- پوستر ویژه باشگاه استقلال برای بازی با الوصل
- تحلیل عجیب روزنامه اماراتی از ترکیب استقلال
- بازیکن مغضوب پرسپولیس بخشیده شد
- لباس معنادار و سلام نظامی پژمان درستکار بالاتر از آمریکا و ژاپن (عکس)
- پیام مشترک ساپینتو و چشمی درباره قهرمانی استقلال
- پیروزی حماسی و مقتدرانه «رحمان عموزاد» مقابل کوتارو کیوکا و کسب مدال طلا (ویدئو)
- صفحه رسمی لیگ اروپا این سوپرگل منیر الحدادی بازیکن استقلال را پست کرد (ویدئو)
- تکلیف حضور بنجامین مندی در پرسپولیس روشن شد
- هاشمیان تکلیف حضور حکیم زیاش در پرسپولیس را روشن کرد
- بررسی سناریوهای صعود و عدم صعود تیم ملی والیبال ایران؛ کار پیچیده شد!
چه خوب که به ایران برگشتی آقای ایوانکوویچ
هیچ کس نمی رفت، گوشی ها را در دست گرفته بودند، انگار می دانستند که این روز قرار است تا ابدیت بماند، به شکل خاطره ای بسیار فراتر از لایوهایی که آمار آن از لوکیشن ورزشگاه آزادی نشان می داد که همه دوست دارند، این لحظه های شادی را با همه آن هایی که می شناسند تقسیم کنند، هیچ تماشاگری ورزشگاه را ترک نمی کرد، همه آن ها هم بخشی از تاریخ بودند، بخشی از تاریخ شدند، بعدها وقتی که از این روز یاد کنند، از همان روزی یاد می کنند که ورزشگاه آزادی هم کوچک بود برایشان، آمده بودند جشن بگیرند و جشن گرفتند.
افشین خماند در یادداشتی در وبسایت شخصیاش از پرسپولیس نوشت و حس خوب صعود بعد سالها.
هیچ کس نمی رفت، گوشی ها را در دست گرفته بودند، انگار می دانستند که این روز قرار است تا ابدیت بماند، به شکل خاطره ای بسیار فراتر از لایوهایی که آمار آن از لوکیشن ورزشگاه آزادی نشان می داد که همه دوست دارند، این لحظه های شادی را با همه آن هایی که می شناسند تقسیم کنند، هیچ تماشاگری ورزشگاه را ترک نمی کرد، همه آن ها هم بخشی از تاریخ بودند، بخشی از تاریخ شدند، بعدها وقتی که از این روز یاد کنند، از همان روزی یاد می کنند که ورزشگاه آزادی هم کوچک بود برایشان، آمده بودند جشن بگیرند و جشن گرفتند.
نمی دانم حق دارم از یک استعاره قدیمی استفاده کنم یا نه؟ همیشه فکر می کنم این جشن یک مبدا دارد، مبدایی که به شکلی استعاری روی سرنوشت این تیم سایه انداخته است.
مبدا تحول در پرسپولیس روزی بود که هادی نوروزی عزیز در گذشت؛ همان روز که تیم غمگین و افسرده این فقدان را تبدیل به یک عامل کلیدی برای تحول، برای همبستگی، برای موفقیت، برای بردن … کرد. این تیم از همان روز که می خواست بردهایش را به هادی تقدیم کند و سنت دقیقه 24 را گذاشت، تبدیل به تیمی شد متفاوت، تیمی تیم تر! تیمی بی نیاز از ستاره هایی که می آیند و می روند، استعاره را اینجا می خواهم بگذارم، مرگ را که دیده باشی، دیگر هیچ حادثه ای نمی تواند مانعت باشد …سخت تر و تلخ تر و تکان دهنده تر از مرگ که نداریم! پرسپولیس برای رسیدن به فینال همه جور حادثه تلخ را تجربه کرد، نمی خواهم از آن دورترها بگویم که از بسته شدن پنجره این حرف ها، در همین فاصله میان دوبازی رفت وبرگشت پرسپولیس، مادر بشار رسن درگذشت، شایان مصلح درگیر حواشی بود، حسین ماهینی عمل شد، کمال کتفش علامت سوال بود… اما پرسپولیس مرگ را دیده بود و پس از آن یادگرفته که می شود از همه موانع به عنوان عامل برای بهترشدن و با هم شدن استفاده کند…
تماشاگران از ورزشگاه نمی رفتند، مانده بودند، آن ها می توانستند تا ابد جشن بگیرند، گوشی تلفن همراهشان گاهی در میانه زمین، به دنبال مردی با کت تیره رنگ می گشت که موقرانه دست برهم می کوبد، با بازیکنانش خوش و بش می کند، همان که گاهی دستی میان موهای خود می برد تا آن ها را از میانه مرتب کند، لازم نیست او را معرفی کنیم، او برانکو ایوانکوویچ است، ستاره یک جشن، همان که نشان داد برای موفقیت داشتن ذهن زیبا بالاتر از هر ابزاری است، چه خوب شد که به ایران برگشتی دوباره؛ مستر ایوانکوویچ!
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.