- تصویر پربازدید از سحر دولتشاهی در حال ورزش در باشگاه (عکس)
- مجری معروف به خاطر پیروزی ترامپ از آمریکا رفت
- آهنگ نگرانتم ، میثم ابراهیمی (موزیک ویدئو) + متن شعر ترانه
- چهره جدید فرحناز منافی ظاهر بازیگر پدرسالار (عکس)
- تشییع باشکوه ابراهیم قادری در مهاباد + عکس
- نقد فیلم گلادیاتور ۲ ( Gladiator II ) و نمرات آن
- تغییر شگفت انگیز چهره بازیگر سریال تلویزیونی «لحظه گرگ و میش» در فرانسه (عکس)
- رخنمایی بهنوش طباطبایی با تمی متفاوت (عکس)
- چکامه چمن ماه در ایران؛ بازیگر معروف جم تی به ایران برگشت
- مهراوه شریفی نیا و الناز ملک در پشت صحنه زخم کاری در استانبول / عکس
بررسی و نقد فیلم ناپلئون Napoleon 2023 : ماجرای قدرتیابی و عشق اعتیادآور به امپراتریس فرانسه / ملکه ژوزفین بوهارنه که بود!؟
نواندیش: فیلم ناپلئون Napoleon محصول 2023 آمریکا است. این فیلم درام تاریخی حماسی به کارگردانی و تهیه کنندگی ریدلی اسکات و نویسندگی دیوید اسکارپا است. فیلم داستان واقعی قدرت یابی ناپلئون بناپارت و رابطه او با ژوزفین را به تصویر می کشد.
داستان فیلم
“ناپلئون” یک نگاه اصیل و شخصی به ریشهها و صعود سریع و بیرحمانه ناپلئون به عنوان پادشاه، از طریق آنالیز رابطه اعتیادآور و اغلب نامطلوب او با همسر و عشق واقعیاش، ژوزفین، را به تصویر میکشد. این فیلم مبارزات مشهور ناپلئون، طموح بیحد و مرز او و ذهن استراتژیک شگفتانگیز او به عنوان یک رهبر نظامی فوقالعاده و بینشمند جنگ را به تصویر میکشد.
بازیگران
خواکین فینیکس در نقش ناپلئون بناپارت ، امپراتور فرانسه
ونسا کربی در نقش ملکه ژوزفین
طاهر رحیم در نقش پل باراس
بن مایلز در نقش کولن کورت
لودیوین ساگنیر در نقش ترزا کاباروس
متیو نیدهام در نقش لوسین بناپارت
یوسف کرکور در نقش مارشال داووت
فیل کورنول در نقش سانسون «بوررو»
ونسا کربی
نقد فیلم
محمدرضا نظری - دیجی: نخستین واکنشها و نقدها نسبت به ساخته جدید ریدلی اسکات منتشر شده است. در عین حال واکنشهای ریدلی اسکات نسبت به نقد فیلم ناپلئون هم به این حواشی دامن زده است.
ناپلئون بناپارت بهواسطه زندگی سیاسی نظامی و عاطفی پرفراز و نشیب خود جایگاه ویژهای در میان تمام پادشاهان چند سده اخیر جهان دارد. او که در خانواده اشرافی نهچندان بلندپایهای در جزیره کُرس فرانسه به دنیا آمد، توانست در مدت زمان کوتاهی با دلاوریهایش در نبردهای بزرگ به یکی از ارکان حکومت فرانسه تبدیل شود و در اوایل قرن نوزدهم بیش از یک دهه بر این کشور پهناور حکمرانی کرد.
اما آنچه طی این دههها در دنیای هنر علاقه فیلمسازان، نقاشان و نویسندگان را به خود جلب کرده، ازدواج، جدایی و وابستگی بیمارگونه ناپلئون به ژوزفین بوهارنه است. موضوعی که در فیلم ریدلی اسکات نیز یکی از نقشهای محوری را ایفا میکند تا آنجا که در خلاصه داستان آن آمده است: «این فیلم سیر قدرت گرفتن ناپلئون را از دیدگاه رابطهی اعتیادآور و ناپایدار او با ملکه ژوزفین به تصویر میکشد.»
