- استاندار سمنان انتخاب شد: محمد جواد کولیوند کیست!؟
- با این قانون، دختر سردار سلیمانی هم نمی تواند پست بگیرد!
- دادگاه رسیدگی به پرونده چای دبش برگزار شد: اتهامات مقام ارشد دو وزارتخانه دولت رئیسی طرح شد
- 8 نکته درباره سخنان جدید لاریجانی / منتظر " برجام ترامپی " باشیم؟
- نماینده مجلس: بسیجیان بختیاری برای ورود به منزل نتانیاهو و گالانت و بازداشت آنها اعلام آمادگی کردند (ویدئو)
- پس از ۲ سال وقفه در مذاکرات هسته ای؛ ژنو، میزبان هیات های مذاکره کننده ایران و اروپا
- زیدآبادی خطاب به رسایی: عضو تیم مذاکرات بشو تا کسی هم تو را «مای شیخ حمید» صدا بزند!
- اجرای سرود سلام فرمانده توسط جنگ زدگان لبنانی در محفل قرآنی زینبیه دمشق (ویدئو)
- رسایی: فضائلی سخنگوی دفتر رهبری نیست/ قالیباف: صحبتهای او در مورد نقل قول از رهبری مورد تائید است
- عکس جنجالی میثم مطیعی، مداح در لبنان (عکس)
عربستان و اسرائیل: معماران امنیتی ؛ آمریکا: پیمانکار امنیتی
دکتر حسین دهشیار در سایت انجمن مطالعات غرب آسیا نوشت: سیاست خارجی در عقلانی ترین تدوین، همانا تعیین اولویت ها است. مشخص نمودن اینکه کدامین خط مشی در اولویت باید قرار بگیرد نهایتاً کارگزار محور و در اختیار بالاترین سطح تصمیم گیری می بایستی ترسیم گردد. اما پرواضح می باشد که این فرایند در خلاء صورت نمی گیرد بلکه به شدت متاثر از ظرفیت ها و توانمندیهای در اختیار است که این به معنای اجتناب ناپذیری محدودیت ها باید قلمداد شود.
دربسیاری از مواقع و شرایط ، اولویت اتخاذ شده کمترین سنخیتی را با ارزش ها ، خواست ها و هویت تصمیم گیرنده به صحنه می آورد اما به ضرورت ارزیابی ظرفیت ها و توانمندیهای در دسترس او برای تداوم زیست پذیری قدرت سیاسی گریزی جز این نمی یابد که در مسیری گام بردارد که سیاست خارجی با کمترین تناسب ارزشی را پی بگیرد.
در دوران چهار ساله دونالد ترامپ ، پذیرش این واقعیت بالفعل که کشوری که در سال ۱۹۴۷ برروی نقشه خاورمیانه نبود توانسته است معادلات حاکم و در سطحی وسیع تر و کلیدی تر ترتیبات امنیتی را در راستای استحکام بخشی به بقای خود در منطقه قوام ببخشد، رسمیت وسیع تری را کسب و عملیاتی گرداند و انکار ناپذیر گشت.
اسرائیل به ضرورت دگرگونی در چینه بندیهای سیاسی در درون سرزمین های عربی (در اینجا تاکید بر انشعابات حاکمیتی در میان دو تفکر مسلط فلسطینی است که در بحران غزه نمایان تر عیان شد) و میان کشورهای عربی (احساس خطر موجودیتی ساختارهای سیاسی حاکم از دشمن واحد ایدئولوژیکی که بی تفاوتی وسیع کشورهای مطرح عربی به جنگ غزه آن رابرجسته تر نمود ) خود را در موقعیتی یاقته است که در سال ۱۹۴۸ هیچگاه تصور آن هم برای رهبرانش امکان پذیر نبود.
فلسطینی ها که در منشور آزادی بخش که مبنای اعتبار یافتن یاسر عرفات گشت به دریا ریختن یهودیان را تنها گزینه برای دستیابی به حقوق حقه خود ترسیم ساختند حال در کسوت دو جناح مخالف و موافق این اصل شمشیر را از رو برای یکدیگر بسته اند و برسر اینکه مرزهای اسرائیل باید قبل و یا بعد از جنگ ۱۹۶۷ باشد با هم درگیر می باشند.
