- قطعنامه شورای حکام علیه برنامه هستهای ایران تصویب شد / کدام کشورها موافق، مخالف و ممتنع رای دادند؟ + اسامی
- همنشینی پزشکیان و مولوی عبدالحمید وایرال شد (تصاویر)
- تکذیب اقدام کیهان از سوی عضو دفتر رهبری
- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
"هوشنگ ابتهاج"؛ مردی در سایه!
نواندیش- محمد صادقی: امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه بامداد امروز در سن 94 سالگی درگذشت، مردی که نبوغ و زیرکی بسیاری در آمیختن ابعاد سیاسی و اجتماعی با چاشنی غزل های لطیف خود داشت.
ابتهاج در روز یکشنبه، ششم اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد، وی اولین فرزند میرزا آقا خان ابتهاج و فاطمه رفعت و تنها پسر یک خانواده ۴ فرزندی بود. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پور سینای این شهر بود.
فرازهایی از زندگی شخصی
هوشنگ ابتهاج شروع تحصیل و ادامه تحصیلات ابتدایی و بخشی از تحصیلات دبیرستانی در مدارس عنصری، قاآنی، لقمان و شاهپور در شهر رشت سپری کرد و بعد برای کلاس پنجم متوسطه در دبیرستان تمدن تهران مشغول به تحصیل شد.
امیرهوشنگ نوجوان گرچه در درس و مدرسه کوشا نبود اما شیفته مهارتآموزی شد و در کنار نقاشی و مجسمهسازی، به دیگر هنرها نیز علاقهمند بود. بهگفته خودش: در همان هشت تا دهسالگی برای غذا پختن حرص میزدم. یک بار هم سه ماهِ تابستان مرا فرستادند پیشِ یک خانم خیاط. شاید چون در خانه شلوغ میکردم. گلدوزی و دِسْمِهدوزی هم از او یاد گرفتم. مدت کوتاهی هم پیش «موسیو یرواندی» پدر «جرج مارتیرسیان» نوازنده ارکستر سمفونی تهران، مشق ویولن کردم.
آثار هوشنگ ابتهاج
- نخستین نغمهها (۱۳۲۵)
- سراب (۱۳۳۰)
- سیاه مشق (فروردین ۱۳۳۲)
- شبگیر (مرداد ۱۳۳۲)
- زمین (دی ۱۳۳۴)
- چند برگ از یلدا (آبان ۱۳۴۴)
- یادنامه (مهر ۱۳۴۸) (ترجمه شعر تومانیان شاعر ارمنی، با همکاری نادرپور، گالوست خاننس و روبن)
- تا صبح شب یلدا (مهر ۱۳۶۰)
- یادگار خون سرو (بهمن ۱۳۶۰)
- حافظ به سعی سایه (دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)
- تاسیان مهر ۱۳۸۵ (اشعار ابتهاج در قالب نو)
از مهمترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح غزلهای حافظ است. این اثر با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در سال ۱۳۷۲ از طرف نشر کارنامه به چاپ رسید. بار دیگر نیز با تجدید نظر و اصلاحات جدید منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظشناسی کرد. این کتاب حاصل تمام آن تلاشها و زحمات است که در مقدمه آن را به همسرش آلما پیشکش کرده است.
نمونهای از اشعار هوشنگ ابتهاج:
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت / در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد / تنهای بر در این خانه تنها زد و رفت
ماجرای مهاجرت به آلمان هوشنگ ابتهاج
سایه درباره مهاجرت به آلمان گفت: رفتن من به آلمان اجبار نبود، اول یکی از بچههایم رفت آلمان، بعد زنم رفت که بچه ام تنها نباشد، بعد بچههای دیگر رفتند، یک مدتی هم من ممنوع الخروج بودم، بالاخره من هم سال ۶۴ رفتم. مهاجرت نکردم و گاهی تهران هستم.
زندگی در آلمان
هوشنگ ابتهاج درباره زندگیاش در آلمان میگوید: در طول روز دو سه ساعت بیشتر نمیخوابم، صبح خیلی زود بیدار میشوم، چایی درست میکنم و با کمی نان خشک صبحانه میخورم. روزها مینشینم تلویزیون تماشا میکنم و میبینم دنیا روز به روز دیوانه تر میشود، بعد ناهار میخورم و دوباره دیوانگی دنیا را تماشا میکنم که بدانم آخر این دیوانگی دنیا به کجا خواهد کشید.
اتبهاج چگونه سایه شد
هوشنگ ابتهاج در استدلال نام شاعریاش یعنی سایه میگوید:
حروف و کلمات برای من رنگ دارند: ر خاکستری، گ نارنجی و ج سیاه است. ی کلمات برایم سرد و گرماند: سایه کلمهای سرد است، گلابی کلمهای گرم. بهگمان من در کلمه سایه یک مقدار آرامش و خجالتیبودن و فروتنی و بیآزار بودن هست؛ اینها برای من جالب بود و با طبیعت من میساخت.