تا به این ساعت در پایگاه راتن تومیتوز، بر اساس ۹۸ نقد امتیاز ۶۷ از ۱۰۰ برای ناپلئون به ثبت رسیده و امتیاز این فیلم در پایگاه متاکریتیک نیز بر اساس ۳۹ بررسی ۶۷ از ۱۰۰ است که نشان میدهد عموم منتقدان بیستوهشتمین ساخته ریدلی اسکات را چندان دوست نداشتهاند. در ادامه میتوانید چند مورد از مهمترین خلاصه نقدهای این فیلم را بخوانید.
بری هرتز از گلوب و میل | ۹۳ از ۱۰۰
برای ناپلئون، اسکات آخرین تکههای کوچک وجود خود به عنوان نمایشنامهنویس، استراتژیست صحنه و حتی یک کمدین را به عرصه ظهور میرساند تا شاهکار اواخر دوران حرفهای خود را ارائه دهد.
راس بونیم از کلایدر | ۸۳ از ۱۰۰
ناپلئون یک فیلم بزرگ است، هم از نظر فیلمنامهای که اسکات توانسته داستانی با چنین ابعادی خلق کند که کمتر از او دیدهایم و هم از نظر انتخابهای جسورانه و بازی درخشان واکین فینیکس به عنوان نقش اصلی.
جوردن فرلی از توتال فیلم | ۸۰ از ۱۰۰
ناپلئون از نظر وسعت حماسی، در اجرا صمیمی، از منظر روایی هیجانانگیز و بهطور شگفتآوری خندهدار است؛ حکایت از ظهور تا سقوط امپراتور بدنام فرانسه.
برایان لوری از سیانان | ۶۵ از ۱۰۰
این فیلم اگرچه از نظر فنی عالی است، اثری که احساس میکنید در چندین نبرد پیروز شده [منظور روایت چند خردهپیرنگ است]، اما -بهخاطر تعدد روایت- نمیتواند در جنگ نهایی به موفقیت برسد.
پیتر دبروژ از ورایتی | ۵۰ از ۱۰۰
به نظر میرسد ناپلئون با تراکم زیاد و بدون عجله، بدون اینکه واقعاً -داستانش- عمق پیدا کرده باشد، مصمم است که در طول مدت زمان نه چندان کوتاه خود [فیلم ۱۵۷ دقیقه است]، موضوعات و اتفاقات زیادی را پوشش دهد.
فران هوپفنر از فیلم استیج | ۴۲ از ۱۰۰
ناپلئون یک فیلم کاملا بیحاصل نیست، نقاط قوت آن در سکانسهای نبرد طولانی و ترسناک به چشم میخورد. اینجا میتوانید هیجان اسکات از نمایش این نبرد را احساس کنید؛ ناپلئون بسیار مشتاق است که استراتژی نظامی را توضیح دهد یا یک توپ را در بدن یک سرباز منفجر کند!
واکین فینیکس و ونسا کربی بهترتیب نقش ناپلئون و ژوزفین را ایفا میکنند و از دیگر بازیگران سرشناس فیلم ناپلئون میتوان به طاهر رحیم و بن مایلز اشاره کرد. اکران محدود این فیلم از چند روز قبل آغاز شده و از ۱ آذر بهصورت گسترده در سینماهای آمریکا و انگلستان روی پرده خواهد رفت و مدتی پس از آن در سرویس اپل تیوی پلاس منتشر میشود.
نقد فیلم ناپلئون برگرفته از سایت امپایر
فیلیمو: کاترین بری | بازیابی بسیار خوب پیرامون ناپلئون باعث شد که برداشت ریدلی اسکات از ظهور و سقوط امپراتور فرانسه بسیار باشکوه و جدی بهنظر برسد. اما در واقع فیلم کاملا اینگونه نیست: زیرا به عنوان یک حماسه تاریخی، پیوسته به دنبال این است که با شیوههایی زیرکانه حماسههای تاریخی را واژگون کند. به عنوان نمونه، اگر مردی در صحنهای که قرار است نمادی از میهن دوستی تشریفاتی باشد، در ساحلی در فرانسه محبوبش گام بگذارد و سپس خم شود و بوسهای بر زمین بزند، احتمالا باید چند لحظه بعد ماسه را از روی لبهایش پاک کند و ناپلئون فیلمی است که این را به شما نشان میدهد. اگرچه توصیف ناپلئون به عنوان یک کمدی، اغراقآمیز خواهد بود، اما در فیلمنامه اسکارپا، کارگردانی اسکات، ضرباهنگ تدوین کلر سیمپسون و سم رستیوو و در اجرای بیروح واکین فینیکس، گرایش قدرتمندی به انحراف از الگوهای ژانری و خلق لحظات شوخ و سرگرمکننده وجود دارد.
