- تصویر پربازدید از سحر دولتشاهی در حال ورزش در باشگاه (عکس)
- مجری معروف به خاطر پیروزی ترامپ از آمریکا رفت
- آهنگ نگرانتم - میثم ابراهیمی (موزیک ویدئو) + متن آهنگ
- چهره جدید فرحناز منافی ظاهر بازیگر پدرسالار (عکس)
- تشییع باشکوه ابراهیم قادری در مهاباد + عکس
- نقد فیلم گلادیاتور ۲ ( Gladiator II ) و نمرات آن
- تغییر شگفت انگیز چهره بازیگر سریال تلویزیونی «لحظه گرگ و میش» در فرانسه (عکس)
- رخنمایی بهنوش طباطبایی با تمی متفاوت (عکس)
- چکامه چمن ماه در ایران؛ بازیگر معروف جم تی به ایران برگشت
- مهراوه شریفی نیا و الناز ملک در پشت صحنه زخم کاری در استانبول / عکس
بررسی و نقد فیلم ژان سرخ Red Joan : سرگذشت واقعی «ملیتا نوروود» جاسوس اتمی!
نواندیش: فیلم ژان سرخ یا جوان سرخ به کارگردانی ترور نان در سال 2018 ساخته شده است. این فیلم محصول کشور انگلیس و در ژانر بیوگرافی و درام میباشد.
داستان فیلم ژان سرخ
داستان زندگی ژان استنلی است. او در بریتانیا متولد شد اما طرفدار شوروی بود. ژان در جوانی به استخدام سازمان جاسوسی بریتانیا درآمد اما از طرف دیگر یکی از جاسوسان کا.گ.ب شوروی نیز بود. از ژان استنلی به عنوان باسابقه ترین کارمند کا.گ.ب نیز یاد می کنند.
بازیگران
در این فیلم جودی دنچ، سوفی کوکسن، بن مایلز، تام هیوز و ترزا شربووا به هنرمندی پرداختهاند.
سوفی کوکسن
درباره فیلم
هما گویا/سی و یک نما: جوآن کهنسال در حیاط خانه مشغول رسیدگی به درختچه ی مورد علاقه اش است و فیلم با همین نما و موسیقی تاثیرگزار شروع می شود و ما را به دیدن فیلم دعوت می کند.
با سکانس بعدی اورا می بینیم که خبری را در روزنامه ی صبح می بیند. مرگ مردی که معلوم شده جاسوس شوروی سابق در بریتانیا بوده است. زنگ خانه به صدا در می آید و پلیس امنیتی برای جوآن تفهیم اتهام می کند که مدارکی به دست آمده که نشان می دهد، وی به مدت چهل سال و از زمان جنگ جهانی دوم، جاسوس شوروی بوده است.
بازجویی از جوآن سرخ (سرخ کنایه ای به شوروی سابق است) شروع می شود و ما (با بازی خوب «جودی دنچ» هشتاد و چهارساله و برنده ی اسکار) به گذشته ی جوآن می رویم و دختر جوانی را می بینیم که در رشته فیزیک تحصیل می کند .
«جوآن سرخ» بر اساس رمانی به همین نام ساخته شده است. داستان واقعی زندگی ملته نوروود بریتانیایی که 40 سال به طور مخفیانه برای KGB کار کرده، اما سال ها پس از بازنشستگی، اسرار وی فاش شده است.
سونیای کمونیست، دانشجوی سال سوم دانشکده با حیله خود را به جوآن سال اولی نزدیک می کند و او را به جلسات حزب کمونیست کارگری می کشاند و جوآن در آنجا با لئو پسر عموی سونیا آشنا می شود و به او دل می بندد.
جوآن (سوفی کوکسون)در بخش فوق سری پایگاه تحقیقات اتمی بریتانیا مشغول به کار می شود (روایتی بسیار الکن که چطور یک فارغ التحصیل معمولی رشته فیزیک توانسته تا این درجه پیشرفت داشته باشد و حتی در مورد شکافتن اتم فرضیه ارائه دهد و در سری ترین جلسات شرکت داشته باشد)
لئو (تام هیوز) جوآن را متقاعد می کند، بمب اتمی که او مشغول کار روی آن است، می تواند موجب مرگ میلیون ها انسان شود و بهتر است تا با انتقال اطلاعات به شوروی، کاری کنیم تا توانایی هسته ای در دنیا یکسان توزیع شود تا هیچ قدرتی جرات استفاده از آن را نداشته باشند.
