- نتایج «آزمون آموزگاری» وزارت آموزش و پرورش اعلام شد + لینک و مدارک و اقدامات لازم برای قبول شدگان
- ساماندهی ۴۰ درصد معلمان «رسمی» پایه ابتدایی در نظام دوری
- وام بازنشستگان افزایش پیدا می کند
- معلمان درطول سال تکریم شوند
- به مناسبت عید فطر؛ پاداش 50 میلیون ریالی به بازنشستگان بانک ملت
- زمان بارگذاری فیش حقوقی بازنشستگان تامین اجتماعی + لینک
- روایت مقام سازمان نظام پزشکی از خودکشی دکتر جوان: پرستو بخشی در لیست سیاه وزارتخانه بود / حقوق او را نصف پرداخت کردند
- واکنش وزیر آموزش و پرورش به خبر لو رفتن سوالات امتحانات نهایی
- عشق و ازدواج یوسف و زلیخا به کجا کشید!؟
- زمان ثبت نام ۵ آزمون مهم ۱۴۰۴ اعلام شد
وقتي عروس نوجوان براي فرار از تنهايي هاي خود به شبکه هاي اينترنتي پناه برد نمي دانست که چه دام هاي خطرناکي بر سر راهش پهن شده است.
وقتي عروس نوجوان براي فرار از تنهايي هاي خود به شبکه هاي اينترنتي پناه برد نمي دانست که چه دام هاي خطرناکي بر سر راهش پهن شده است.
اين نوعروس در حالي که فقط چند ماه از ازدواج اجباري اش با مرد مکانيک مي گذشت، به خاطر رابطه پنهاني با پسر جواني بازداشت شد.
سکينه تنها 16 سال دارد. او تن به ازدواجي داده بود که اصلاً نظرش را درباره آن نپرسيده بودند. در خانه آنها حرف آخر را پدر مي زد.
مدتي پيش مرد جواني به نام عزيز با مراجعه به پليس آگاهي ادعا کرد همسرش به طرز اسرارآميزي ناپديد شده است. او در اين باره افزود: تنها چندماه پيش بود که ما با هم ازدواج کرديم. من همه تلاشم را انجام دادم تا او در زندگي کم و کسري نداشته باشد. اين اواخر رفتارش عجيب شده بود، دائماً خود را در اتاقش حبس مي کرد.
باتوجه به اطلاعاتي که از نشاني هاي ظاهري اين دختر در اختيار ماموران قرار گرفته بود آنها تجسس هاي گسترده اي را براي به دست آوردن ردي از نوعروس ناپديد شده آغاز کردند.
در حالي که چند روزي از اين ماجرا مي گذشت بررسي روي تلفن همراه وي مشخص کرد او روز هاي آخر پيش از ناپديد شدن در شبکه هاي اينترنتي عضو شده و با افراد مختلفي چت کرده است.
بررسي هاي تخصصي روي اين اطلاعات نشان داد پسر جواني با مشخصات محمد با او تماس تلفني هم داشته است. بدين ترتيب تلاش ها براي به دست آوردن ردي از اين پسر دانشجو آغاز شد تا اينکه مخفيگاه او در يکي از خانه هاي ويلايي حاشيه شهر به دست آمد. ماموران براي بازداشت او وارد عمل شدند و نوعروس 16 ساله به همراه پسر جوان بازداشت شدند.
عروس نوجوان درباره ماجراي ازدواج و فرارش از خانه گفت: به اصرار خانواده ام با عزيز که 27 ساله بود و در يک مکانيکي کار مي کرد ازدواج کردم چون او کسي نبود که من دوستش داشتم زندگي برايم تيره و تارشده بود و براي دور بودن از وي صبح به مدرسه مي رفتم و بعد از آن هم به اتاق خوابم پناه مي بردم و خانواده ام را چون خائني مي ديدم که مرا در آتش ناخواسته انداخته اند و مرا درک نمي کنند.
امتحانات سال دوم را خراب کرده بودم، اندوهگين و کسل بودم، ديگر از اين زندگي خسته شده بودم، احساس تنهايي و بي کسي به سراغم آمده بود، نمي توانستم خودم را به کاري مشغول کنم، نياز به کسي داشتم که در کنارش احساس آرامش کنم اين در حالي بود که از عزيز متنفر بودم، او هر کاري مي کرد که دل مرا به دست آورد من هر روز از او دورتر مي شدم. يک روز در مدرسه از طريق دوستانم و به پيشنهاد آنها براي اينکه از اين حالت کسالت بار رها شوم با شبکه مجازي« لاين» آشنا شدم. ابتدا نمي دانستم چطور شبکه اي است اما چون دختري تنها بودم اين فرصت را غنيمت شمردم تا بتوانم از طريق آن اوقات و فکرم را مشغول کنم. با گوشي که داشتم عضو شبکه لاين شدم و اين ابتداي کشيده شدن من به منجلابي بود که از آخرش بي اطلاع بودم.
در اين شبکه با افراد مختلفي آشنا شدم. در ميان آنها پسر جواني که خود را دانشجو معرفي مي کرد توجه را جلب کرد. وقتي او با چرب زباني به من ابراز علاقه کرد ناخواسته در دامي که برايم پهن کرده بود گرفتار شدم. با حرف هايش مرا به خود وابسته کرد. آنقدر حرف هاي خوب مي زد که فکر مي کردم او شاهزاده قصه هاي من است و شوهرم را کاملاً فراموش کرده بودم.
در هر فرصتي با او تماس مي گرفتم و با هم ساعت ها حرف مي زديم. يک روز او پيشنهاد داد که با هم بيرون برويم. ابتدا ترسيدم اما وقتي احساس کردم ناراحت شده است، پذيرفتم. به اتفاق هم ساعتي را در خيابان هاي شهر چرخيديم، ناگهان او مرا به خانه ويلايي در حاشيه شهر برد. نمي خواستم داخل خانه بروم اما او با اجبار مرا به داخل برد. ديگر فهميده بودم که در چه دامي گرفتار شده ام اما کاري از دستم برنمي آمد. او تهديد کرده بود اگر به خواسته اش تن ندهم همه صحبت ها و عکس هايي که از من دارد را در اختيار خانواده و شوهرم قرار خواهد داد.
وي در پايان گفت: اگر مادر و پدرم با من رفيق بودند و به جاي کتک زدن و استفاده از حرف هاي رکيک که مرا به جنون نزديک مي کرد، تن به ازدواج اجباري نمي دادند، زندگي من اينچنين نبود و چون در خانوده من ايمان و معنويت رنگي نداشت، من به بيراهه کشيده شدم و دوستي از طريق لاين فقط تنهايي مرا پر کرد که اول به صورت تفنني بود که با هوسراني شکل گرفت.
□ روزنامه ايران
لینک کپی شد
نظر شما