ما خود ناپلئون را در اوج حکومت وحشت (دورانی از انقلاب فرانسه که طی آن نزدیک به ۴۰ هزار زندانی اعدام شدند)، ملاقات میکنیم. هنگامیکه ماکسیمیلیان روبسپیر (سم تراتون) که عملا قاضی، هیئت منصفه و جلاد کشور است اعدام میشود، خلائی در قدرت به وجود میآید که باید پر شود. اینجاست که ناپلئون بناپارت پا پیش میگذارد. او به عنوان مردی معرفی شده است که از دو چیز لذت میبرد: جنگ و رابطه با زنان. جنگها اساسا میتوانند با هر کسی باشند – او در زمینه نبردهای نظامی یک آدم بوالهوس است -، اما روابط عاطفیاش تنها معطوف به یک زن است. و او کسی نیست جز ژوزفین بوهارنه دوست داشتنی که صدایی خشدار و جذاب دارد (با حضور یک ونسا کربی عالی). هر چقدر که ناپلئون در نبردها واقعا خوب بهنظر میرسد، در روابط خود با زنها عمدتا مزخرف و بد است. و این موضوع با در نظر گرفتن این نکته که در تاریخ طولانی سینما، مهارت در خشونت با استعداد در عشق ورزی یکی در نظر گرفته میشود، پیچش و انحرافی خوب است.
نه اینکه ناپلئون به عنوان یک نابغه نظامی مصون از خطا به تصویر کشیده شود، زیرا اسکات روندی رو به زوال را نشان میدهد، اما این همان شخصیت ستمگر دیوانهای نیست که از او انتظار میرود. در حالیکه ناپلئون اسکات خود را دنبالهروی افرادی مانند ژولیوس سزار میداند، آرزوی مشهور امپراتور رومی کالیگولا درباره اینکه ای کاش مردم روم تنها یک گردن داشتند – زیرا اعدام دستهجمعی را زیبا و ساده میکرد – در خشم و عصبانیت ناپلئون انعکاس مییابد؛ جاییکه او به تنهایی قادر به هدف گیری هر توپ مجزا در میدان نبرد واترلو نیست.
فرقی نمیکند که این نقل قول «اگر میخواهید کاری انجام بشود، خودتان آن را انجام بدهید» واقعا از ناپلئون است یا نه، زیرا قطعا این همان نگرشی است که او در مسیر خود به سمت این نبرد نهایی، که توسط گروه سوئدی آبا (ABBA) با آهنگ واترلو جاودانه شده، تجسم میبخشد. در نهایت تفسیر قانعکننده و سرگرمکننده اسکات از ناپلئون این است که او به نوعی یک رئیس ریزبین و سختگیر بود. همچنین میتوان گفت که برداشت اسکات از ناپلئون بهطور متمایزی طنزآمیز و بیروح است: فیلمی که تصویری نزدیک، خندهدار و غیرمتعارف از یک مرد ارائه میدهد، بجای آنکه داستانی گستردهتر و همهجانبه را بازگو کند.
«ماری ژوزف رز تاشر دولا پاژری» معروف به «ژوزفین بوهارنه» که در دوران انقلاب فرانسه بیوه شده بود با داشتن دو فرزند خردسال با آیندهای مبهم مواجه شده بود. او نمیتوانست به ثروت خانوادهاش از مزارع در مارتینیک و یا به املاک شوهرش که به وسیله گیوتین کشته شده بود دسترسی داشته باشد. از آنجایی که او در آن برهه زمانی سی و اندیساله بود دیگر جوان محسوب نمیشد اما تمام تلاش خود را انجام داد تا بخشی از جامعه شیک آن روز پاریس شود و این کار را با کمک «پل باراس» سیاستمدار آن زمان انجام داد.
