- جمله جنجالی سخنگوی استقلال درباره سیدحسین
- مهاجم کامرونی پیشنهادی سیدورف برای استقلال فردا به تهران می آید
- نقل و انتقالات پرسپولیس متوقف شد
- تکلیف چشمی و استقلال با این استوری مشخص شد+ عکس
- تکلیف قطعی مهدی گودرزی و حسین ابرقویی با استقلال و پرسپولیس روشن شد
- مهاجم تیم ملی ولز با استقلال به توافق رسید؛ کیفر مور، گزینه مشترک سیدورف و ساپینتو کیست!؟
- دستیار ایرانی ساینتو در استقلال معرفی شد
- استقلال پدیده لیگ برتر را از دست داد!
- خبر بد نقل و انتقالاتی برای استقلال
- یک اسپانیایی به پرسپولیس پیوست
روایت ویکتوریا از خیانت دیوید بکام به او: من سزارین کردم و دیوید در کنار جنیفر لوپز و بیانسه بود!
ویکتوریا بکام در مورد خیانت ادعایی دیوید در سال ۲۰۰۳ سکوت خود را میشکند و اعتراف میکند که از او شدیدا رنجیده بود.
ویکتوریا بکام برای اولین بار در مورد دردی که از خیانت همسرش دیوید بکام احساس کرده بود صحبت کرد.

به نوشته خبرورزشی، اسطوره فوتبال انگلیس همچنین فاش کرد که ازدواج آنها پس از متهم شدن او به خیانت در حین بازی در اسپانیا در سال ۲۰۰۳ تحت فشار زیادی قرار گرفت. ویکتوریا در مستند جدید نتفلیکس میگوید که سختترین دوران زندگیاش بود و ناراحتتر از همیشه بود. بکامها همیشه ادعاهای مربوط به خیانت را در زمانی که دیوید در سال ۲۰۰۳ برای رئال مادرید بازی میکرد رد کردند. اما اکنون به صراحت در مورد مبارزه برای حفظ رابطه خود صحبت کردند.
ویکتوریای ۴۹ ساله در این مستند گفت: «این سختترین دوره بود، زیرا احساس میکردیم دنیا علیه ما است. اگر کاملاً صادق باشم، ما علیه هم بودیم. تا قبل از مادرید گاهی اوقات احساس میکردیم که ما در برابر دیگران هستیم، با هم بودیم، به هم متصل بودیم، همدیگر را داشتیم. اما زمانی که در اسپانیا بودیم واقعاً حس نمیکردیم که همدیگر را داریم. و این غمانگیز است. من حتی نمیتوانم شروع کنم که به شما بگویم چقدر سخت بود و چقدر روی من تأثیر گذاشت. کابوس بود. یک سیرک واقعی بود، همه آمدن سیرک به شهر را دوست دارند، درست است؟ مگر اینکه خودت در وسط سیرک باشی.»
از ویکتوریا پرسیده شد که آیا از شوهرش رنجیده بود. او پاسخ داد: «اگر کاملا صادق باشم بله، هیچوقت در زندگیام آنقدر ناراحت نبودم.» ویکتوریا اضافه کرد که برای حمایت از همسرش در فوتبال، همه چیز را در خودش میریخت. در این مستند چهار قسمتی که از امروز در دسترس است از زنی که دیوید متهم به داشتن رابطه نامشروع با او شده بود اسمی برده نشد.
دیوید با یادآوری آن روزها گفت: «داستانهای وحشتناکی وجود داشت که پرداختن به آنها دشوار بود. این اولین باری بود که من و ویکتوریا در ازدواجمان تحت چنین فشاری قرار میگرفتیم.»
او در پاسخ به سوال کارگردان «فیشر استیونز» در مورد اینکه چطور ازدواجشان دوام آورد، گفت: «هربار که بیدار میشدیم حس میکردیم که همه چیز عوض شده، هردو در آن زمان میدانستیم که همدیگر را از دست نمیدهیم اما داریم غرق میشویم. در نهایت این زندگی خصوصی ماست. بعضی روزها با خودم فکر میکردم چطور بر سر کار بروم، چطور به زمین تمرین بروم و وانمود کنم که مشکلی وجود ندارد؟ هر روز که چشم باز میکردم از نظر جسمی احساس بیماری میکردم.»
دیوید اعتراف کرد که پس از ترک باشگاه دوران کودکیاش منچستریونایتد، سازگاری با زندگی اسپانیایی برای او دشوار بود، و از ماندن ویکتوریا در لندن در اوایل این انتقال، به عنوان عاملی برای تنهایی خود یاد کرد. این زوج همچنین به جزئیات آسیب دخالت پاپاراتزیها و تأثیر احتمالی آن بر پسر اولشان بروکلین میپردازند.
در یک بخش جذاب دیگر، ویکتوریا به یاد میآورد که در سال ۲۰۰۵ نزدیک به زایمان پسر سومشان کروز بود و دیوید آنجا نبود زیرا باید به عکسبرداری با افراد مشهور میرفت. یک روزنامه با عکسی از دیوید در کنار جنیفر لوپز و بیانسه نشان داده شد. ویکتوریا گفت: «من میگفتم: جدی، من در شرف ترکیدن هستم، شوخی میکنی؟! تو یک عکسبرداری لعنتی با جنیفر لوپز داری که زیباست و قصد زایمان هم ندارد.
من سزارین کردم و یادم میآید آنجا دراز کشیده بودم و اصلا در آن حالت احساس زیبایی نمیکردم، و یادم میآید که شخصی صفحه اول روزنامه را به من نشان داد که تصویری زیبا از دیوید بین جنیفر لوپز و بیانسه بود و تیترش این بود «پوش چه میگوید؟» اجازه بدهید به شما بگویم پوش (لقب ویکتوریا) چه میگوید. پوش عصبانی است!!»
در این مستند، دیوید همسرش را به دلیل تحمل خودخواهیهای او در حرفهاش که شامل انتقال به لسآنجلس گلکسی در سال ۲۰۰۷ میشود، تحسین میکند. ویکتوریا گفت که دوران حضورشان در لسآنجلس را دوست دارد در حالی که بکام اعتراف کرد که برای کنار آمدن با استانداردهای فوتبال MLS تلاش زیادی میکرد.
این زوج که به وضوح در صحنههای بعدی مستند خوشحالتر هستند، فیلمبرداری قسمتهای اول مستند را مانند «درمان» توصیف میکنند. ویکتوریا با لبخند گفت: «درد زیادی را رها کردم. آن را «درمان» مینامم. با خشم فروخورده زیاد و ناامیدی در قسمتهای اول (مصاحبههای مستند) کنار آمدم و احساس آرامش میکنم، الان همه آنها را میفهمم.»
لینک کپی شد
نظر شما
قابل توجه کاربران و همراهان عزیز: لطفا برای سرعت در انتشار نظرات، از به کار بردن کلمات و تعابیر توهین آمیز پرهیز کنید.