- اطلاعیه سرکنسولگری ایران خصوص ضرب و شتم و بازداشت دانشجویان ایرانی دانشگاه فدرال کازان روسیه
- واکنش عضو دفتر رهبری به نقل قول معاون پزشکیان درمورد نظر رهبری درباره قانون تابعیت
- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
دولت رئیسی ناگزیر از تعدیل فشار تندروهاست
دولت سیزدهم با دولتداری ابراهیم رئیسی به نمایندگی از اصولگرایان چند روز دیگر در پاستور مستقر میشود تا در شرایطی دشوار و فوقالعاده استراتژیک ماموریت مدیریت کشور را آغاز کند.
در چنین وضعیتی همه چشمانتظار رویکرد دولت آینده در قبال نظام بینالملل هستند چراکه مساله و مشکل اصلی که چوب لای چرخ اقتصاد گذاشته و به تبع آن زندگی را برای قشرهای متعدد مردم دشوار کرده چیزی جز سرانجام برجام و اساساً نوع نگاه ایران به نظام بینالملل نیست.
سید جلال ساداتیان، سفیر اسبق ایران در انگلیس، در گفتوگو با عصر ایران در این باره میگوید: «حالا که به خواستهشان یعنی «یکدست شدن حاکمیت» رسیدهاند باید مدیریتی صحیح اتخاذ کنند و بدانند دیگر نمیتوانند نقصانها را به بیکفایتی حسن روحانی یا اصلاحطلبان ربط بدهند.» متن گفت و گو از این قرار است:
*«نه شرقی، نه غربی» شعاری اصلی و اصولی در اول انقلاب بود. پس چرا غربستیزی اصل مانده است؟
غربستیزی آن هم به این شدت و حدتی که رایج است دلیلی جز این ندارد که قبل از پیروزی انقلاب آخرین دولتی که در ایران حضور و نفوذ داشت ایالاتمتحده آمریکا بود و توانسته بود آن زمان در داخل کشور ما حاکمیتی را هم برقرار کند و حتی به رژیم مستقر امر و نهی هم بکند.
قبل از آمریکاییها هم بریتانیاییها در رقابت با روسیه تزاری در ایران به هر آنچه میخواستند میرسیدند و به همین دلیل اجحاف زیادی در حق ایران و مردم ایران کرده بودند. بالطبع وقتی زمزمههای نهضت که نهایتاً به انقلاب منجر شد، «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی» رنگ و بوی خاص خود را داشت؛ یعنی ما میخواهیم استقلال عملمان را در دنیا داشته باشیم و به همین دلیل هم در آن برهه به غیرمتعهدها نزدیکتر شدیم. هرچند کشورهای غیرمتعهد هم از آن روند اولیهشان تا حدی عدول کرده و هر کدام به یک سمت نظام دوقطبی قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق شده بودند.
به هر حال این وضعیت باعث شد فشارها بیشتر شود و پس از آن در عمل تابع جریانها و اتفاقهایی شدیم که به وجود آمده بود. یعنی کمکم تمایل مخالفت با غرب که با اشغال سفارت آمریکا در تهران و طولانی شدن آن وضعیت، غربستیزی پررنگتر هم شد. البته قبل از آن از سوی غربیها یا حداقل به نام غرب کارهایی انجام گرفت، به طوری که ترور و شهید کردن تعداد زیادی از شخصیتهای انقلاب به دست تجزیهطلبان داخلی و حتی ترور مردم عادی به دست منافقین و همچنین حمایتهای آشکاری که از صدام میشد و... موجب شد تا غربستیزی ملکه افکار و اذهان و همچنین رفتارها شود. البته فرصتهایی دست داد تا برخی از نگرانیها برطرف شود و مشکلات ما با کشورهای غربی کم شود که این فرصتها هم از بین رفت.
همچنین به واسطه جریانهایی که بعدها پیش آمد و تحریمهایی که از سوی کشورهای غربی به ایران تحمیل شد و به ویژه در دوره ترامپ که فشار بیشتری وارد شد این موضوع جدیتر شد. البته برخی هم با چین و روسیه ارتباطهایی برقرار کردند تا بتوانند هدفهای خودشان را محقق کنند آن هم در شرایطی که با «توازن» بین غرب و شرق میتوانستیم منافع ملی را حفظ و مصالح را نگهداری کنیم.
*پس بیاعتمادی به غربیها به این خاطر است؟
نه تنها به کشورهای غربی بلکه به هیچ کدام از دولتهای دیگر اعتماد صددرصدی نداریم و نمیتوانیم داشته باشیم. اساساً در روابط بینالملل بحث اعتماد مطرح نیست و تلاش دولتها فقط در این راستاست که با بهرهگیری از ظرفیتهای کشورشان در تامین منافع و امنیت کشورشان موفق شوند. مثلاً مگر ما الان به اروپاییها اعتماد داریم،؟ ما میدانیم که آنها و حتی چین و روسیه و... هر کاری که میکنند تابع مصلحت کشورشان هستند.