علیرغم موفقیتهای بسیار شهرت ژوزفین به دلیل شایعات خیانت و رسوایی خدشه دار شد. شناخته شده بود که او با چندین مرد از جمله پل باراس، که به آزادی او از زندان در دوران حکومت وحشت کمک کرد رابطه داشته است. این شایعات اغلب توسط دشمنان ناپلئون منتشر میشد و احتمالاً در تصمیم بعدی او برای طلاق از ژوزفین نقش داشتند.
ازدواج با ناپلئون
ژوزفین متقاعد شد که با ناپلئون بناپارت ژنرال اهل کُرس که سرمست عشق و دلباخته ژوزفین شده بود ازدواج شد. ناپلئون تنها چند ماه پس از آشنایی با ژوزفین و تقریبا بلافاصله پس از ازدواج با او در مارس ۱۷۹۶ میلادی برای رهبری ارتش انقلابی به ایتالیا اعزام شد. ناپلئون از ایتالیا دهها نامه برای ژوزفین نوشت.
با این وجود، محتوای نامههای او مملو از باج گیریهای عاطفی هستند و اظهار عشق مکرر در آن نامهها بیش از آن که عاشقانه به نظر برسد تهدیدآمیز و رعبآور بوده اند. برای مثال، او در یکی از نامههایش خطاب به ژوفین مینویسد: «تو هرگز برای من نامهای نمینویسی، تو به شوهرت اهمیت نمیدهی و توجهی نمیکنی». در نامه دیگری مینویسد: «من هیچ خبری از تو دریافت نکردهام و مطمئن هستم که دیگر مرا دوست نداری»
در نامه دیگری مینویسد: «هر روز بدیهای تو را میشمارم. برای آن که دیگر دوستت نداشته باشم به خود نهیب میزنم. آیا من تو را بیشتر دوست ندارم»؟ بررسی نامهها نشان میدهند که هر چه زمان میگذشت لحن ناپلئون در خطاب قرار دادن ژوزفین به مرور سردتر شده بود.
زوج قدرت
ژوزفین به عنوان همسر یک قهرمان جنگ از ارتباطات سیاسی خود برای کسب منافع شخصی سوء استفاده میکرد. شاید این کاری بود که به عنوان راهی برای مقاومت در برابر کنترلی که ناپلئون در بقیه عمرش اعمال میکرد انجام میداد. بدخواهان از جمله خانواده شخص ناپلئون که میدانستند آن زوج به عنوان یک تیم دو نفره تا چه اندازه میتوانند موثر باشند از انتشار شایعات برای لکه دار کردن شهرت ژوزفین لذت میبردند.
ناپلئون در حال لشکرکشی به مصر بود که به او مدرکی داده شد که نشان میداد ژوزفین به وی خیانت کرده است. ناپلئون در ابتدا خشمگین شد اما زمانی که به پاریس بازگشت ژوزفین را بخشید و در مقابل ژوزفین از تلاش او که منجر به قدرت گرفتناش پس از کودتای ۱۷۹۹ میلادی شد حمایت کرد.
ناپلئون به دیپلماسی نرم و تبار اشرافی ژوزفین برای کمک به هموار کردن مسیر تثبیت و تحکیم قدرت نیاز داشت زیرا در آن همزمان جناح گرایی مشخصه دهه انقلاب بود. ژوزفین نیز از نقشی که به وی برای ایجاد یک فرانسه جدید داده شده بود در حال لذت بردن بود. ژوزفین که در سال ۱۷۹۶ میلادی تمایلی برای پیوستن به شوهرش در ایتالیا نداشت او را همه جا همراهی میکرد.
