- تصویر پربازدید از سحر دولتشاهی در حال ورزش در باشگاه (عکس)
- مجری معروف به خاطر پیروزی ترامپ از آمریکا رفت
- آهنگ نگرانتم - میثم ابراهیمی (موزیک ویدئو) + متن آهنگ
- چهره جدید فرحناز منافی ظاهر بازیگر پدرسالار (عکس)
- تشییع باشکوه ابراهیم قادری در مهاباد + عکس
- نقد فیلم گلادیاتور ۲ ( Gladiator II ) و نمرات آن
- تغییر شگفت انگیز چهره بازیگر سریال تلویزیونی «لحظه گرگ و میش» در فرانسه (عکس)
- رخنمایی بهنوش طباطبایی با تمی متفاوت (عکس)
- چکامه چمن ماه در ایران؛ بازیگر معروف جم تی به ایران برگشت
- مهراوه شریفی نیا و الناز ملک در پشت صحنه زخم کاری در استانبول / عکس
سرنوشت بازيگران سريال آينه عبرت: از شهرام شب پره فِیک تا آتقي منقلي!
برترينها- امیرعبودزاده: درگذشت جواد گلپایگانی یا محمدجواد نظری گلپایگانی در یکی دو هفته گذشته، خاطرات بسیاری را برای میانسالها و سالخوردههای ایرانی زنده کرد. خاطرات سریال پربیننده «آیینه عبرت» که در نیمه دوم دهه شصت یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیون بود و خود سریال و بازیگرانش شهرت و محبوبیتی به اندازه گیمآفترونز داشتند. شهرتی غیرقابل مقایسه با سریالهای پربیننده ایرانی در سالهای اخیر.
این را در نظر بگیرید که در آن سالها، بدون حضور اینترنت و شبکههای اجتماعی، رادیو و تلویزیون و البته مطبوعات تنها وسایل اطلاعرسانی جمعی بودند و اگر پدیدهای میتوانست به این مدیومها تسلط پیدا کند، گسترش و شهرت و پرطرفدار شدن برایش مثل آب خوردن بود. این اتفاقی بود که برای محسن شاهمحمدی کارگردان (که آنوقتها ترجیح میدادند نامش را شامحمدی! درج کنند) با سریال آیینه عبرت و همه ستارههایش افتاد. آیینه عبرت روایت بخشی از زندگی در طبقات پایین جامعه بود که با معضل اعتیاد مواجه بودند. موضوعی که نه برای بینندگان تازگی داشت و نه در ساخت و اجرا اتفاق فوقالعادهای بود. اما همین اثر در برهوت آثار فرهنگی و سریالهای خوش آب و رنگ در تلویزیون توانست جایگاه ویژهای پیش هوادارانش پیدا کند.
در سالهایی که بهترین ساختههای سریالی تلویزیون پاییز صحرا و ابنسینا و افسانه سلطان و شبان بود که البته همین حالا هم اگر از اغلب ساختههای تلویزیونی بهتر و بالاتر نباشند، کمتر نیستند. آیینه عبرت اگرچه از نظر ساخت و ستارههای آشنا به پای این آثار نمیرسید اما گل کرد و به خصوص دو چهرهاش سوپراستار شدند. یکی آتقی با بازی جواد گلپایگانی و دیگری محمود دینی در نقش علی. دوستانی که دهه شصت را از سر گذراندهاند یادشان هست که محمود دینی در ان سالها به اندازه شاهرخ خان و گلزار و لئوناردو دیکاپریو در تایتانیک و هر ستارهای که فکر کنید محبوب بود و پوسترهایش در سطح شهر به فروش میرفت. احتمالا بسیاری از دختران دهه شصتی که حالا مادران پاه به سن گذاشتهای هستند روی «علی» کراش داشتند و او را مرد رویاهایشان میدیدند.
