- واکنش حدادعادل به طرح عدم کفایت رئیس جمهور
- بیلبورد شاپور ساسانی در تهران خبرساز شد +عکس
- احمدینژاد آینه عبرت شد!
- حمید رسایی در واکنش به «پیرپسر»: هدف فیلم زدن ولایت پدر است
- عباس عبدی، فیاض زاهد و محمد مهاجری: نمیشود پاسخ مردم را با تعابیری مثل آغل یا حمله به ناف ترامپ داد
- ترامپ بازهم ادعای خود علیه ایران را تکرار کرد
- متلک آذری جهرمی به رضا پهلوی + تصویر
- ایران در حال بررسی درخواست اروپا برای ازسرگیری مذاکرات است
- کاظم صدیقی در نمازجمعه تهران چه گفت؟ / خبری از کناره گیری نبود!
خاطرات ناصرالدینشاه از دختر «بسیار بسیار بسیار» خوشگل آمریکایی!

فرادید نوشت: ناصرالدینشاه در خاطره روز شنبه چهارم خرداد سال ۱۲۵۷ به حضورش در کشور روسیه و شهر سنپطرزبورگ پرداخته و در بین بازدیدهای روزانهاش به تماشای یک سیرک نیز رفته است.
ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمیکرد. خود او نام یادداشتهایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامهها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما میگذارند. در اینجا گزیدهای از خاطرات یک روز از سفر دوم شاه به فرنگستان را میخوانید.
حاضر شدیم برای رفتن به میدان مشق . . . در کوچهها جمعیت زیادی بود تا رسیدیم به میدان . . . زنهای ولیعهد و پسرهای امپراطور و شاهزاده خانمها نشسته بودند . . . قمزوف که بسیار بد فارسی حرف میزند و دهنش بوی متعفن میدهد حاضر بود . . . قشون مشق حرکت کرده از جلو چادر گذشتند . . . روی هم رفته قشونی بود بسیار منظم و خوب . . . خلاصه بعد از اتمام برخاسته سوار کالسکه شده رفتم خانه . . .
باز سوار کالسکه شده به سیرک رفتم . . . عجب سیرکی ساختهاند، تازه امسال ساخته شده است، چند نفر ایتالیایی و انگلیسی و غیره شریک شده ساختهاند، مثل سیرک پاریس بلکه بهتر . . . بازیهای عجیب از حرکات اسبها و الواط که معلق میزدند و پشتکهای غریب که عقل حیران میماند. اسبها را طوری رام و مطیع کردهاند که در حقیقت زبان میفهمیدند، انواع و اقسام میدوند، میایستند، دست بالا میکنند، زانو زمین زده سلام میکنند . . .
یک دختر ینگهدنیایی [آمریکایی] بسیار بسیار بسیار خوشگلی که جزو سیرک است روی سیم تلگراف که مثل بندبازی ساخته بودند راه میرفت، بی امداد لنگر و غیره، خیلی عجیب بود و خیلی خوشگل و خوشاندام. همهچیزتمام بود. امپراطور و سایرین آب دهنشان رفته بود. بعد آمد پایین گلوله بازی میکرد، یعنی چهار پنج گلوله به قدر نارنج را روی دست هوا میانداخت میگرفت و سه بطری شیشه را هوا میانداخت میگرفت. بعد بازیهای دیگر درآوردند. خیلی کامل. بعد از اتمام رفتیم منزل خوابیدیم.