- کنایه های علم الهدی به حسن روحانی و تذکر به پزشکیان
- تسنیم: ولی محمد شه بخش کشته شد + عکس / شهادت اسحاق مختاری در عملیات
- پزشکیان: ارتش ایران خواب دشمنان را آشفته کرد
- پاسخ مهم رهبر انقلاب به وزیر دفاع سعودی
- صداوسیما فیلم شهید ستاری را هم سانسور کرد! / این سکانس فیلتر شد
- پزشکیان: ایران و عربستان میتوانند الگویی برای همکاریهای منطقهای باشند
- رهبر انقلاب پس از دریافت پیام پادشاه عربستان: دو کشور میتوانند تکمیلکننده یکدیگر باشند
- نیویورکتایمز: اسرائیل قصد داشت در ماه آینده به تأسیسات هستهای ایران حمله کند اما ترامپ برای مذاکره این حمله را متوقف کرد
- خبرهای مثبت غریب آبادی، معاون وزیر خارجه از احتمال توافق ایران - آمریکا
- واکنش سیدحسن خمینی به وضعیت استقلال
روزی که مامور نیروی انتظامی ۴ بار به سمت هاشمی رفسنجانی شلیک کرد
عصر ایران: خاطرات هاشمی رفسنجانی از لحظه ترور در سهشنبه۱۲ بهمن ۱۳۷۲: اول خیال کردم لامپهای برق ترکیده، ولی شعارهای مردم و فریادهای مرگبر منافق و اجتماع مردم در ضلع غربی مرقد، روشن کرد که گلوله شلیک شده، ولی من تعادل را حفظ کردم و به صحبت ادامه دادم. آقای محمود مرتضاییفر وزیر شعار خواست توضیح بدهد نگذاشتم. احمد آقا هم از پشت پرده آمد و تا آخر صحبت کنار من ایستاد. خوشبختانه خونسردی خود را به خوبی حفظ کردم و به طور عادی سخنرانی را در حد معمول به پایان بردم. به دفترم آمدم رهبری با دلهره، تلفنی احوالپرسی کردند.
سهشنبه۱۲ بهمن ۱۳۷۲:
تا ساعت ده صبح کارها را انجام دادم و سپس برای مراسم آغاز جشنهای دهه فجر به مرقد امام رفتیم. استقبال پرشوری از طرف مردم هنگام ورود ابراز شد. چند دقیقه از صحبت من گذشته بود که صدای چهار شلیک تیر از راه دور شنیده شد.
اول خیال کردم لامپهای برق ترکیده ولی شعارهای مردم و فریادهای مرگبر منافق و اجتماع مردم در ضلع غربی مرقد، روشن کرد که گلوله شلیک شده ولی من تعادل را حفظ کردم و به صحبت ادامه دادم.
آقای محمود مرتضاییفر وزیر شعار خواست توضیح بدهد نگذاشتم. احمد آقا هم از پشت پرده آمد و تا آخر صحبت کنار من ایستاد. خوشبختانه خونسردی خود را به خوبی حفظ کردم و به طور عادی سخنرانی را در حد معمول به پایان بردم.
مشاوره میخواهم
شب که سخنرانی به طور کامل از سیما پخش شد از منظره مجلس و خونسردی خودم و عکس العمل خوب مردم و حاج احمدآقا خمینی لذت بردم. آن شخص کوروش نیک اختر را مردم خلع سلاح کرده و تحویل انتظامات داده بودند و محافظان من، اسلحه که لامای ۳۸۰ کوچکی بود به اضافه کارتهای شناسایی او را گرفته بودند. کارت نیروی انتظامی، کارت خبرنگاری، کارت دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی و ورود به جشنواره ها را داشت. گفتم تحویل بازداشتگاه بدهند. سرانجام معلوم شد که او از پرسنل نیروی انتظامی و کمیتهای است.
به دفترم آمدم رهبری با دلهره، تلفنی احوالپرسی کردند. همه تلفنهای دفتر از طرف مردم و دوستان اشغال شده بود. به تلفنهای آقای محمد یزدی و آقای دکتر حبیبی و اخوی محمد جواب دادم و برای قطع این مراجعات و ناراحتی مردم که در اثر اعلان تیراندازی از رادیو در سراسر کشور بروز کرده بود مصاحبه تلفنی با رادیو نمودم که در اخبار پخش شد.
گفتم تلفن عفت در مدینه را بگیرند که به او خبر بدهیم که از شنیدن خبر از رسانه ها ناراحت نشود. خوشبختانه خودش زودتر تماس گرفت ولی هنوز خبر را نشنیده بود، گرچه اکبر آقای اعرابی محافظش مطلع شده ولی به او نگفته بود. از سفرش راضی است که گفت حاجیه والده و بستگان دیگر هم آنجا هستند و سالم اند.
آقای فریدون وردینژاد رییس سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی تلفن کرد و برای کیفیت پخش خبر نظرم را خواست. پیشنهاد شده بود که بگویید شلیک در شلوغی در اثر ضربه به دست مامور به ماشه اسلحه بوده است گفتم حقیقت را بگویند. گفت قبل از ما خبرگزاری فرانسه خبر را مخابره کرده و گفته تیرها بسوی من شلیک شده است ولی اعتراف کرده که من بدون توجه به سخنان خود ادامه دادهام و مردم شعار مرگ بر منافق دادهاند. بهرحال با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی و میهمانان خارجی در داخل و انبوه مردم درست نبود که خبر سانسور شود.
منبع: خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۲