این تصمیم به نفعش بود چرا که باعث میشد حواس شوهرش به زنی جوانتر منحرف نشود. با این وجود، در سال ۱۸۰۷ میلادی ناپلئون به ژوزفین اجاه نداد تا او را در لهستان همراهی کند جایی که ناپائون با «ماریا والوسکا» که یک نجیب زاده بود رابطه عاشقانه طولانی مدتی داشت. اگرچه در نامههای ناپلئون این گونه به نظر میرسد که او کماکان با ژوزفین رابطهای صمیمانه داشت با این وجود، خطر طلاق میان این زوج در حال افزایش بود.
زمانی که ناپلئون در سال ۱۸۰۴ میلادی یک امپراتوری را تاسیس کرده بود خانودهاش به طور فزایندهای او را در مورد نداشتن وارث برای موروثی شدن قدرت سرزنش میکردند. ژوزفین نتوانسته بود برای ناپلئون فرزندی به ارمغان آورد. مادمازل آوریلیون یکی از خدمتکاران ژوزفین در آن زمان نوشته بود که آن زوج چگونه در دوره منتهی به طلاق رابطهای کمتر صمیمانه با یکدیگر داشتند.
پایان پیوند
طلاق ناپلئون و ژوزفین شاید یک قربانی برای نیازهای دو ملت بود. ناپلئون پیش از ازدواج به ماری لوئیز اتریشی دوشس هابسبورگ به دیدار ژوزفین رفت و با او نامه نگاری داشت. ژوزفین تولد پسر ناپلئون را در سال ۱۸۱۱ میلادی به او تبریک گفت. او گفته بود که همیشه در شادی ناپلئون با او شریک خواهد بود زیرا سرنوشتشان جدایی ناپذیر است.
ناپلئون پیش از آغاز لشکرکشی به روسیه در سال ۱۸۱۲ میلادی با ژوزفین در مالمیسون ملاقات کرد. ناپلئون پس از شکست در واترلو مدتی را در آنجا گذراند تا به طور قطعی به سنت هلن تبعید شود.
درک ماهیت واقعی رابطه میان ناپلئون و ژوزفین دشوار است زیرا تعداد اندکی از نامههای ژوزفین باقی مانده تا بتوان از طریق آن جنبه واقعی آن زندگی عاطفی را درک کرد. آیا ژوزفین در ابتدا ناپلئون را دوست داشت؟ احتمالا پاسخ منفی میباشد. آیا بعدا به ناپلئون عشق ورزید و علاقمند شد؟ احتمالا پاسخ مثبت است. ناپلئون ژوزفین را قادر ساخت تا بر موضوع اختلاف سنی و منتقداناش فائق آید و شرایطی را فراهم ساخت تا او از هورتنس و اوژن فرزنداناش مراقبت کند. در نهایت، شاید ژوزفین و ناپلئون هر دو قدرت را بیشتر از یکدیگر دوست داشتند.
آنان مزایای همکاری با یکدیگر را درک کردند و به سرعت به اوج رسیدند. در پایان، نیاز ناپلئون به یک پسر هم رژیم و هم زندگی مشترک آنان را بیثبات ساخت اما دیدار آن دو در مالمیسون در مسیر تبعید ناپلئون نشان میدهد که ناپلئون تا چه اندازه برای ژوزفین ارزش قائل بود.
ناپلئون اندکی پیش از مرگاش در سال ۱۸۲۱ میلادی ژوزفین را در خواب دیده بود. یک نظامی وفادار به ناپلئون در خاطراتاش نوشته بود: «ناپلئون گفته بود که ژوزفین را در خواب دیده و با او صحبت کرده است». این نشان میدهد که ناپلئون پیش از مرگ امیدوار بود روزی دوباره در کنار ژوزفین باشد.
ناپلئون بناپارت، رهبری سیاسی و یک نظامیِ بانفوذ و موفق بود که بعد از طی کردن پلههای طرقی نهایتاً با شکست و تبعید روبهرو شد.