*برخی تحرکات خودجوش هم البته در فضای مخدوششده بینالمللی بیتاثیر نیست...
حتماً همینطور است. مثلاً اتفاق غیرمنطقی و خرابکارانهای که در محل کنسول گری عربستان در مشهد افتاد تاثیر منفی بر رابطه ما با این همسایه مهم گذاشت و به واکنش سعودی و همچنین حمایتهایشان از گروههای تروریستی منجر شد و هنوز هم 2 کشور فاصله زیادی با هم دارند. همچنین حمله به سفارتخانه انگلیس در تهران که هیچ کسی هیچ توجیهی برای این کار نمیتواند داشته باشد.
از طرف دیگر سر دادن شعارهای خاص و همراهی با جریانهایی مسالهساز موجب شد تامین زندگی مردم دشوار شود. در یک کلام جمعبندی میکنم، اگر اجازه بدهند سیاست خارجی تابعی از تامین امنیت و منافع ملی باشد، فرض بر این است که از ظرفیتهای در ارتباط با کشورها بتوانیم بهرهبرداری لازم را داشته باشیم؛ با این توضیح که اینجا امنیت و آزادی عمل برقرار باشد تا بتوانیم جذب سرمایه، جذب تکنولوژی و متقابلاً استفاده از بازارهای بینالمللی برای صادرات کالاهای تولیدی داشته باشیم و به این ترتیب مراوداتمان بتواند مردم ما را با ایجاد اشتغال و گردش مالی بالا منتفع کند. در واقع اینها لازمه دیپلماسییی فعال است که بدون محدودیت بتواند با استفاده از تمام ظرفیتهای کشور و پشتیبانیهای میدانی، اقتصادی، نظامی و ژئوپلیتیکی کشور با نظام بینالملل مراوده کنند.
البته الحمدلله امروز ایران موقعیت خوبی دارد و میتواند به طور آزادانه تعاملات دیپلماتیک را برقرار کند. برجام نشان داد که ما توانستهایم در مذاکرات 1+5 به خوبی منافع کشور را تامین کنیم و از این به بعد هم میتوانیم.
*«از این به بعد هم میتوانیم»؛ اما نتیجه انتخابات ریاستجمهوری جز این نمی گوید؟
باید ابراز امیدواری کرد دولت منتخب از همه ظرفیتهای لازم برخوردار باشد و کارش را بلد باشد و با چم و خم دیپلماسی دنیا آشنایی داشته باشد، امروز هم میتوانیم در بحثهای هستهای از داشتهها و حق کشورمان دفاع کنیم.
*به نظر میرسد ارادهای نزدیک به حاکمیت که دست بالا را هم دارد با هر مذاکرهای مخالف است.
من هم در صحبتهایم به طور تلویحی اشاره کردم، برخی از جریانهایی که منافع خودشان را در این میدانند که با غرب رابطه نداشته باشیم و به شرق گرایش پیدا کنیم هم نفوذ دارند و هم برای فضاسازی موقعیت را مهیا میبینند. اما اصل قضیه به عنوان حاکمیت که شما به آن اشاره کردید، در برجام به دولت روحانی اجازه ورود به فضای تفاهم داد بنابراین میتوان گفت، در حاکمیت اراده برای تفاهم بر سر مساله هستهای وجود دارد. اما برخی از جریانها هم در داخل کشور هستند که مساله درست میکنند و فضاسازی میکنند تا اجازه پیشرفت در مذاکرات مربوط به برجام را ندهند.
در دوره آقای روحانی، جدا از انتقادهایی که به این دوره وارد است، مشاهده شد که در خیلی از امور برجام پیشرفتهایی حاصل شد و کشور هم بهرهبرداری کرد. اما دونالد ترامپ آمد و با حرکتی یکطرفه برگه خروج آمریکا از توافق هستهای را امضاء کرد و لطمهای جدی زد تا بهانه دست تندروها بیفتد و بگویند مذاکره با غرب و آمریکا بر سر برجام «تقصیر» بزرگ دولت بود! در حالی که آمریکا و اسرائیل مسبب برهم خوردن برجام بودند که رادیکالهای داخلی هم با آنها همنوا شدند تا لطمات جبرانناپذیری به کشور و در نتیجه به مردم وارد شود.
*تندروها در دولت اصولگرای رئیسی هم کارشان را ادامه میدهند یا بر اساس ملاحظههای جناحی، فتیله تحرکاتشان را پایین میکشند؟
پاسخ این سوال با گذر زمان مشخص خواهد شد. اما اطمینان داریم دولت آینده هم میتواند به اصلاحات واقعی توجه نشان دهد و مردم را از مشکل معیشت و... نجات بدهد، با این توضیح که باید یک تناسب و تعادل در رابطه کشور با شرق و غرب برقرار کند و با همه دنیا به شکل سازندهای وارد گفتوگو شود.
*البته ذهنیت عمومی در مورد تصمیمگیران دولت سیزدهم گویای آن است که تمایل چندانی برای هرگونه رابطه و تعاملی با غرب ندارند.
