- استاندار سمنان انتخاب شد: محمد جواد کولیوند کیست!؟
- با این قانون، دختر سردار سلیمانی هم نمی تواند پست بگیرد!
- دادگاه رسیدگی به پرونده چای دبش برگزار شد: اتهامات مقام ارشد دو وزارتخانه دولت رئیسی طرح شد
- 8 نکته درباره سخنان جدید لاریجانی / منتظر " برجام ترامپی " باشیم؟
- نماینده مجلس: بسیجیان بختیاری برای ورود به منزل نتانیاهو و گالانت و بازداشت آنها اعلام آمادگی کردند (ویدئو)
- پس از ۲ سال وقفه در مذاکرات هسته ای؛ ژنو، میزبان هیات های مذاکره کننده ایران و اروپا
- زیدآبادی خطاب به رسایی: عضو تیم مذاکرات بشو تا کسی هم تو را «مای شیخ حمید» صدا بزند!
- اجرای سرود سلام فرمانده توسط جنگ زدگان لبنانی در محفل قرآنی زینبیه دمشق (ویدئو)
- رسایی: فضائلی سخنگوی دفتر رهبری نیست/ قالیباف: صحبتهای او در مورد نقل قول از رهبری مورد تائید است
مارکسیسم در خاورمیانه عربی
نواندیش: دکتر حسین دهشیار مدیر دپارتمان آمریکا انجمن ایرانی مطالعات غرب آسیا در یادداشتی با عنوان مارکسیسم در خاورمیانه عربی نوشت:
به ضرورت اندیشیدن و کنش گری، موجود اجتماعی شکل میگیرد. بر خلاف موجود اجتماعی، موجود زیستی فاقد هر دوی این ویژگیها میباشد و به همین روی بیبهره از تحول فکری و ارتقاء محیطی است. با در نظر گرفتن این دو مهم، انسان را باید در هیبت موجودی اجتماعی ترسیم ساخت چرا که اندیشه ورزی خصلت و کنشگری جوهره او قلمداد میگردد . ادوار تاریخی، شرایط گوناگون حیات و کثرت جوامع درجات متفاوت و سطح خاصی از اینکه موجود چه میزان اجتماعی میباشد را متجلی و ظاهر میسازد. با توجه به این نکته متوجه میشویم که چرا انسان در کسوت یک کارگزار اجتماعی که از قوه تعقل برخوردار میباشد در بسیاری از جوامع ، حقارت پذیرش دنبالهروی خردگریز و زندگی به قیمت زیر پا گذاشتن جنبههای پر تلالو انسانی را جایز میشمارد و آن را برمیگزیند.
کتاب سه جلدی سرمایه در ۱۸۶۷ در قامت نقد سرمایهداری آدام اسمیتی حاکم بر بریتانیا، پیکره سازی روشنفکرانه و نظری چپ را حیات داد. واکنش به شرایط غیر انسانی کارگران بالاخص در معادن زغال سنگ که موتور صنعتی شدن بریتانیا را فراهم کرد شکل گرفتن مارکسیسم به عنوان یک نظریه انسان محور را فرصت تجلی داد. پرولتاریا به عنوان نماد سرمایهداری در شکل صنعتی آن وضع موجود را به چالش گرفت وخواستار انقلاب و نابودی گشت. مارکسیسم در قامت مفصل بند اندیشهورزی کنش گرایانه و پرولتاریا در کسوت پدیدهی اجتماعی عصر حاکمیت بازار زیر سلطه منطق دست نامرئی سبب گشت که چپ هویت خردگرا و تعاملی بیابد. اما با به صحنه آمدن بلشویسم در کشوری با عقبماندهترین سیستم اقتصادی و قهقرایی ترین نگاه به انسان و فردیت او باعث شد چپ در قامت مارکسیستی آن در صحنهی جهانی از اروپا گرفته تا بسیاری از سرزمینهای تازه مستقل شده غرب آسیا در مسیر تغییر چهره قرار بگیرد. چپ انسانگرا متکی به آگاهی طبقاتی طبقهی کارگر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم به چپ مسکو گرا و اقتدار پذیر تبدیل شد.
این جابجایی موضع به صحنه آمدن چپ نیابتی را رقم زد. تفکرات طبقاتی که شکل گیری را در رابطه با پیشرو بودن پرولتاریا برای مارکس به وجود آورده بود تبدیل به اندیشه ای در خدمت دولتمردان قدرت طلب و سلطهگر قرار گرفت. چپ در قامت یک جنبش و یا حزب سیاسی به ابزاری برای افراد با تفکرات انسان ستیز خواهان کسب قدرت تبدیل گشت و به هموار کردن و توجیه اقتدارگرایی در کسوت حزبی، نظامی و فردی پرداخت. با آغاز دههی ۵۰ و رونق گرفتن پان عربیسم، عملکرد چپ نیابتی که خدمت گزاری به مسکو و استحکام بخشی به جایگاه صاحب قدرت سیاسی را در گسترهی خاورمیانهی عربی ماموریت خود تعریف نموده بود استحکام اقتدارگرایی و حاکمیت فردی رهبران را گریز ناپذیر ساخت. چنین برداشتی از مارکسیسم که چپ آن را پیشه ساخته بود بسیاری از تودهها را به گردن فرودی سوق داد و به همین روی سوسیالیسم که چهرهی انسانی اندیشههای ضد سرمایه داری در شکل آدام اسمیتی آن بود به تدریج در حاشیهی سرزمینهای عربی در میان تودهها و روشنفکران متعهد فرصت تجلی یافت که اساسا در تعارض با اقتدارگرایی و خواهان اهمیت به شان انسان و پذیرش حقوق طبیعی او از سوی صاحبان قدرت سیاسی گشت.
بر خلاف چپ مسکو گرای نیابتی که کسب قدرت سیاسی را به هر قیمتی خواهان بود سوسیالیسم که در خارج از قلمرو قدرت فعالیت میکرد هدف را تامین حقوق و آزادیهای فردی در کنار تحقق عدالت اجتماعی قرار داد. .اما پر واضح است که شرایط جنگ سرد اجازه رشد سوسیالیست و مطرح شدن سوسیالیستها را نداد و چپ نیابتی در خاورمیانه عربی با توجه به خواستههای مسکو در جایگاه رکاب دادن به رهبران اقتدارگرا و ساختارهای سیاسی فردستیز قرار گرفت. تمامی جابجاییها در صحنه قدرت سیاسی به تداوم و استحکام اندیشههای اقتدارگرایانه کمک کرد. در دوران پسا جنگ سرد چپ نیابتی در بستر تحولات اجتماعی کاملا محو گردید و صحنه را برای قدرت یابی نحلههای فکری راستگرای فردستیز و بیگانه با حقوق فردی باز گذاشت. خاورمیانه عربی امروزه از نقطه نظر ماهوی تفاوت چندانی با گذشته تحت کنترل چپ نیابتی با وجود حذف آن را نشان نمیدهد چرا که اقتدارگرایی همچنان میتازد هر چند که توجیه فلسفی و فکری آن ریشه در راست سیاسی دارد.