- معرفی و نقد فیلم ملاقات با جادوگر: کمدی مانی حقیقی، امیرمهدی ژوله و هستی مهدوی فر!
- مریم منصوری درگذشت
- مرگ دلخراش علی رشوند (بازیگر تاتر) در ۴۰ سالگی
- معرفی و نقد فیلم دختری در زیرزمین Girl in the Basement : داستان واقعی یک تجاوز خانوادگی!
- علی شادمان و الیکا ناصری در پشت صحنه سریال «یاغی»
- عکس جشن تولد ۳۵ سالگی نازنین بیاتی
- رونمایی سام اصغری از نامزد جدید و زیبایش پس از جدایی از بریتنی اسپیرز (عکس)
- همۀ چیز دربارۀ فصل سوم بازی مرکب (اسکویید گیم 3)
- الیکا عبدالرزاقی , سمیرا حسنپور و ... در کنسرت رضا یزدانی (عکس)
- چهره جدید بیتا سحرخیز ، ملکا سریال «ماه و پلنگ» در 42 سالگی (عکس)
نقد بازی زهرا جهرمی در سریال «سوجان»
عصر ایران ؛ رضا صائمی - گاهی نقش و گاهی نقشآفرینی یک بازیگر در یک اثر نمایشی در کانون توجه مخاطب قرار گرفته و در حافظه دراماتیک او ثبت میشود. به ویژه اگر نقش، کاراکتر یک معلول باشد که آن را در ذیل نقشهای دشوار قرار میدهد.
معلولیت تنها یک تنانگی معیوب نیست که در یک بازنمایی فیزیکی یا پرفورمنس صرف باورپذیر شود که اتفاقا گاهی به بازی اگزجره و اغراقآمیز راه میدهد، بلکه به درکی هوشمندانه از فهم نقش نیاز است تا بتوان روح شخصیت را در کالبد کاراکتر دمید و آن را از یک موقعیت تیپیکال خارج کرد. زهرا جهرمی در سریال «سوجان» همین کار را میکند و لایههای درونی کاراکتر را فهمپذیر کرده و به این واسطه مخاطب را در یک مواجهه همدلانه با خود همراه میکند.
معلولیت همانطوری که برای شخص معلول در عرصه زندگی محدویت ایجاد میکند در عرصه بازیگری هم برای بازیگری که نقش فرد دارای معلولیت را بر عهده دارد، محدویتهایی خواهد داشت. مثلا قلمرو حضور و جولان کاراکتر یا پویایی و تحرک او در قاب را محدود و فشرده میکند و مثل زهرا جهرمی در این سریال، در یک ویلچر به مثابه یک فضای محدود و فشرده به ایفای نقش بپردازد.
موقعیتی که میدان بازیگری و امکان بازی بدنی را محدود میکند. با این حال او با جنس بازی خود به ویژه استفاده از ظرفیتهای کلامی کاراکتر و قدرت بیان خود که از سبقه گویندگی او میآید، به این شخصیت، هویت و فردیت ببخشد. فردیتی قوام یافته که معلولیت او را به یک عاملیت تبدیل کرده و هویت میبخشد.
وقتی نقش به دلیل ویژگی معلولیت، امکان تحرک کمتری مقابل دوربین و قاب دارد، ظرفیتهای بیانی اهمیت مضاعفی پیدا میکند و بازی کلامی و استفاده از ظرفیت و ظرافت او مهمتر میشود.
در واقع بازیگر نقش «طلا» به این دلیل که نمیتواند از پاهای خود استفاده کند و راه برود یا کمتر از دستش استفاده کند، چهره و صورتش به مهمترین وجه تنانه او در بازیگری تبدیل میشود و این میمیک صورت است که باید به کمک بیاید تا به اکتهای جبرانی تبدیل شود. در واقع صورت و اجزای آن باید جبران اعضای دیگر بدن بازیگر را بکند تا بتواند به کنش دراماتیک دست بزند.
به جز این باید به زبان و قدرت کلامی و شیوه بیان بازیگر هم اشاره کرد که به کمک بازنمایی شخصیت آمده تا سویههای رئالیستی بازی برجسته شده و به اگزجره شدن تن ندهد.
سابقه اجرا و گویندگی زهرا جهرمی کمک میکند تا او از توانایی و قدرت بیان خود استفاده کرده و البته با بهرهگیری دراماتیک از میمیک صورتش، این خلأ را جبران کرده و کاراکتر «طلا» را با قابلیتهای فردی خود گره زده و به یک پرسونای اثربخش تبدیل کند.
این توانمندی در بیانگری البته از سابقه حضور او در عرصه تئاتر هم میآید. جهرمی از دوران تحصیلات دبستان در زمینه تئاتر فعالیت داشت. ضمن اینکه تجربه گویندگی در رادیو هم را داشته و البته تحصلاتش در زمینه سینما و هنرهای نمایشی هم مزید بر علت شده تا او بتواند به خوبی از پس این نقش سخت بربیاید.
«طلا» دختر «حشمت خان» در سریال است؛ کسی که رفت و آمد زیادی در دربار دارد، اما مجموعه این ویژگیها و توانمندیهای فردی را باید در بروز و نمایش عواطف و احساسات «طلا» لحاظ کرد. به این معنا که جهرمی از تمام این مولفهها و المانهایی که به آن اشاره کردیم بهره میبرد تا در نهایت شخصیت «طلا» را به شخصیتی پر تلاطم و پویا بدل کند و باورمند سازد. برای این باورمندی او سعی کرده تا با تکیه بر بازی حسی و کلامی، نقش را در یک کنشمندی دراماتیک بارور کرده و قوام ببخشد.نگاهی به بازی زهرا جهرمی در سریال «سوجان» ؛ طلایی که مس نشد
آنچه به باورمندی نقش کمک کرده به اندازه بودن اکتها و تعادل در میزان بروز عواطف و واکنشهای احساسی است، به ویژه در یک قصه ملودرام که ممکن است به سانتی مانتال شدن موقعیت معلولیت راه دهد و دافعهبرانگیز شود.
اینجا اما زهرا جهرمی توانست اندازه نگه دارد و از فروغلتیدن نقش در یک پرسونای کاریکاتوری جلوگیری کند تا طلای نقش به مس تبدیل نشود. به عبارت دیگر او به درستی نشان داد که معلولیت، محدویت نیست.
از سوی دیگر در طول قصه به دلیل تجربههای عاطفی متنوع و متضاد، بازی او هم دچار تحول میشود. ابتدا او را به عنوان یک زن درونگرا که گاه رگههایی از افسردگی هم در او دیده میشود میبینم و بعد که عاشق میشود، جلوهای بیرونی شخصیتاش بیرون زده و بازی برونگراتری دارد.
در واقع او در سیر تحولاش از درونگرایی به برونگرایی، دو موقعیت عاطفی و احساسی و در نهایت دو خصلت شخصیتی را در یک نقش به تصویر میکشد. حاصل این دوگانگیها هویت بخشیدن به شخصیت طلا و تصویری واقعگرا و رئالیستی از آن است.