- دیدار صمیمانه پزشکیان و مولوی عبدالحمید (عکس)
- ظفرقندی: اوایل انقلاب تند و تیز بودیم، فکر میکردیم اگر یک نفر ۹ تا صفت خوب دارد یک صفت بد باید از قطار انقلاب پیاده بشود؛ الان این طور فکر نمیکنم
- بازی هوشمندانه پزشکیان با سعید جلیلی
- این زن وزیر آموزش ترامپ میشود: لیندا مک من در رینگ کشتی کج! (فیلم)
- اعلام تعداد موشک های شلیک شده موفق اسرائیل به ایران
- تصاویر تجمع پرشمار معلمان و فرهنگیان بازنشسته مقابل مجلس
- پیامک گروهی به نمایندگان مجلس: ظریف جاسوس است!
- یک ایرانی همکار ایلان ماسک شد؛ محمودرضا بانکی کیست!؟
شاهنامه؛ «حجاب» یا «دادگری»؟ / آقای علم الهدی! منیژه قبل از اینکه ادعا کند تنش را آفتاب ندیده، با بیژن ماجراها داشته است!
نواندیش: جواد رنجبر درخشیلر، شاهنامهپژوه در کانال تلگرامی اش نوشت:
در خطبههای نماز جمعه مشهد، خطیب گفته است: حجاب متعلق به فرهنگ ایران است؛ در شاهنامه، فردوسی از قول منیژه نقل میکند:
«منیژه منم، دُختِ افراسیاب،
برهنه ندیده، تنم آفتاب».
این نوع فهم و بیان شاهنامه، اساساً غلط است. یک بیت را از جایی درآوردن و خواندنِ بدون اینکه پس و پیش آن گفته شود، روشی مرسوم، اما غلط در شاهنامهخوانی است.
این بیت به این صورت در شاهنامه آمده است:
منیژه منم دُختِ افراسیاب
برهنه ندیدی، مرا آفتاب
جواد رنجبر
منیژه دارد خودش را به رستم معرفی میکند تا کمکشان کند.
مصداق "عفت"، قلمداد کردن منیژه، بسیار عجیب است. منیژه، دختر افراسیاب است. دشمن ایران، دیو و کسی که تمام وجودش پلیدی است. شاید بفرمایید به دخترش چه؟ او دختر پاکی بوده است.
اما این طور نیست. منیژه قبل از اینکه ادعا کند تنش را آفتاب ندیده، با بیژن ماجراها داشته است:
سه روز و سه شب، شاد بودند بهم
گرفته بر او خواب و مستی ستم
در چادر، سه روز و سه شب در اوج شادی بودند. وقت رفتن، منیژه دلش نیامد بیژن را رها کند. بیهوشش کرد و با خود به خانه بُرد. وقتی بیژن از بیهوشی نجات یافت، منیژه را در بغل خودش دید.
چو بیدار شد بیژن و هوش یافت
نگار سمن بر در آغوش یافت
بیژن و منیژه در همان خانه در حال مستی به دام میافتند و بیژن به دستور افراسیاب (پدر منیژه) به چاه انداخته میشود.
منیژه را به رخِ زنان ایران کشیدن چندان محترمانه نیست و مهمتر از آن اینکه حجاب یا بیحجابی در روزگار ما مسئلهای مربوط به تحولِ حقوق زنان است بر مبنای اندیشههای جدید. مثال آوردن از متنهای کهن که بر مبنای اندیشههای کهن صورتبندی شدهاند، دردی را دوا نمیکند. این مسئله را باید به زبانِ جدید طرح کرد و پاسخ داد.
ولی اگر در بهرهگیری از شاهنامه، اصراری وجود دارد، بهتر است به دادگری آن توجه شود که بسیار پررنگتر و مفصلتر و اساسیتر است و اتفاقاً به دردِ جامعه امروز هم بیشتر میخورد.
*تیتر از سایت است نه مطلب نویسنده.
بسی سال بانوی ایران بدم
بهرکار پشت دلیران بدم
نجستم همیشه به جز راستی
ز من دور بُد کژی و کاستی
بسی کس به گفتار من شهر یافت
ز هر گونه یی از جهان بهر یافت
به ایران که دید از بنه سایه ام
وگر سایه تاج و پیرایه ام ...
چنین گفت شیرین که ای مهتران
جهان گشته و کار دیده سران
به سه چیز باشد زنان را بهی
که باشند زیبای گاه مهی
یکی آنک با شرم و با خواستست
که جفتش بدو خانه آراستست
دگر آنک فرخ پسر زاید او
ز شوی خجسته بیفزاید او
سه دیگر که بالا و رویش بود
بپوشیدگی نیز مویش بود
اعمال سلیقه در مقابل قانون و رای و خواست هزاران جوان ، اصلا کار درستی نیست .