گفتن این که چرا سریال گل کرد کار سادهای نیست. سریالی که از پروندههای ستاد مبارزه با مواد مخدر الهام میگرفت و داستان هر قسمتش متفاوت بود و بیشتر هم قرار بود ملت را نصیحت کند. اما همین سریال تا اعماق جامعه نفوذ کرد. نقل این خاطره برای فوتبالیها هم لابد جالب است که در آن سالها، هواداران استقلال برای اشاره به مشکلات اخلاقی مجتبی محرمی ستاره بیچونو چرای پرسپولیس به او عنوان «مجتبی آینه عبرت» داده بودند و با فریاد زدن همین نام در استادیوم روی اعصابش میرفتند. اما سریالی با این همه حاشیه و دیده شدن چه به کجا رسید و ستارههایش چه شدند.
محمود دینی
بازیگری که با ریش و چهره جوان محجوب، تیپ قهرمانان جنگ را داشت و دربارهاش شایعات زیادی به گوش میرسید، قبل از آیینه عبرت شتاخته شده نبود و به عنوان سیاهی لشگر با فیلم تیغ و ابریشم کیمیایی به سینما آمده بود. در آن زمان به دلیل شباهت دربارهاش میگفتند برادر شهرام شبپره است! او با وجود محبوبیت بیحدش بعد از این سریال هم نتوانست دوام زیادی در سینما و تلویزیون بیاورد که بخشی از آن به استعداد و توان بازیگری اندکش برمیگشت. محمود دینی که از پرسنل ستاد مبارزه با مواد مخدر بود، در سالهای بعد فعالیتهای سینمایی و فرهنگی زیادی کرد و حتی در دوره احمدینژاد یک کانال ماهوارهای راه انداخت که البته کارهایش نگرفت. او سالهاست که جلوی دوربین نرفته و بیشتر میتوان در برنامههای «نوستالژیبازی» تلویزیون و زمانیهایی که برای تعریف خاطرات دعوتش میکنند، او را دید. بازیگری که سال دیگر شصت ساله میشود.
جواد گلپایگانی
ماجرای او شیرینتر است. در زمان پخش سریال تقریبا همه باور داشتند که او یک معتاد واقعی است. شیوه بازی و «علی» گفتنهای کشیده و غمناکش از او چهرهای مفلوم ارائه میداد که هم دل همه را میسوزاند و هم حرص بیننده را درمیآورد. محمدجواد نظری گلپایگانی البته کارنامه پربارتری از محمود دینی دارد و قبل از این سریال هم بازیگر فیلم و سریالهای قابل اعتنایی بوده. او در سال 80 تصادفی کرد که منجر به فوت فرد مقابل خودرویش شد و بابت این حادثه و دیهای که باید میپرداخت بیش از 10 سال را در زندان گذراند. زندانی شدنی که باز هم برایش شاعات بسیاری به همراه داشت و خیلیها آن را به اعتیادش ربط دادند. جواد گلپایگانی پس از آزادی از زندان تلاش زیادی کرد به سینما برگردد. یک بار هم رفت در انتخابات ریاستجمهوری ثبت نام کرد (چی پیش خودش فکر کرده بود؟)! آقای گلپایگانی در 14 اسفند 1401 در 71 سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت.
روح الله مفيدى
از بازیگران نقش اصلی سریال، شاید یکی از حرفهایترینهای مجموعه بود. روحالله مفیدی که از بازیگران شناخته شده قبل از انقلاب بود از جوانی در تئاترها و فیلمهای زیادی بازی کرده بود که برای مثال میتوان از فیلم تنگسیر و سریال داییجان ناپلئونش نام برد. او در دهه شصت در تعداد بیشتری از فیلمهای مطرح همان دوره بازی کرد و در سریالهای معروفی مثل گل پامچال و همسران و هتل مرضیه برومند حاضر شد. معلوم است که در اغلب این سریالها او نقش مرد جاافتاده و پدر و پیرمرد را ایفا میکرد و تا اوایل دهه 90 هم جلوی دوربین میرفت. روحالله مفیدی هم در همین سال 1401 در 93 سالگی برای همیشه چشمها را بست.