ناپلئون بناپارت (Napoleon Bonaparte) که با نام ناپلئون اول نیز شناخته میشود، یک فرمانده ارتش فرانسوی بود که بیشتر خاک اروپا را در اوایل قرن نوزدهم فتح کرد. او در جزیره کورسیکا متولد شد و طی انقلاب فرانسه خیلی زود مدارج نظامی را طی کرد. وی پس از به دست آوردن قدرت سیاسی در فرانسه از طریق کودتایی در سال ۱۷۹۹، در سال ۱۸۰۴ به عنوان امپراطور تاجگذاری کرد. ناپلئون که بسیار جاهطلب بود و در استراتژیهای جنگی مهارت زیادی داشت، در برابر ملتهای مختلف اروپایی اعلام جنگ کرد و قلمرو امپراطوریاش را گسترش داد. در نهایت، بعد از یک حملهی فاجعهآمیز به روسیه در سال ۱۸۱۲، مجبور به رها کردن تاج و تخت شد. بعد از شکستهای پیاپی او را به جزیره اِلب تبعید کردند. ناپلئون در سال ۱۸۱۵ دوباره برای مدت کوتاهی به قدرت بازگشت و بعد از یک شکست سنگین در واترلو، این بار به جزیره دور افتادهی سنت هلن تبعید شد و در همان جا در سن ۵۱ سالگی درگذشت.
تحصیلات ناپلئون و آغاز نظامیگری
ناپلئون بناپارت در ۱۵ اوت سال ۱۷۶۹ در جزیره مدیترانهای کورسیکا متولد شد. او دومین فرزند از هشت فرزندی بود که مادرش به دنیا آورد. والدین او از طبقهی اشرافی بودند اما ثروت زیادی نداشتند. سال قبل از تولد ناپلئون، فرانسه کورسیکا را از ایتالیا گرفت. او بعدها نوشتار اسم این جزیره را به فرانسوی تغییر داد.
ناپلئون وقتی یک پسر بچه بود برای تحصیل به خاک اصلی فرانسه نقل مکان کرد تا زبان فرانسوی بیاموزد. نهایتاً در سال ۱۷۸۵ از آکادمی ارتش فرانسه فارغالتحصیل شد. در انقلاب فرانسه که در سال ۱۷۸۹ آغاز شد، در کمتر از سه سال انقلابیون رژیم پادشاهی را سرنگون کردند و جمهوری جای آن را گرفت. طی اولین سالهای انقلاب، ناپلئون تصمیم به ترک ارتش گرفته بود. در سال ۱۷۹۳، خانوادهی بناپارت جزیره مادری را ترک و به خاک اصلی فرانسه مهاجرت کردند و ناپلئون دوباره به پست خود در ارتش بازگشت.
ناپلئون در فرانسه با آگوستین روبسپیر، برادرِ رهبر انقلابی؛ ماکسیمیلیان روبسپیر آشنا شد. روبسپیر از رهبران انقلاب و از افرادی بود که نقش مهمی در ایجاد دوران وحشت ایفا کرده بودند. از این دوره به خاطر خشونتی که علیه دشمنان انقلاب به خرج میدادند با این عنوان یاد میشود. ناپلئون در همین دوران ترفیع قابل توجهی گرفت. بعد از سقوط روبسپیر از قدرت و اعدام وی با گیوتین در جولای ۱۷۹۴، ناپلئون به خاطر ارتباطش با این دو برادر بازداشت خانگی شد. در سال ۱۷۹۵، ناپلئون به سرکوب شورشیان سلطنتطلب علیه دولت انقلابی پاریس کمک کرد و به مقام ژنرال ارشد رسید.
بالا رفتن ناپلئون از نردبان قدرت
از سال ۱۷۹۲، دولت انقلابی فرانسه دچار درگیریهای نظامی با دولتهای مختلف اروپایی شد. در سال ۱۷۹۶، ناپلئون سپاه فرانسه را برای شکست ارتش بزرگ اتریش رهبری کرد. اتریش یکی از رقبای اصلی بود ولی این جنگها تا ایتالیا هم ادامه یافت. در سال ۱۷۹۷، فرانسه و اتریش عهدنامهای را امضا کردند که منفعتهایی برای قلمرو فرانسه داشت.