پس از بمباران شیمیایی هیروشیما و ناکازاکی، جوآن به باورهای لئو و سونیا بیشتر نزدیک می شود و اطلاعات سری بریتانیا را به لئو می رساند.
در حالی که جوآن متوجه شده برای لئو ارزشی جز رسیدن به اهداف جاسوسی اش ندارد، حس متقابلی به رییس خود پروفسور ماکس دیویس ( استفان کمبل مور ) که متاهل است پیدا می کند و....
جوان سرخ به کارگردانی «ترور نون» یکی از فیلم های خوش ساخت سال ۲۰۱۸ است که به نظر کاملا سفارشی، محتاطانه است که در روایت قصه به هیچ عنوان ما را قانع نمی کند تا با شخصیت های آن ارتباط بگیریم. یعنی در حقیقت تنها شخصیت هایی که در فیلم قابل حس هستند دو کارآکتر فرعی سونیا و نیک (پسر جوآن ) است اما از نظر تصویری فیلمی خوش ساخت محسوب می شود که به عنوان یک درام عاشقانه ی جاسوسی که برگرفته از داستانی واقعی است می تواند ارزش دیدن داشته باشد.
نقد فیلم
فیلیمو: افزون بر مقوله جنگ مستقیم و روردرویی نیروهای متفقین با ارتش آلمان نازی که پس از گذشت نزدیک به ۸۰ سال از اتمام آن هنوز طراوت و ظرفیت دراماتیکش را حفظ کرده و دستمایه ساخت آثار نمایشی بسیاری قرار میگیرد مضمون مناسبات جاسوسی میان دو طرف متخاصم که البته تا همین امروز هم ادامه پیدا کرده همچنان جذاب و پرکشش است مثل همین فیلم ژان سرخ. مخاطبان سینما و تلویزیون از آثاری که چنین بستر مضمونی داشتهاند خاطرات بسیاری دارند که از آن جمله میتوان به مجموعه آثار جیمز باند و فیلمهایی نظیر عقرب (مایکل وینر)، پل جاسوسان (استیون اسپیلبرگ) و گنجشک سرخ (فرانیسس لارنس) در مدیوم سینما و سریالهایی نظیر «ارتش سری» و «وین و پنکوفسکی» در رسته مجموعههای تلویزیونی اشاره نمود. آثاری با ماهیت تقابل جاسوسی گسترده و حساس کشورهای غربی (با محوریت ایالات متحده و انگلیس) با اتحاد جماهیر شوروی (روسیه کنونی) به عنوان سردمدار جبهه مقابل و البته کشورهای بلوک شرق اروپا در دوران جنگ سرد.
حالا در فیلم ژان سرخ هم یکی دیگر از داستانهای بیشمار تقابلهای جاسوسی جنگ جهانی دوم و جنگ سرد که یک بازه زمانی ۵۰ ساله را دربرمیگیرد به عنوان دستمایه اصلی ماجرا مورد استفاده قرار گرفته است. البته با در نظر گرفتن این ویژگی مهم که فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده و همین واقعی بودن و مابهازای عینی داشتن، کشش مخاطب برای تماشای آن و حتی جستجویی در اینترنت برای پی بردن به اصل ماجرا و مقایسه آنچه که در تاریخ اتفاق افتاده و آنچه که بر پرده سینما نقش بسته را دو چندان میکند.
فیلم ژان سرخ شروع درگیرکنندهای دارد، هجوم مأموران امنیتی بریتانیا برای دستگیری یک پیرزن فرتوت آن هم به اتهام جاسوسی در زمانی نزدیک به نیم قرن پیش از زمان حاضر، هم کنجکاوی مخاطب را برمیانگیزد و هم ارجاعی است به سکانسهای به یادماندنی در آثار مشابه از جمله فیلم تحسین شدهی اسپیلبرگ یعنی «پل جاسوسان» که فیلم با حمله تعداد زیادی مأمور امنیتی برای بازداشت جاسوس شوروی در ایالات متحده آمریکا (با نقشآفرینی درخشان مارک رایلنس) در میانههای جنگ سرد آغاز میشود.