در شعارهای تبلیغاتی انتخاباتی میتوان گفت تقریباً هیچ یک از کاندیداها مخالفتی با برجام نداشتند و علیهاش حرفی جدی نزدند بلکه وعده ادامه مذاکرات هم دادند و به مردم قول ایجاد اشتغال و تهیه مسکن دادند. به اعتقاد من تمامی آن وعدهها بیشتر شعارهای اصلاحی بود، پس میتوانیم منتظر باشیم که تفاهم با دنیا، آزادی مردم، توجه به قومیتهای مختلف و... تحقق پیدا کند.
*دوباره تاکید میکنم، سابقه گروه برنده انتخابات و مشاهدات چیز دیگری میگوید. آقای رئیسی در پاسخ به سوال خبرنگار یکی از خبرگزاریهای روسیه درباره دیدار با بایدن حتی در صورت برداشتن همه تحریمها و موانع یک «نه»ی قاطع گفت.
حالا آقای رئیسی در لحظه یک چیزی گفت. من پاسخ شما را دادم اما شما جوابی میخواهید که صراحت بیشتری داشته باشد. عرض من این است: دولت آقای رئیسی اگر هم بخواهد فیالواقع به وضعیت زندگی مردم رسیدگی کند، هیچ چارهای جز این ندارد که نگاه شدید ضدیت با غرب را تعدیل کند. همچنین باید بین روابط با غرب و شرقِ عالم تعادل برقرار شود.
البته در دنیا دیگر بحث شرق و غرب مفهومی ندارد، اما ما اروپاییها و آمریکا را غرب و روسیه و چین را شرق تلقی میکنیم. اگر بین این 2 منطقه تعادل برقرار کنیم، مثلاً به یک جریان شرقی اجازه سوءاستفاده نخواهیم داد. پس ما باید بتوانیم بین کشورمان با کشورهای صاحب تکنولوژی، صاحب سرمایه و همچنین دولتهایی که در دیپلماسی بینالمللی نفوذ دارند تعادلی برقرار کنیم تا از این طریق بتوانیم روابط خودمان را در جهت شکل دادن به زندگی مردم و تامین رفاه، آسایش و امنیت آنها پیش ببریم.
*تکرار میکنم، برخی چنین ذهنیتی دارند که تندروی در درون حاکمیت خریدار دارد؛ مثلاً نوع تعیین صلاحیتها در انتخابات ریاستجمهوری را میتوان مصداقی آشکار برای این موضوع به شمار آورد.
بازهم میگویم، جریان تندرو در درون کشور و نظام و... نفوذ زیادی دارد، اما نمیتوان به سادگی از این موضوع گذشت که حالا که سیستم مدیریتی یکدست شده است، فیالواقع یکدستییی وجود ندارد. در واقع اختلافنظرهایی جدی بین تندروهای رادیکال و متعادل وجود دارد که خود این، مسائل فراوانی برایشان ایجاد خواهد کرد. باز هم تکرار میکنم، آنچه به نام حاکمیت و بخش معقول و عقلانی درون حاکمیت وجود دارد، اگر بخواهد شرایط را ساماندهی کند، خودش هم میداند که چارهای ندارد جز اینکه تعادل را در دیپلماسی برقرار کند زیرا بدون سرمایه خارجی، بدون تکنیک خارجی، بدون حضور پررنگ در بازار جهانی و مثلاً بدون قبول افایتیاف نمیتواند هیچ قدمی در راه ترمیم وضعیت بردارد، چون حتی اگر تولید هم داشته باشد و بتواند مشتریهای جهانی هم پیدا کند، باید پولش را وارد کند.
تاکید میکنم، دولت آقای رئیسی ناگزیر از تعدیل فشار تندروهاست تا بتواند کشور را اداره کند. با این حال، رادیکالها همچنان مجدانه تلاش میکنند فقط با روسیه و چین رابطه داشتیم و دقیقاً به همین دلیل به رئیسی در چینش کابینه فشار میآورند؛ مثلاً اصرار دارند رستم قاسمی وزیر نفت شود و فلانی وزیر کشور و بهمانی معاون اول شود.
همچنین، رئیسی برای اینکه بتواند مشکلات مردم را کم کند، بتواند فاصله مردم با حاکمیت را کوتاه کند، چارهای جز ساماندهی وضعیت اقتصادی ندارد، با این توضیح که لازمه ساماندهی اقتصادی این است که سرمایه و تکنولوژی خارجی جذب شود که این مهم فقط با غلبه بر تندرویها و توجه نشان دادن به فضای تفاهم و گفتوگو امکانپذیر است.
در پایان ذکر این نکته را ضروری میدانم، حالا که به خواستهشان یعنی «یکدست شدن حاکمیت» رسیدهاند، باید مدیریتی صحیح اتخاذ کنند. در واقع تندروها بدانند دیگر نمیتوانند نقصانها را به بیکفایتی حسن روحانی یا اصلاحطلبان ربط بدهند.