سال بعد گروه پنج نفرهای که از سال ۱۷۹۵ فرانسه را اداره میکرد، پیشنهاد داد که ناپلئون رهبری حمله به انگلیس را به عهده بگیرد. ناپلئون اعلام کرد که ناو دریایی فرانسه هنوز آمادگی رویارویی با ناو سلطنتی بریتانیا را ندارد. به جای آن پیشنهاد او این بود که به مصر حمله کنند تا راههای تجاری انگلیس به هند را ببندند. ارتش ناپلئون در مقابل فرماندهان ارتش مصر در جنگ اهرام در جولای ۱۷۹۸ به پیروزی دست یافتند. در اوایل سال ۱۷۹۹، ارتش ناپلئون به سوریه حمله کرد که آن زمان توسط امپراطوری عثمانی اداره میشد و البته این تلاش با یک محاصره سیاسیِ شکست خورده به پایان رسید. در آن تابستان که موقعیت سیاسی فرانسه نامعلوم بود، ناپلئون جاهطلب تصمیم گرفت ارتش خود را در مصر رها کرده و به فرانسه بازگردد.
کودتای ۱۸ برومر
در نوامبر سال ۱۷۹۹، در رویدادی به نام کودتای ۱۸ برومر، ناپلئون عضوی از یک گروه بود که شورش موفقیتآمیزی علیه نیروی حاکم بر فرانسه داشتند. آن گروه پنج نفرهی سابق با کنسولی سه نفره جایگزین شد و ناپلئون به عنوان یکی از کنسولها به چهرهی سیاسی پیشتاز فرانسه تبدیل شد. در ژوئن ۱۸۰۰ در جنگ مارنگو (Marengo) نیروهای ناپلئون یکی از دشمنان همیشگی فرانسه یعنی اتریش را شکست دادند و آنها را از ایتالیا بیرون کردند. این پیروزی به افزایش قدرت ناپلئون به عنوان کنسول اول کمک زیادی کرد. همچنین با عهدنامه آمین در ۱۸۰۲، بریتانیای خسته از جنگ، به مصالحه با فرانسه تن داد، اگر چه این صلح تنها یک سال دوام آورد.
ناپلئون برای بازیابی ثبات فرانسه بعد از انقلاب، تلاش زیادی کرد. او دولت مرکزی ایجاد کرد و در زمینهی بانکداری و آموزش اصلاحاتی انجام داد. همچنین از هنر و علوم بسیار حمایت کرد و رابطهی بین رژیم خود با پاپ را که در دوران انقلاب آسیب زیادی دیده بود، بهبود بخشید. یکی از مهمترین دستاوردهای او کد ناپلئونی یا قانون مدنی فرانسه بود که سیستم قضایی فرانسه را ساده و مؤثرتر میکرد و تاکنون قانون اساسی فرانسه را شکل داده است. در سال ۱۸۰۲ با اصلاحاتی که در قانون اساسی صورت گرفت، ناپلئون را برای همیشه کنسول اول فرانسه کرد. دو سال بعد در سال ۱۸۰۴، او به عنوان امپراطور فرانسه مراسم باشکوه تاجگذاریاش را بهجا آورد.
ازدواجها و فرزندان ناپلئون
در سال ۱۷۹۶، ناپلئون با ژوزفین، یک بیوهی زیبا و جذاب که شش سال از او بزرگتر بود و دو فرزند نوجوان داشت، ازدواج کرد. بیش از یک دهه بعد، در سال ۱۸۰۹ بعد از آنکه ناپلئون از ژوزفین صاحب فرزندی نشد، ازدواجشان را باطل کرد تا برای به دست آوردن جانشین با زن دیگری ازدواج کند. ناپلئون در ۱۸۱۰ با ماری لوئیز؛ شاهزادهی اتریشی ازدواج کرد. ماری بعد از یک سال اولین پسرشان را به دنیا آورد که ناپلئون دوم نام گرفت. جدای از پسری که ماری لوئیز برای او به دنیا آورد، ناپلئون فرزندان نامشروع بسیاری هم داشت.