مهری ودادیان
مهری ودادیان غلامحسینی برای ایرانیها نیاز به معرفی ندارد. بازی در فیلمها و سریالهای مختلف در نقشهای طنز و جدی، با چهرهای اغلب عصبانی و در هم از ودادیان تصویری آشنا برایمان ساخته است. او از سالها پیش از انقلاب تا آخرین سالهای زندگی مقابل دوربین یا روی صحنه بود و برای خودش پرونده قابل اعتنا و حسادتبرانگیزی برجا گذاشت. از فیلمهای هنری و مشهوری مثل رگبار و شوهر آهو خانم و تنگنا و همکاری با تقوایی و بیضایی و امیر نادری و علی حاتمی و فریدون گله در پیش از انقلاب تا بازی در فیلمهای پرفروشی مثل گلهای داودی و رابطه و بگذار زندگی کنم، پس از انقلاب. ودادیان در بسیاری از فیلمهای دهههای اخیرش نقش زن سنتی و چادری را بازی میکرد که باید بار زندگی و غصه فرزندان و شوهران بیمسئولیت را به دوش میکشید. ناله و نفرینهای او در سریال آیینه عبرت هم بخشی از این کارنامه است. مهری ودادیان در سال 1389 در 74 سالگی بر داستان زندگیاش نقطه پایان پذاشت.
در آیینه عبرت بازیگران مطرح دیگری مثل گیتی معینی، مرجانه گلچین، رضا بنفشهخواه، روحانگیز مهتدی و... هم بازی کردهاند.
تكميلى؛
باتوجه به واكنش برخى مخاطبان نوانديش به نوشته فوق، يك مصاحبه از محمود دينى كه در تير ١٤٠٠ منتشر شد، در ادامه مى آيد:
برنامه پرانتزباز در شمارهی دوم خود با اجرای مجید واشقانی به شخصیتهای تاثیرگذار که «رگ خواب» مردم را دانستهاند پرداخت.
محمود دینی در برنامهی پرانتزباز از علی «آینه عبرت» گفت
به گزارش جام جم آنلاین، محمود دینی در ابتدا از شروع مجدد برنامهی «پرانتز باز» ابراز خوشحالی کرد و در ادامه در پاسخ به سوال مجید واشقانی مبنی بر اینکه چطور اقبال عمومی نسبت به شخصیت علی در سریال «آینه عبرت» به وجود آمد گفت: حدودا بیست و پنج، شش سال شاید هم بیشتر از مجموعهی «آینه عبرت» میگذرد، اما هنوز در برنامههای صدا و سیما دست و پا شکسته گذری به آن میزنند و نقد میکنند. از اینکه هنوز این سریال در خاطرات مردم عام و خود بچههای سینما و کارشناسها است خوشحال هستم و این برای من یک افتخار است. دربارهی شخصیت علی یا به طور کلی نقشهایی که ماندگار میشوند باید بگویم که این مساله به فیلمنامه و شخصیت فرد بستگی دارد.
اگر ما بخواهیم شخصیتی را در ذهن بپرورانیم و بعد او را قهرمان کنیم کمااینکه خیلی از فیلمنامه نویسان این کار را کردند و شخصیتهای خاصی را درست کردند و موفق نبود، اما بعد از گذشت چهل، چهل و پنج سال هنوز همهی مردم فیلم «گوزنها» را دوست دارند و دوباره آن را تماشا میکنند و یا سریال «آینه عبرت» که چندین سال از آن میگذرد را آی فیلم پخش میکند و مردم آن را دوست دارند. چون داستانی که ما داریم از دل مردم است و شخصیتهایی که نقش را بازی میکنند از دل اتفاقاتی هستند که در جامعه رخ داده و مردم همیشه دیدهاند.
