- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
کرونا و ملاحظات تاریخ شناسانه
نواندیش / دکتر سید ابوالفضل رضوی ، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه خوارزمی تهران: در میان سه مشکل بنیادین تاریخ بشری: فقر و تنگی معیشت؛ جنگ و ویرانی و بیماری های واگیردار که هریک به نوعی موجودیت، آرامش و بقای انسانی را نشانه می روند، تاریخ دیرپای ایران به انحا مختلف هر سه مشکل را به کرّات تجربه کرده و خوف و رجای حاصل از آنها به بخشی از خاطرات ماندگار یا مسکوت آن تبدیل شده است. ماندگار از حیث تبعات منفی و آثار شومی که بر جای گذاشته و مسکوت از حیث ناتوانی هضم و یا شاید راهبردی برای فراموشی زودهنگام آن. البته جنگ ها حَسَب ماهیت و ویژگی های تاریخ نگاری سنتی ماندگاری بیشتری داشته و برخی برجسته تر در یادها مانده است. در این میان، هجوم مغول، هجومی که از شرق آسیا تحمیل شد، آنچنان آرامش را از جامعه ایرانی گرفت که به مصداق سخن پر از ابهام و ایهام و شاید از سرِ اعتقاد یا در حکم طعنۀ مولانای بخاری(«... باد بی نیازی خداوند است که می وزد، سامان سخن گفتن نیست». جوینی ج1، ص188)، عموم مورخان و حتی فیلسوفان عصر، آن را نمود خشم و عذاب الهی تلقی کردند و با توسل جستن به باورهای اعتقادی، بعضاً ظهور یأجوج و مأجوج، آمدن دجّال و پایان یافتن فرجام جهان را از آن نتیجه گرفتند، شدیدتر و خاطره تلخ آن ماندنی تر بود. با این حال، یأس و نومیدی و انفعال فکری و عملی جامعه در مقابل این به اصطلاح عذاب الهی چندان به درازا نینجامید و اندکی بعد روح سازش گر ایرانی، انسجام خود را باز یافت و تهدید حاصل از هجوم مغول را به فرصتی برای احیای اندیشه و هویت خویش تبدیل کرد و سربلند بیرون آمد.
و اما بیماری های واگیردار و بویژه«کرونا» (covid19)، میهمان شوم این ایام، میهمانی که نه در پرتو هجوم، جنگ و تحمیل قحط و غلا، بلکه در حکم بیماری سمجی(هرچند نه قابل قیاس با طاعون و وباهای معروف و خانمان برانداز، اما پروحشت تر و هیاهو آفرین تر) که خود را تحمیل کرده است؛ بلیه ای است که باز از بلاد شرق آسیا و این بار نه از شمال چین که از خود چین آمده و فضایی سرشار از ترس، ناامنی و حداقل خوف و رجا را ایجاد کرده است. صرف نظر از ادعاهایی که بر علل و منشا پیدایش این موجود بی جان اما جانگیر تأکید دارد و همین طور اختلاف نظرهایی که بر علل موجده این ویروس در ایران و راهکارهای شایسته و بایسته تر برای مقابله با آن درگرفته و در جای خود محل مناقشه و تأمل است و لذا ضرورت دارد که تاریخ شناسان نیز به عنوان بخشی از علقه های خویش بدان بپردازند، مواجهه تاریخ شناسان با پدیده هایی از این دست از جهات دیگری نیز قابل تأمل است که در سه بند بدان اشاره می شود.