خود کلمه سایه از نظر حروف الفبا حروف نرم بدونادعایی است. در آن نوعی افسوس است و ذات معنای این کلمه، نوعی افتادگی دارد در مقابلِ خشونت و حتی میشود گفت وقاحت.
انگ کمونیست بودن و پاسخ سایه
او درباره اتهام کمونیست بودن خود می گوید: «من هرگز عضو حزب توده نبودم اما معنای این حرف این نبود که سوسیالیسم را قبول ندارم و حتی دوستانم در آن حزب را قبول ندارم. من هنوز به سوسیالیسم باور دارم...» ابتهاج این را در گفتوگو با ماهنامۀ «مهرنامه» بیان کرده است؛ گفتوگویی که به نوشتۀ محمد قوچانی، سردبیر «مهرنامه» نخستین مصاحبۀ «سایه» با نشریهای مکتوب است.
بسیاری از هنرمندانی که در فاصلۀ دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰ در عرصۀ فرهنگ ایران ظهور کردند، به واسطۀ سیطرۀ بیرقیب حزب توده بر بخش مهمی از جامعۀ روشنفکری که ناشی از هژمونی چپ در سراسر جهان بود، دلبستۀ افکار چپگرایانه شدند. هوشنگ ابتهاج نیز که از جمله هنرمندان فعال آن عصر بود و با بسیاری از همنسلان اهل فرهنگش که برخی از آنان از اعضای فعال حزب توده بودند در مراودۀ مداوم بود، تئوری سوسیالیسم را پذیرفت و آنچنان که میگوید با وجود فراز و نشیبهای فراوان این ایده در نیم قرن گذشته، هنوز هم دلبستۀ آن است.
ابتهاج میگوید: «من به سلامت تئوریک سوسیالیسم باور دارم. هنوز باور دارم که هیچ راهی جز سوسیالیسم پیش پای بشر نیست. کمونیسم هم یک آرمان دور است. تا به قول معروف یک انسان طراز نوین ساخته نشود که هر کس به اندازه کارش بخواهد و بهرهمند شود، کمونیسم قابل تحقق نیست.»
او در پاسخ به این سؤال که «آیا در شوروی هیچ ایراد و اشکالی نبود که در نهایت منجر به فروپاشی شد»، گفته: «چرا! مثلاً مارکس گفته بود سوسیالیسم فقط با انقلاب جهانی رخ میدهد. لنین گفت ما در روسیه انقلاب کردیم و سوسیالیسم برپا شد! خوب! نمیدانم این اشتباه بود یا درست بود ولی شاید از همین جا بود که با محاصرۀ شوروی این کشور پاشید. اگر انقلاب جهانی شده بود شاید شوروی هم محاصره نمیشد.»
او با بیان اینکه «سقوط را بر شوروی تحمیل کردند»، تصریح میکند: «نظام سرمایهداری با تحمیل دو چیز اتحاد شوروی را از هم فرو ریخت: اول، مسابقۀ تسلیحاتی و دوم، محاصره اقتصادی. مسابقۀ تسلیحاتی تمام انرژی جامعه را مکید و محاصره شوروی آن را ورشکسته کرد. اما به یاد داشته باشید که کمونیستها یک کشور دهقانی را تحویل گرفتند و یک کشور صنعتی ساختند که در بسیاری موارد از آمریکا جلوتر یا حداقل برابر بود.»
با تودهایها همعقیده بودم
ارتباط با حزب توده یکی دیگر از فرازهای گفتوگو با سایه است. ابتهاج درباره روابطش با تودهایها میگوید: «عضو حزب توده نبودم، اما همیشه سوسیالیست بودم و به تودهایها احترام میگذاشتم و رفیق آنها بودم و با آنها همعقیده بودم.»
او دربارۀ نگاه کمونیستهای هوادار شوروی دربارۀ آزادیهای سیاسی و اجتماعی میگوید: «من به کیانوری گفته بودم اگر شما قدرت بگیرید اولین کسی که مشکل پیدا میکند من هستم.»
در مجموع هوشنگ ابتهاج مردی که طی همه سال های گذشته همچو تخلص خود در سایه قرار داشت ازجمله شاعران روشنفکری بود که حوادث اجتماعی و سیاسی سبب گردید تا به اجتماع و مردم روی آورد. این اندیشه ها را میتوان در قالب مفاهیمی چون نابرابری اجتماعی، تضاد طبقاتی، یاد کرد خفقان موجود در جامعه، ستایش آزادی، مبارزه با استبداد، صلح، اروتیسم، سمبول های اجتماعی و غیره خلاصه کرد که وی آنها را به بهترین وجه در هم آمیخت.