فیلم ژان سرخ در تمام دقایق خود، ضرباهنگ نسبتاً تند خود را حفظ میکند که البته ماهیت جاسوسی فیلم کاربرد چنین ضرباهنگی را توجیه میکند. حتی در دقایقی هم که به ضرروتهای نمایشی، سکانسهای عاطفی/عاشقانه در روایت گنجانیده شده باز هم سکانس به لحاظ طول زمان و شیوه پرداخت به گونههای برگزار شده که ضرباهنگ مناسب برای یک درام جاسوسی مخدوش نشود.
بیتردید همین ماهیت فیلم یعنی اهمیت افزونتر شیوه روایت مناسبات جاسوسی در چنین آثاری است که فیلمساز را مجاب کرده تا ساخته خود را با غلبه روایتپردازی بر پردازش شخصیتها و تعمق در آنها جلو ببرد. هر چند به نظر میرسد در برقراری تعادل میان این دو رویکرد، تا اندازهای فرمان تعادل از دست کارگردان خارج شده و ایجاز بیش از حد در معرفی و پرورش کاراکترها و توضیح و تشریح مناسبات میان آنها در مجموع به ابهام بخشهایی از روایت و شفاف نبودن فصلهایی از داستان انجامیده است.
آنگونه که فیلم (آن هم بر مبنای یک داستان واقعی) روایت میکند این مناسبات چهارجانبه ژان به عنوان پرسوناژ اصلی درام با سونیا، لئو و میچل به عنوان سه کاراکتر کلیدی دیگر و البته از زاویههای دیگر روابط میان ژان و پروفسور است که مقاومت طولانی ژان برای لو دادن اطلاعات اتمی به اتحاد جماهیر شوروی و در نهایت تغییر رفتار او را توجیه میکند. در حالی که فیلم در نمایش درست و قابل فهم این مناسبات و برقراری پیوستگی معنایی در زنجیره روابط علّی/معلولی درام کاستیهای قابل توجهی دارد.
سویه دیگر اثر که به جذابیت بیشتر آن منجر شده زن بودن قهرمان فیلم است. کمتر فیلم جاسوسی را به یاد میآوریم که با محوریت یک کاراکتر زن روایت شده باشد و در اکثریت آثار متعلق به این گونه سینمایی، زنان به عنوان کاراکترهای مکمل و در نقشهایی نظیر معشوقه و یا دستیار قهرمان مرد ظاهر میشوند و قاعدهای که توسط ژان الیزابت استنلی در دنیای واقعی نقض شده تا شاهد یک اثر متفاوت از منظر جنسیت قهرمان باشیم.
یادداشت را با پرسش مهمی به پایان میبرم که فیلم در ذهن و کفه قضاوت بینندگانش برجای میگذارد. اینکه با وجود خلف وعده غربیها در مخفی نگاه داشتن اطلاعات مربوط به ساخت بمب اتم از شریک روسشان، آیا لو دادن اطلاعات سرّی برتانیا به شوروی توسط ژان، تصمیم درستی بوده است یا نه و اینکه در موازنه میان خدمت به سرزمین مادری و خدمت به بشریت (از طریق کمک به برقراری تعادل قدرت اتمی که اهرم بازدارنده شروع یک جنگ جهانی جدید است) باید طرف کدام یکی را گرفت؟
ملیتا نوروود واقعی که بود؟
در سال ۱۹۹۹، یک زن ۸۷ ساله انگلیسی کنفرانسی مطبوعاتی در مقابل خانه خود برگزار و اعلام کرد که نزدیک به چهار دهه به عنوان جاسوس اتحاد جماهیر شوروی خدمت کرده است.
ملیتا از جنگ جهانی دوم تا جنگ سرد، اسرار هستهای را از دفتری که در آن به عنوان منشی کار میکرد به سرقت برد و آنها را به مسکو منتقل کرد.
او فعالیت جاسوسی خود را در دهه ۱۹۳۰ در حالی که به عنوان دبیر انجمن تحقیقات فلزات غیر آهنی در لندن کار میکرد، آغاز کرد.
ملیتا تا زمان باز نشستگی خود، یعنی سال ۱۹۷۰ ارسال این اطلاعات جاسوسی به مسکو را ادامه داد.
کارشناسان هنوز در مورد میزان کمک او به برنامه هستهای اتحاد جماهیر شوروی اطلاع دقیقی ندارد.