امروزه با توجه به تغییر معادلات سیاسی است که اسرائیل عقب نشینی بخش عرب گرای فلسطینی در خصوص پذیرش منطق دو دولت را گردن نمی نهد و حتی آن بخش از رهبران یهودی که این چارچوب را بهترین گزینه برای بقای کشور و مشروعیت یابی در جهان عرب می دانند حاضر نیستند پایتخت دولت فلسطینی در بیت المقدس شرقی باشد و بیت المقدس یکپارچه را پایتخت تاریخی خود قلمداد می سازند. مناسبات جدید سیاسی در منطقه ظرفیت چانه زنی و مانور دربالاترین سطح را برای اسرائیل رقم زده است.
عربستان به دنبال تغییر قافیه بندی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه که بدنبال خروج جورج دبلیو بوش از کاخ سفید به تدریج هویت و شکل یافت به این سوی گام برداشته که در عین حفظ روابط استراتژیک با آمریکا از توانمندیهای خود بالاخص در حوزه انرژی برای بسط روابط با قدرتهای برتر جهانی استفاده کند تا منابع حیات بخش بیرونی تداوم و حفظ ساختار قدرت آل سعود در داخل را متنوع گرداند.
چین اینک به یکی از مشتریان اصلی نفت عربستان تبدیل گشته و از سویی دیگر روسیه به عنوان یکی از تولید کننده گان اصلی نفت جهان در اوپک+ نیاز مبرم به عربستان سعودی در تعیین قیمت و مقدار تولید نفت یافته که سبب ساز توجه فراوان روسیه به منافع و اهداف عربستان در رابطه با موضوعات منطقه ای گشته است.
اسرائیل با تکیه بر معادلات و مناسبات سیاسی حاکم در جهان عرب که به شدت همتراز و مطابق منافع منطقه ای این کشور می باشد موفق شده این ظرفیت در اختیار را به اهرمی قدرتمند در شکل دادن به ترتیبات امنیتی منطقه ای تضمین کننده بقای خود تبدیل نماید. از سویی دیگر عربستان با اتکاء به توانمندیهای مادی در جایگاه مناسبی برای استقرار ترتیبات امنیتی منطقه ای متناسب با نیازهای استراتژیک خود قرار دارد.
با توجه به اینکه دشمن منطقه ای دو کشور سرزمینی واحد میباشد سبب گشته که ترتیبات امنیتی که این دو در صدد ایجاد آن هستند از نقطه نظر ماهوی مشابه و همسو گردد. به ضرورت نیازهای امنیتی همتراز، دو کشور با وجود نداشتن روابط رسمی دیپلماتیک دیدگاههای متقارن امنیتی وبه تبع آن خط مشی های مشابه را در این زمینه پی گرفته اند.آنچه این ترتیبات جدید امنیتی را بسیار متفاوت تر از گذشته می نماید همانا نقش ناظر و کمک کننده آمریکا می باشد.
بر خلاف گذشته که الزامات جهانی و منطق آمریکا حیات بخش ماهیت ترتیبات امنیتی منطقه ای بود حال در عصر جو بایدن با توجه به مشکلات وسیع داخلی که ساکن کاخ سفید با آن مواجه است و با در نظر گرفتن ناتوانی آمریکا در کنترل پیامدهای بحران اوکراین که شاید مهمترین آنها را بتوان محرز گشتن آسیب پذیری وسیع کشورهای اروپایی در برابر سیاست های انرژی و نظامی روسیه یافت و همچنین عدم حمایت چین، هند، برزیل و آفریقای جنوبی به عنوان مطرح ترین قدرتهای آسیایی ، آفریقایی و آمریکای جنوبی از تحریم های غرب به رهبری آمریکا سبب شده این کشور به شدت ناتوان از ایفای نقش رهبری بلوک غرب به نظر برسد و در نتیجه تنها در نقش لولای ترتیبات جدید امنیتی منطقه ای به رهبری عربستان و اسرائیل ظاهر شده است.
آمریکا امروزه در جایگاه راننده ماشین ائتلاف های جدید امنیتی میان اعراب و اسرائیل نمی باشد و از روی ناچاری رضایت به ایفای نقش حامی و به عبارتی دیگر لولای این ترتیبات امنیتی داده است. اسرائیل و اکثر کشورهای عربی در مقام مقایسه با گذشته نه چندان دور نقش فزاینده تری در شکل دادن به ترتیبات امنیت منطقه ای در قبال دشمن واحد خود یافته اند که به معنای قدرت عمل بیشتر در نادیده انگاشتن ملاحظات استراتژیک منطقه ای و جهانی آمریکا می باشد.