دوران حکومت ناپلئون اول
از سال ۱۸۰۳ تا ۱۸۱۵، فرانسه درگیر جنگهای ناپلئونی؛ یک سلسله درگیریهای بزرگ با ملتهای مختلف اروپا بود. ناپلئون در سال ۱۸۰۳ و برای تامین نیاز ارتش خود، لوئیزیانا را به قیمت ۱۵ میلیون دلار به آمریکای شمالی فروخت. در اکتبر سال ۱۸۰۵، ارتش بریتانیا ناوگان ناپلئون را در جنگ ترافالگار شکست داد. در دسامبر همان سال، ناپلئون توانست به یکی از بزرگترین پیروزیهای خود در اُستِرلیتْز علیه روسیه و اتریش دست یابد. این پیروزی باعث انحلال امپراطوری مقدس روم و شکلگیری کنفدراسیون راین شد.
سقوط ناپلئون و تبعید
در سال ۱۸۱۰ روسیه از قانون محاصره قارهای که مبنی بر تحریم کالاهای انگلیسی بود، عدول کرد. ناپلئون برای تلافی با ارتشی بزرگ در تابستان دو سال بعد به این کشور حمله کرد. به جای درگیر شدن با نیروهای فرانسوی، روسها ترجیح دادند از استراتژی عقب نشینی استفاده کنند. به همین روش، ارتش ناپلئون بدون آنکه آمادگی لازم را داشته باشد، به داخل خاک روسیه کشیده شد. تا اواخر تابستان، نیروهای هر دو طرف خسارتهای سنگینی دیده بودند. نیروهای ناپلئون تا مسکو هم رسیدند اما با شهری خالی از سکنه و تخلیه شده روبهرو شدند. روسهای هزیمت کرده، شهر را آتش زدند تا نیروهای دشمن تمام آذوقهی خود را از دست بدهند. بعد از گذشت یک ماه انتظار برای تسلیم، ناپلئون با زمستان روسیه روبهرو شد و نیروهایش در مسکو تلف شدند. طی این شکست سنگین، تنها یک ششم ارتش زنده از روسیه خارج شد. دوران افول قدرت ناپلئون بعد از این شکست و ناکامیهای دیگر از سمت کشورهای دیگر آغاز شد و نهایتاً به تبعید او انجامید.
جنگ واترلو
در ۲۶ فوریهی سال ۱۸۱۵، ناپلئون پس از کمتر از یک سال تبعید، از اِلب فرار کرد و به خاک اصلی فرانسه بازگشت. او با گروهی هزار نفره از حامیانش سعی کرد به قدرت بازگردد. در ۲۰ مارس او به پاریس برگشت و با استقبال مردم روبهرو شد. شاه جدید با آمدن او فرار کرد و سپس دوران حکومت صد روزهی ناپلئون شروع شد.
بعد از بازگشت ناپلئون به فرانسه، کشورهایی که امپراطور فرانسه را دشمن خود میدانستند، برای جنگ آماده شدند. ناپلئون ارتش جدیدی جمعآوری کرد و پیش از آن که این کشورها با هم متحد شوند، حملات خود را آغاز کرد. در ژوئن ۱۸۱۵، نیروهای فرانسه در جنگ واترلو در نزدیکی بروکسل، با شکست عظیمی از سمت انگلیس مواجه شدند. در آن سال ناپلئون مجدداً تبعید شد.
مرگ ناپلئون
در اکتبر سال ۱۸۱۵ او به جزیرهی دورافتادهی سنت هلن تبعید شد و شش سال بعد در سن ۵۱ سالگی به علت سرطان روده درگذشت. پیکر او را علیرغم وصیتش برای دفن شدن در کنار رود سن و در میان مردم سرزمینش، در همان جزیره دفن کردند. در سال ۱۸۴۰ بقایای جسد او را به فرانسه بازگردانده و در مقبرهای در پاریس در کنار سایر رهبران ارتش فرانسه دفن کردند.
ناپلئون در یک نگاه
ناپلئون در جزیره کورسیکا متولد شد.
او در آکادمی ارتش فرانسه تحصیل کرده بود.
همسر اول او ژوزفین تقریباً از اعدام فرار کرد.
او قد کوتاهی نداشت.
رُزِتا استون توسط ارتش ناپلئون کشف شد.
بتهوون در اصل میخواست سومین سمفونیاش را به ناپلئون هدیه کند.
ناپلئون قبل از تبعید به اِلب اقدام به خودکشی کرد.
او در واقع از سرطان روده درگذشت.