یعنی شما میتوانستید علی آینه عبرت را در کوچه و خیابان ببینید. گرچه فرهنگ ما از فرهنگ همان چهل سال قبل خیلی فاصله گرفت. یعنی بحث جوانمردی و احترام به پدر و مادر، حرف نزدن روی حرف پدر و مادر، احترام گذاشتن به بزرگان که شخصیت علی اینطور بود گرچه به او ظلم میشد، اما از یک جایی به بعد در دل خود مردم بود. اینکه شخصیتهای خیالی را در فکرمان میپرورانیم جواب خوبی نمیدهد. چطور میشود ما از قهرمانهای جبهه همیشه یاد میکنیم و برای مثال سردار سلیمانی چرا آنقدر محبوب بود؟ چون مردم او را دوست داشتند و از دل مردم بود، چون مردم او را لمس کرده بودند. این اتفاقها هست که برای یک بازیگر شکل میگیرد. شما یک بازیگر خیلی خوب هستی و دغدغههای بازیگری را خوب میدانی، اما اینکه برای بازی یک شخصیت خیالی را به شما بدهند فکر نمیکنم به دل خودت بنشیند. سعی میکنی دیالوگها را یاد بگیری و کاراکتری که برایت ساختهاند را انجام دهی، اما مال آن جنس نیستی؛ درواقع میخواهی بازی کنی و بروی و خیلی از بازیگرها هستند که این کارها را بازی میکنند. یک بازیگری ده، بیست سال مرتب فیلم بازی میکند و یک بازیگری ده سال بازی نمیکند، چه فرقی مابین آن کسی که بازی نکرده و کسی که هر شب در تلویزیون و سینما حضور دارد، اما هیچ اتفاقی برایش نمیافتاد وجود دارد؟ این مساله و شخصیتهای ماندگار به داستان واقعی و فیلمنامه بازمیگردد که واقعیت آن فیلمنامه از دل جامعه باشد.
در ادامه علیرضا بهرامی به کم کاری محمود دینی در این سالها اشاره کرد و علت این ماجرا را جویا شد که دینی در پاسخ به این سوال گفت: من به اتفاق محسن شاهمحمدی بنیانگذار سریال «آینه عبرت» بودیم و سعی کردیم تا کار را از دل اتفاقاتی که در روز هست به شکل نمایش، تئاتر، فیلمنامه و کلیپها و مستندهایی که در همان سالها ساختیم درآوریم. چرا که ما خیلی برنامهها داشتیم و تنها «آینه عبرت» نبود. من خیلی تلاش کردم تا بتوانم بعد از انقلاب یک قهرمانی را خلق کنم که مردم خلق و خوی آن قهرمان را دور از فرهنگ خودمان ندانند. یعنی نیاییم یک نفر را درست کنیم و برای مثال بگوییم که او آرنولد ایران است، چرا که مردم با آن ارتباط برقرار نمیکردند.
شخصیت علی از دل تمام خانوادهها بود. علی هم مامور و پسرِ خانه میشد و هم معتاد و قاچاقچی میشد. ما در حال حاضر فرهنگی که داشتیم را نداریم. من خیلی تلاش کردم تا این فرهنگ را در طول پنجاه و چهار برنامهی تلویزیونی که ساخته شد داشته باشم، اما متاسفانه مسئولین فرهنگی کشور ما بیشتر دغدغههای شخصی خودشان را در سازمان و سینما پیاده میکردند. من بعد از مجموعهی «آینه عبرت» حدود هشت فیلم سینمایی هم بازی کردم که نقش اول بودم و فیلمهایم یکی پس از دیگری در سالهای خودش پرفروش میشد. تهیه کنندهها همیشه میگفتند فیلمی را که با محمود دینی بسازیم ضرر نمیکنیم و سود هم به ما میدهد. مسئولین وقت صدا و سیما و وزارت ارشاد به ما خیلی کم لطفی کردند. آستین کوتاه میپوشیدم، تلویزیون من را میخواست؛ ریش صورتم را میزدم، تلویزیون من را میخواست؛ عکسهای من در کوچه و خیابان فروش میرفت و من این کار را نمیکردم. در واقع مردم خودشان دوست داشتند و این عکسها را چاپ میکردند و میخریدند، اما من بازخواست میشدم. من عضو کوچکی از هنرمندان جامعهی سینما و تلویزیون هستم، اما مگر چقدر میتوانیم اینطور فشارهای روحی را تحمل کنیم. داستانهایی را برای من درست میکردند که خودم از خودم بدم میآمد. علیرغم میل باطنی من را با وجود ذوق و شوق و علاقهای که به این کار داشتم گوشه نشین خانه کردند. من هم تهیه کننده بودم؛ هم کارگردانی کردم، هم فیلمنامه مینوشتم، هم عکاسی میکردم، هم تدارکات صحنه بودم و تمام این کارها را با عشق و علاقهای که به این کار داشتم انجام میدادم.