- زمان و مکان دور پنجم مذاکرات ایران - آمریکا مشخص شد
- بقائی: هیچ پیشنهاد مکتوبی از آمریکا دریافت نکرده ایم / واکنش به خبر دیدار شمخانی و روبیو
- توضیحات سخنگوی دولت قبل درباره ماندن بخشی از بدن شهید رئیسی در محل سقوط بالگرد
- روایتی از سقوط بالگرد رئیس جمهور؛ تلفن را آقای آل هاشم جواب داد، می گفت «اینجا کجاست؟»
- انتقاد رسانه اصولگرا از سخنان همسر مرحوم رئیسی
- واکنش ایران به بیانیه اتحادیه عرب در عراق در خصوص جزایر سه گانه ایرانی
- حسین شریعتمداری: این حرف پزشکیان یعنی بستن تنگه هرمز! + عکس
- جزئیات تازه و جدید از حادثه بالگرد شهید رئیسی
- ترخیص «مهدی کروبی» از بیمارستان
خداحافظى چهره مشهور از سياست
احمد زيدآبادى فعال سياسي و روزنامه نگار داراى گرايش ملى - مذهبى در كانال خود نوشت:
این لحظه، لحظۀ خداحافظی من با سیاستی است که میخواهد با این شیوه و روش پیش برود. من این صحنه را ترک میکنم، چون هیچ رگی در وجودم با آن سنخیت ندارد و با سرتاسرش بیگانهام.
بازتاب مطلبی که خطاب به حامد اسماعیلیون نوشتم، مرا نسبت به آیندۀ این کشور از هر جهت روشن کرد؛ گرچه پیش از آن هم، برایم کم و بیش روشن بود.
از فحاشی چارپاداری تا تهدید به قتل و تجاوزِ جنسی، بخشی از واکنش افرادی بود که در فضای مجازی و غیرمجازی به حمایت از آقای اسماعیلیون نثارم کردند.
من این سرزمین را سرزمین عطار و سنایی و مولوی و خیام و حافظ و سعدی میدانستم. هرگز فکر نمیکردم بخشی از مردم این سرزمین روزی به این نقطه برسند. حالا که رسیدهاند، دیگر جای حضور من نیست. به هر حال، من هم از پوست و گوشت و خون و عصب ساخته شدهام. فشارها از همه سوست و من چنان تنها و غریب ماندهام که مرگ را بر هموطنی با چنین افرادی ترجیح میدهم.
این لحظه، لحظۀ خداحافظی من با سیاستی است که میخواهد با این شیوه و روش پیش برود. من این صحنه را ترک میکنم، چون هیچ رگی در وجودم با آن سنخیت ندارد و با سرتاسرش بیگانهام.
از این به بعد، بر نوشتن کتابهایم متمرکر میشوم و در این کانال نیز فقط در بارۀ تاریخ و امور انتزاعی مینویسم و کلامی از آنچه در این کشور میگذرد و خواهد گذشت، نخواهم نوشت. این تصمیم برگشتناپذیر است.
اگر ممنوعالخروج نبودم و پاسپورت داشتم، برای مدتی به یاد دوران شکوفایی فرهنگ ایران، به سمرقند یا بخارا میرفتم و یا راهی عراق میشدم و به یادِ لحظههای غربت و مظلومیت علی در جوار مسجد کوفه ساکن میشدم.
با این همه، من عاشق وطنم هستم. برایش دعای خیر میکنم و این تنها کاری است که فعلاً از دستم برمیآید.


چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را»

