از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به این سو روابط روسیه و غرب به پر تنشترین سطح خود رسیده است. پیشبینی میشود که تفاوت سلیقه میان دو طرف بیشتر از این هم بشود، چرا که هیچ یک از طرفین نمیخواهد امتیازات خود در سوریه، کره شمالی، اوکراین، گرجستان و دیگر نقاط جهان را از دست بدهد.
به گزارش نواندیش، اندیشکده صهیونیستی بگین سادات در تحلیلی پیرامون رقابت روسیه و اتحادیه اروپا آن را دلیلی بر نزدیکی بیشتر روسیه به ایران دانست و نوشت: در شرایط فعلی به احتمال زیاد غرب در رقابت خود با روسیه نسبت به زمان شوروی سابق شرایط متفاوتی را تجربه کند. برخلاف نظر بسیاری که در مورد تأثیر نفوذ روسیه در مناطق تحت سیطره اتحاد جماهیر شوروی سابق صحبت میکنند، به نظر میرسد که نفوذ مسکو در اوراسیا به شدت کاهشیافته است.
مشکلات اقتصادی داخلی در روسیه به اضافه فشار آمریکا در این منطقه از عوامل مهم کاهش نفوذ روسیه در اوراسیا به حساب میآیند؛ اما یک نگاه دقیق به راحتی میتواند نشان دهد که اتحادیه اروپا نفوذ سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی روسیه در اروپای شرقی و مناطق تحت اختیار شوروی سابق را تضعیف کرده است. مسکو نفوذ خود بر کشورهای بالتیک مثل مولداوی، اوکراین و گرجستان را از دست داده و اعتبار آن در ارمنستان نیز رو به کاهش است. به نوعی میتوان گفت که اروپا تا امروز هرگز به این اندازه در اتخاذ سیاست خارجی متحد نبوده است.
چرا اروپا در گذشته در برابر روسیه خیلی موفق نبوده است؟ یک پاسخ جزئی در این باره در موقعیت جغرافیای این منطقه نهفته است. به لحاظ شکلی قاره اروپا مانند یک شبه جزیره در مقابل اوراسیا است که روسیه در راستای لبهی این شبه جزیره قرار دارد. تا امروز صلح بین اروپا و روسیه یک پدیده شتابزده بوده؛ چرا که هر کدام تلاش میکنند تا دیگران را تحت سلطه و نفوذ خود قرار دهند.
ظهور روسیه به عنوان کشوری قدرتمند اساساً محصول جنگ داخلی اروپا است. با این حال زمانی که این قاره متحد شد، تهدیدات علیه روسیه نیز افزایش یافت. به طور کلی ایجاد یک امپراتوری اروپایی یکپارچه که بتواند به لحاظ اقتصادی در بلندمدت مسکو را به چالش بکشد و این کشور را رام کند، همواره یک وظیفه بوده است.
ساخت یک امپراتوری اروپایی حداقل سه مرحله را از سر گذراند. در ابتدا پیروزیهای نظامی به دست آمد که هرچند ناپایدار بود، اما ضرورت داشت. یک حاکم نیاز به یک اداره متمرکز و نخبگان محلی در ایالتهای بزرگ و مهاجم داشت و این چیزی بود که میتوانست دهها سال طول بکشد. مشکل دیگر اروپا این بود که این قاره چندین کشور بلندپرواز با فناوری نظامی پیشرفته داشت که این کشورها چندان تمایلی به از دست دادن اختیارات خود نداشتند.
حتی زمانی که اروپا به دست ناپلئون یا هیتلر فتح میشد این قاره با دو دشمن بزرگ در حاشیه خودش یعنی بریتانیا و روسیه مواجه بود. لندن مایل بود که تعادل قدرت را در میان کشورهای اروپایی حفظ کند در حالی که مسکو اروپای شرقی را تحت کنترل داشت. این جغرافیای ساده توضیح میدهد که چرا در طول قرنها پروژه ایجاد یک اروپا متحد امری دشوار بود. همزمان ایجاد صلح با روسیه نیز با توجه به آنچه گفته شد هدفی غیرقابل دستیابی بود.
با این حال، تحولات ژئوپلیتیک در اوراسیا از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نشان داد که ایجاد یک اروپا متحد یک پروژه قابل قبول و ضروری است، هر چند که این اتحاد جنبه نظامی هم نداشته باشد. اروپا مدرن چالش جدیای را برای روسیه به وجود آورد؛ زیرا جنگ بین دو قدرت را برای اولین بار در تاریخ به جنگی اقتصادی تبدیل میکرد. اروپای مدرن در واقع یک سیستم قدرتمند اقتصادی و سیاسی است که نه به زور، بلکه بر تعامل دولت و نخبگان مبتنی است.
اروپا تاکنون هرگز چنین چالش اساسیای برای مسکو نداشته است. ناپلئون و هیتلر به سمت تضعیف اساسی روسیه گام برداشتند، اما تسخیر نظامی روسیه در آن زمان غیرممکن بود. به همین خاطر تجربه نشان داد که تضعیف اساسی روسیه تنها از طریق تسلط هدفمند اقتصادی بر سرزمینهای اطراف منطقه مرکزی روسیه یعنی بخش غربی این کشور امکانپذیر است.
اکنون این همان چیزی است که در حال وقوع است. روسیه رقابت اقتصادی به اروپا را باخته است. شرایط اوکراین، مولداوی، گرجستان و کشورهای بالتیک نشان میدهد که تا چه اندازه نفوذ روسیه تنها به اوراسیا محدود شده است. حتی جالب اینکه این روند حداقل برای آینده نزدیک روز به روز تشدید میشود. درست است که روسیه باقی خواهد ماند، اما همسایگان آن همکاری خود با غرب را عمیقتر میکنند.
آیا اوراسیا در آستانه یک تغییر اساسی است؟ آیا نفوذ روسیه در دولتهای کوچک در حاشیه و جاهای دیگر در غرب آسیا به این کشور امکان میدهد که موقعیت خود را بهبود ببخشد؟ اکنون برای حمایت از این سناریو، نشانههای زیادی وجود دارد.
اتفاقا یکی از دلایل نزدیکی روسیه و ایران نیز همین است، روس ها قصد دارند از طریق ایران و نزدیک شدن به این کشور وارد منطقه خاورمیانه شوند و کاهش نفوذ خود در اوراسیا را جبران کنند. با شرایط فعلی به نظر می رسد علاقه و نیاز روسیه به ایران بیشتر نیز شود.
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.