نخست این که در طول تاریخ بلند مدت ایران بلایایی از این دست کم نبوده است. داستان وباهای فراگیر، طاعون های آدمکش، مرگ و میرهای مقطعی و بیماری های همه گیر در تاریخ ما فراوان بوده که این روزها در فضای مجازی علاقه مندان به تاریخشناسی برخی از نمونه های آن را ارائه کرده اند. همین طور جنگ هایی که در این نوشتار تنها از مغولان به عنوان بخشی از مهاجمان شرقی یاد شد، کم نبوده است. کما اینکه قحط و غلا، خشکسالی و داستان های مربوط به تنگی معیشت که یاد آن تا به هنوز در خاطره بزرگان ما بر جای مانده نیز قابل توجه است. این موارد مسئله ای است که جای آن دارد در تاریخ شناسی مورد تأمل قرار بگیرد و ضمن جمع آوری داده ها و مصادیق مربوطه سعی در تحلیل و تفسیر سلوک جامعه در برابر آنها شود. اینکه جامعه همچنان که در فقره مغول ذکر شد، بلاهای این چنینی را نمود عذاب الهی تلقی می کرد و در وضعیت انفعال در برابر آن خموشی میگزید و مکافات عمل خود تلقی می نمود یا به عکس سعی در ریشه یابی و علت شناسی آن از سر منطق و نگاه عقل می نمود؛اینکه دست به دامن باورهای اعتقادی و توسل جستن به زهّاد و عبّاد و عرفا بر می آمد یا در کنار بهره گیری معنوی سعی در برخورد واقع گرایانه با موضوع نیز داشت مسئله ای قابل اعتناست. صرف نظر از ماهیت سلوک جامعه در مواجهه با این موارد، این خود مسئله مهمی است که می تواند در تاریخ شناسی مورد توجه جدی قرار بگیرد و عکس العمل رسمی و غیر رسمی جامعه را به محک تجربه و تجزیه و تحلیل تاریخی قرار دهد. بی تردید حاصل کار روشن خواهد کرد که جامعه ایرانی در کلیت آن در مواجهه با جنگ، قحطی و بیماری؛ از حیث عقلانی، تجربه گرایی و یا جبر گرایی چه عکس العملی داشت؟
نکته دوم، مطالعه چگونگی مواجهه حکومت ها و طبقات حاکمه با چنین مواردی است. به طور طبیعی در جامعه سنتی ایران که طبقات حاکمه خود را فرادست، مشروع، نظر کرده الهی و گاه شبان جامعه تلقی می کرد و مردم را رعایا و سرسپرده خویش قلمداد می نمود، مطالعه سلوک آنها با رعایای خویش در موارد سختی و بلیه، محل تأمل است. این که آیا رعایا را به حال خویش رها کرده و در پی نجات خود در مناطق امنِ دور از بلایا، در ییلاقگاهها، مناطق گرمسیری و به دور از شهرها و محل ازدحام خلق سکنی می گزیدند، یا به عکس در کنار مردم می ماندند، انبار های غله را به روی آنها میگشودند، در جوار آنها مردانه می جنگیدند و با برنامهریزی های مشخص، سعی در کم کردن مصائب و تأمین حداقلِ امنیت و تقویت روحیه مقاومت در آنها، مردمی بودن خود را نشان می دادند، نیازمند مطالعه است. طبیعی است که در جوامعی که نوع نگاه از بالا به پایین است و هِرم جامعه بر پایه برداشت های فرادستی- فرودستی رقم خورده است و همه چیز معطوف به دستگاه قدرت است، به طور معمول چنین تصور می شود که نمونه های کمتری از سلوک مردمی حکومت ها به دست آید. در حالی که در یک تحقیق روشمند ممکن است نمونه هایی از این دست نیز حاصل شود و لذا افق های دیگری در تاریخ شناسی بازگشایی گردد. صرف نظر از وجود یا فقدان چنین داده هایی نکته مهم این است که از قِبل مطالعه این چنینی می توان ماهیت و ساخت حکومت و به تبع آن کارکرد نظام های حکومتی را در اعصار مختلف تاریخ ایران مطلوب تر به تحلیل نشست.
نکته سوم، که در جای خود مهم است و ماهیت مناسبات جامعه و حکومت را عینی تر و ملموس تر به نمایش می گذارد و لذا بیشتر محل تحقیق است، سلوک و نوع مواجهه مردمی در قبال بلایا و بحران های مربوطه است. طبیعی است که مطالعه برخورد مردم در مقابله یا کنار آمدن با بلایایی این چنین، هویت و همگرایی جمعی و احساس گسست یا واگرایی اجتماعی را بهتر نشان می دهد و سازش یا چالش مردمی را در رقم زدن تاریخ بلایا عیان تر می سازد. این که مردم جامعه به سیاق حکومت گران و به تعبیر معروف«الناس علی دین ملوکهم» با این بلایا برخورد می کردند و مطابق با منویات ایشان طریق انفعال و پذیرش را در پیش می گرفتند یا به عکس فعالانه در برابر ناملایمات مقاومت میکردند و چنان که موارد عدیده ای در تاریخ وجود دارد در هیئت عیّاری، اخوت، فتوت، تصوف و غیره آستین همت بالا زده و ایستادگی می کردند، سخت نیازمند مطالعه است. به شرط وجود نمونه های تاریخی، در هنگامه ای که حکومت ها با برقراری نظم و برنامه ریزی های انتظامی از صنفی که امروزه آن را قرنطینه یا چیزی شبیه به آن میگوند سعی در مقابله با بلایا می کردند، آیا مردم با آنها همراهی نموده و تمکین می کردند یا از وضع موجود به عنوان بهانه ای برای مقابله، اعتراض و اظهار نارضایتی بهره می گرفتند. اگر تمکین می کردند بر پایه چه انگاره های ذهنی و نگرش اعتقادی بود و اگر نمی کردند بر چه اساسی بود؟ به هر ترتیب شناخت و تحلیل سلوک مردم در این موارد، مسئله ای که مستقیم یا غیر مستقیم با مشروعیت و مقبولیت حکومت ها عجین بود می تواند الگوی مناسبی برای مدیریتِ شرایط مشابه فراهم کند.
تردیدی نیست که در جهان کنونی و سنخ مناسبات علم و دین، عقل و تجربه و باورهای اعتقادی که عقل سلیم چنین می پندارد که نباید میان این دو وجه تباین یا مفارقتی وجود داشته باشد، می توان با بهره گیری از آموزه های اسلام رحمانی، ظرفیت عظیم علمای روشن بین و مدیریت افراط و تفریط ها، جامعه را متقاعد کرد که با در پیش گرفتن صبر و تحمل در مقابل این بیماری واگیردار(کرونا)، موجبات مهار نسبی و عدم گسترش آن را فراهم نموده و البته با بهره گیری از ظرفیت نیروهای کشوری و لشکری، زمینه را برای تحقق عملی تر این صبر و شکیبایی هموار تر کرد. اگر بزرگان دینی و مدیران اجرایی در این فقره سعی بلیغ داشته باشند و البته مردم نیز حفظ جان خویش و دیگر هموطنان را در حکم یک فریضه برای خود شرط بدانند و موج فعلی خطر را جدی تر تلقی کنند، طبیعی است که به علم و پیشتازان عرصه بهداشت و سلامت فرصت داده می شود که با فراغ خاطر بیشتری به تحقیق پرداخته و موجبات مهار ویروس را سریع تر فراهم آورند. تردیدی نیست که علم در مقابله با این بلیه موفق خواهد شد و واکسن مهار این ویروس را کشف خواهد کرد، منتها ضرورت دارد که جامعه و حکومت اهتمام بیشتر و همگرایی بیشتری در مهار آن از خود نشان دهند. این ضرورتی است که آموزه های دینی نیز بر آن تأکید دارد. کلامی منسوب به حضرت رسول(ص): «العلم العلمان علم الادیان و علم الابدان» بهترین گواهی است که اسلام در ذات خود با پزشکی و دانش تأمین سلامت ابدان سخت عجین است و چه بهتر که از آموزه های دینی در جهت مقابله منطقی با این ویروس بهره بگیریم تا در پرتولطف و کرامت خداوند رحمان این بلیه نیز مرتفع گردد.
کلام آخر این که مطالعه تاریخ شناسانۀ سیر مواجهه جامعه با بلایای این چنینی می تواند موجبات عبرت گیری را برای مقابله مطلوب تر با آنها فراهم آورد. حاصل این مطالعات می تواند جامعه را بدان صوب سوق دهد که در هنگام مواجهه با چنین مواردی دچار انفعال و سرخوردگی نشود تا توان حفظ میراث و داشته های امیدوار کننده خود را از دست داده و لجام گسیخته با مسئله برخورد ننماید. از سویی دیگر این فرصت را در اختیار اولیای امور و مدیران جامعه قرار می دهد که با برنامه ریزی مطلوب، زمینه های همگرایی و همراهی جامعه را هموار کرده و از نمونه های مشابه استفاده بهینه نماید. امید که سلوک متقابل جامعه و حکومت ایرانی در مقابله با کرونا و همگرایی بیشتر مردم با حکومت در این طریق، نمونه ای مثال زدنی را در تاریخ ما بر جای گذارد که بتوانیم بدان افتخار کنیم و در مطالعات تاریخ شناسانه به عنوان مسئلهای کنش مند به خاطر سپاریم. حاصل نوشتار اینکه بر تاریخ شناسان فرض است با مطالعه دقیق و روش مندتر ابعاد مختلف بلیه های این چنینی در تاریخ ایران بلکه جهان، هم به ارتقای شئون معرفتی تاریخ و کارآمدی تاریخ نگاری فرهنگی و اجتماعی کمک کنند و هم نمونه های عینی تری را برای بهره گیری مخاطبان مردمی و حکومتی فراهم آورند.